گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب «این کیمیای هستی» نقل میکند که میگفتهاند وقتی حافظ این بیت را سرود، یکی از عارفان معاصر به وی هشدار داد برای آنکه تکفیرش نکنند بیت دیگری را مقدمه این بیت قرار دهد. در نتیجه ابیات در غزل بدینگونه ثبت شدند:
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکدهای با دف و نی ترسایی:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
اما به گمانم این گفته افسانهای بیش نیست و این چیدمان معانی و ابیات و این شیوه، هنر خود حافظ است. هنری که از احاطهی بیچونوچرای حافظ بر دیدگاههای فکری و عرفانی نشأت میگیرد. شما هر چه از حافظ بدانید، باز وقتی غزلی از وی میخوانید امکان دارد نکتهای نادیده و ناگفته در شعرش پیدا کنید. هنری والا و ظریف و رندانه.
اما مهمترین نکته در مورد شعر و اندیشهی حافظ شیرازی این است که نمیتوان او را در ظرف یک سبک و شیوه یا در قالب یک دیدگاه و گفتمان گنجاند؛ یعنی او اگر چه بر شیوههای فکری و پارادایمهای غالب اندیشه در روزگار خود مسلط است، اما خودش را هرگز در هیچکدام از اینها محصور نکرده است. او نه پیرو اشاعره است و نه مبلغ معتزله؛ نه عارف است و نه واعظ؛ نه فقیه است و نه مرتد.
برای بسیاری از شاعران کلاسیک میتوان چارچوبی فکری معین کرد که شاعر از این چارچوب مثل یک پنجره به جهان و هستی نگریسته و هر چه از آن دیده همان را بر قلم و زبان جاری کرده، اما حافظ کمتر در این دام افتاده است.
او گاهی دری به تغزل و عاشقانگی گشوده، گاهی از دالان شطح و رندی و انتقاد گذر کرده، تفکرات غالبی را به چالش کشیده و گاهی نیز با غزلی مرز تازهای برای عرفان ترسیم کرده و همه اینها را با چیرهدستی بیبدیلی انجام داده است.
جایگاه حافظ به همین دلیل از دیگر شاعران ممتاز است که او نه مبلغ یک اندیشه و یک طرز فکر بلکه در درجه نخست یک شاعر و هنرمند آگاه و با دانش و مسلط و یگانه است. برتری ذوق و هنر شاعری حافظ بر اسلوب و سبک و گفتمان، او را به این جایگاه مانا و ماندگار رسانده است.
مفاهیم و واژگان در غزل حافظ معنایی تازه دارند؛ در عین حال که او میراثدار شاعران پیش از خود است و این مسأله کاملاً در دیوان او مشهود است، اما او به ترکیبات و کلمات و مضامین جانی نو و پویا بخشید. پویایی شعر حافظ نیز ویژگی منحصر به فردی است.
تأویلپذیری و لایههای متفاوت معنایی شعر او باعث شده هر مخاطبی با هر تفکر و در هر دورهای گمان کند این شعرها وصف و زبان اوست. گستردگی مخاطبان در شعر حافظ را هیچ شاعر دیگری در تاریخ و در جغرافیاهای مختلف نداشته است. حافظ مرید و سینهچاک و هواخواه در معنای اخص ندارد اما دوستدارانش بسیار بیشتر از هر شاعری است و این چه بسا به زبان شعر حافظ باز میگردد که سعی نموده شعر را به صدای غالب مردم روزگارش بدل کند:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
نظر شما