انتشارات علمی و فرهنگی در روزهای اخیر نامههای ولفگانگ آمادئوس موتزارت را منتشر کرده است.
موتزارت علاوه بر نتهای موسیقیاش، نامههایی را هم از خود برجای گذاشت که 74 سال بعد از مرگش یعنی در سال 1865 ترجمه و منتشر شد؛ کار ترجمه انگلیسی این متون را لیدی والاس بر عهده داشت. سالها بعد هانس مرسمان، موسیقیدان آلمانی (1891-1971) دستی به متن این نامهها کشید و به آن خط زمانی بخشید؛ در واقع کاری که مرسمان انجام داد، گزینش و مرتب سازی نامههای موتزارت از دوران بچگی تا مرگش بود. نامههایی که از سوی موتزارت خطاب به پدر، خواهر و همسرش نوشته شده است.
آنچه درباره محتوای نامههای موتزارت جلب توجه میکند، نثر آنهاست. در واقع هنگامی که صحبت از انتشار نامههای یک شخص مشهور به میان میآید، توقع نثری جدی یا حداقل با اسلوب ادبی خاص است. اما درباره موتزارت به گواه مقدمه ناشر انگلیسی کتاب، این نامهها نثری متفکرانه و ادبی ندارند، بلکه به سبک گفتوگو نوشته شدهاند. به عبارتی دیگر به قصد انتشار نوشته نشدهاند و بیشتر بازتابدهنده روحیه این آهنگساز قرن شانزدهم میلادیاند؛ روحیهای کودکانه یا بهتر بگوییم روحیه کودکی نابغه.
نخست نامه این مجموعه مربوط به سال 1769 یعنی 13 سالگی موتزارت و خطاب به مادرش بوده است. در برخی دیگر از نامهها نیز با احترام و علاقه شدید موتزارت به پدرش آشنا میشویم. البته این موسیقیدان شهیر هنگامی که به سن استقلال رسید اختلاف عقیده و تضاد فراوانی با پدرش پیدا کرد؛ البته اختلافی که همواره لحنی محترمانه را بین آن دو نشان میدهد.
بخشی دیگر از این نامهها سیر زندگی موتزارت را نشان میدهد؛ از اوجگیری نبوغ موسیقیاییاش تا تلاش برای یافتن جای پایی در دربارهای گوناگون. چیزی که شاید بتوان آن را نقطه افول ستاره بخت موتزارت در نظر گرفت.
آنجا که همسرش مینویسد:
«شوهرم به راحتی میتوانست در خارج موقعیت و پول خوبی پیدا کند و خانوادۀ خود را در تنعم و بینیازی قرار دهد. پیشنهادهای مکرری با درآمد مکفی به او شد، ولی خدمت به دربار سلطنتی این شهر را به همه این پیشنهادها ترجیح داد و به آنها وقعی نگذارد.»
البته خدمت به دربار در نهایت عایدهای منفی برای موتزارت داشت و آن هم تنفرش از سالزبورگ، زادگاهش است. اگرچه برخی از این تنفر به دلیل رفتاراستبدادگونه پدر بود، اما بخش اعظم آن به خشونت اربابش آرکبیشاپ باز میگردد که دستور داد با لگدی این ولگرد بی سر و پا، موتزارت را از قصر بیرون کنند.
نظر شما