سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۳
آرمانشهرها شهرت بد و نامناسبی دارند

آرمانشهرها شهرت بد و نامناسبی دارند. تصور آینده‌ای بهتر، بدون ارائه جزئیاتی درباره چگونگی دستیابی به آن، نوعی فرار از مشکلات واقعی زندگی تلقی می‌شود. اما تفکر آرمانشهری فراتر از تلاش صرف برای تسلی دادن خود با امید روزهای بهتر است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ترجمه کامران برادران: آرمانشهرها شهرت بد و نامناسبی دارند. تصور آینده‌ای بهتر، بدون ارائه جزئیاتی درباره چگونگی دستیابی به آن، نوعی فرار از مشکلات واقعی زندگی تلقی می‌شود. اما تفکر آرمانشهری فراتر از تلاش صرف برای تسلی دادن خود با امید روزهای بهتر است. آرمانشهرها می‌توانند به ما در آموزش خواسته‌هایمان و آماده‌سازی برای شیوه‌های نوین زندگی کمک کنند. گرچه اقتدارگرایی خطری است همیشه در کمین اندیشه آرمانشهری، خطر ادامه زندگی به شکل فعلی بسیار بیشتر است.

در مباحث عمومی، وضعیت اضطراری آب‌وهوایی به طور گسترده به دو واکنش متضاد منجر شده است: یا تسلیم، اندوه و افسردگی در مواجهه با مخرب‌ترین تاثیرات آنتروپوسین، یا ایمان خودباورانه و متعصبانه به ظرفیت‌های معجزه‌آسای علم و فناوری برای نجات گونه بشر از خویشتن؛ اما همان‌گونه که دانا هاراوی گفته، هیچ‌کدام از این واکنش‌ها نمی‌توانند آنچنان راه به جایی ببرند. آنچه در عوض مورد نیاز بوده برآوردی هوشمندانه از موانع موجود است که فضایی را برای «امید مبتنی بر تجربه و اطلاعات» می‌گذارد مبنی بر این‌که آینده سیاره ما آنچنان هم محتوم نیست. برای دستیابی به این اهداف دوگانه، تفکر و عمل آرمانشهری بسیار مهم است.

آرمانشهر به‌مثابه گریز
جایگاه مدینه فاضله یا آرمانشهر در برخورد با وضعیت اضطراری آب‌وهوایی چه می‌تواند باشد؟ برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید یک سوءتفاهم گسترده در مورد هدف اساسی آرمانشهرگرایی را برطرف کنیم. بسیاری گمان می‌کنند که تخیل آرمانشهری در حقیقت برای توضیح و تشریح واقعیت‌های گیج‌کننده دنیایی که آب‌وهوایش دستخوش تغییری شده، کفایت نمی‌کند. بنا بر این دیدگاه، آرمانشهرگرایی معادل است با نوعی گرایش به گریز معادل است که باید با آن مقابله کنیم، اگر می‌خواهیم در مواجهه با چالش‌های مهمی که اکنون در برابرمان قرار داد عملکردی جدی داشته باشیم. افراط در تفکر مثبت‌اندیشانه آن هم هنگامی که سیاره به معنای واقعی کلمه در چنگ آتش گرفتار آمده، چه‌بسا نشانه‌ای بیمارگونه در زمینه خودفریبی تلقی شود.

این اتهام که آرمانشهرها جایگزین‌های جذابی را با جزئیات زیاد ایجاد کرده اما توضیحی درباره چگونگی رسیدن به آن ارائه نمی‌دهند، تاریخچه‌ای عظیم در جهان ایده‌ها دارد. کارل مارکس و فردریش انگلس به انتقاد از به‌اصطلاح سوسیالیست‌های آرمانشهرگرا حمله کردند، چراکه نگاهی ساده‌لوحانه به نقش سوژه انقلابی (پرولتاریا) در زمینه گذار به کمونیسم داشتند. یادآوری این نکته مهم است که نویسندگان «مانیفست کمونیست» با آرمان باشکوهی که این سوسیالیست‌های آرمانگرا برایش احترام قائل بودند مخالفت نکردند، بلکه نگرانی آن‌ها بیشتر این بود که تمرکز صرف بر نقطه پایانی مطلوب در تاریخ از منظر سیاست حقیقتا رادیکال می‌تواند آسیب‌زا باشد. دلیل چنین نگرشی این است که به نظر آنان نباید صرفا تصور کرد که چه شکل اجتماعی‌ای می‌تواند جایگزین نظم فعلی شود بلکه باید مراحل مشخصی را در این زمینه ترسیم کنیم که باید برای دگرگونی وضعیت موجود سرمایه‌داری اتخاذ شوند.


 
تاحدی حق با مارکس و انگلس بود. گونه‌های زیادی از دیدگاه آرمانشهری وجود دارد که جز تسلای صرف فایده دیگری نداشته و تلاش می‌کند با انتقال جادویی آینده‌ای شگفت‌انگیز و روشن به خواننده، وضعیت دردناک فعلی را قابل‌تحمل‌تر جلوه دهد. این آرمانشهرها معمولا تصاویری بی‌نقص و ایستا از آینده را برایمان ترسیم می‌کنند. به این ترتیب، آن‌ها نه‌تنها موضوع محوری گذار را دست‌نخورده باقی می‌گذارند؛ بلکه آزادی کسانی را هم محدود می‌کنند که فراخوانده شده‌اند تا با خیال‌پردازی در این دنیای قشنگ نو پیش بروند؛ این اعتراضی است که لیبرال‌ها از طیف‌های گوناگون علیه آرمان‌گرایی می‌گیرند، از کارل پوپر و ریموند آرون گرفته تا جودیت اشکلار.

آرمانشهری غیرکمال‌گرا و ترتیب مجدد میل
با این همه، تمام آرمانشهرها در تامل در باب آنچه که باید عملا در مواجهه با موانع موجود کنونی انجام داد، کوتاهی نمی‌کنند. آرمانشهرهای غیرکمال‌گرا هم از وعده و هم از خطر رؤیاپردازی آگاهند. به قول «میگل آبسنور»، فیلسوف فقید فرانسوی، هدف آن‌ها این است که میل ما شیوه‌های دیگری از بودن و زیستن را فرابگیرند. این چارچوب گسترده امکان مشاهده طیفی وسیع از آرمانشهرها را در درون و در قالب سه بعد مبتنی بر تفکر و کنش می‌دهد: نظریه‌پردازی، داستان‌گویی و شیوه‌های مشترک جهان‌شمول‌سازی و همچنین اجرای عملی آن‌ها در جوامع هدفمند.

میان‌بری تفسیری که منتقدان آرمان‌شهرگرایی انتخاب می‌کنند این است که آن‌ها این آموزه‌ها را صرفا در قالب تجسم تصاویر کامل و ایستا از جهان‌های دیگر تصور می‌کنند. با این همه، مداخلات آموزشی آرمانشهرگرایی می‌تواند مسیرهای گوناگونی را پی بگیرد. از دهه 1970 به این سو، نویسندگان داستان‌های علمی‌تخیلی مانند «‌اورسولا لو گویین»، «مارج پیرسی» و «اکتاویا باتلر» شروع به ایجاد دیدگاه‌های خود درباره شیوه‌های پرسش‌گری انتقادی از آمال جمعی برای بدل شدن به چیزهای دیگر کردند. تردید و تعارض در روایات پیچیده آن‌ها همه‌جا وجود دارد. این دست رؤیاهای اجتماعی درست در نقطه مقابل گریز قرار دارد و به‌عنوان تلاشی مبتنی بر تفکر در باب خویشتن، بخشی از سیاست رهایی‌بخش باقی می‌ماند.

یکی از پیامدهای دهشتناک وضعیت اضطراری آب‌وهوایی، وقوع بحرانی عمیق در زمینه تخیل و عمل است. در این زمینه، علی‌رغم نگرانی‌های مشروع درباره جنبه‌های مضر رویاپردازی اجتماعی، نمی‌توان تاثیر بیگانه‌ساز و هشداردهنده برآمده از آرمان‌شهرها را نادیده بگیریم.

منبع
https://iai.tv/articles/the-power-of-utopia-auid-1968

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها