عقلانیت را در تمام سیره امام حسین(ع) میبینید. اساسا مکتبی که قائل به تقیه است مکتب عقلانیت است تاکید کرد: یعنی نمیگوید مبارزه همیشه این است که شمشیر در دست بگیری.
امیر حسین شکیبافر در ابتدای این نشست با اشاره به عقلانیت جاری در کربلا و بخش شهودی و علم لدنی سیدالشهدا(ع) گفت: شاید نقطه اساسی که نویسنده کتاب شهید جاوید هم گرفتار آن شده است و نتوانسته تعارض را حل کند همین نکته باشد. لذا چه بسا با نفی یک بخش راه دیگری را جلو میبرد که با نهاد امامت هماهنگ نیست. از آن سو برخی نتوانستند این طرف قضیه را جمع کنند. به همین جهت یکی از موضوعاتی که باید به آن توجه شود جمع بین دو شکل از دانش و تصمیمهای تاریخی با توجه به معنویت و غیبدانی امام است.
او ادامه داد: وقتی از عقلانیت صحبت میکنیم؛ یعنی تصمیمهایی گرفته شود که مبتنی بر عقل است. ممکن است به عقلانیت قیدهای مختلف بخورد. کسی که در یک روستا زندگی میکند تصمیماتش مقید به قید زمان و مکان خاصی است. قهرا نسبت به آن روستا تصمیم میگیرد اما اگر کسی این قیدها را بشکند مثلا کسی در روستا زندگی کند ولی بزرگتر از روستا فکر میکند و در قید روستا نیست مصالح آن فضایی که نسبت به آن تصمیم میگیرد را در نظر میگیرد و عقلانیت او عقلانیت گستردهتری است. فرض کنید اندیشه این فرد از قید یک کشور خارج شود و در اندازه جهان فکر کند، طبیعتا تصمیماتش مبتنی بر عقلانیتی است که قید شهرها و کشورها را نخورده است چون ماموریت این فرد ماموریت جهانی است. ممکن است کسی در عصر فعلی مسئولیت داشته باشد ولی نقشی فراتر از آن داشته باشد. یک وقت یک کسی نقشی در هستی دارد مثلا ما قائلیم امام معصوم خلیفه الله است و خلافت از منزلت الهی میکند و همه حق را به ظهور درمیآورد و تمام صفات الهی را آشکار میسازد. از اینجا به بعد فرق یک امام و یک شخصیت سیاسی مبارز معلوم میشود.
او افزود: سیاستمداران وقتی درباره عقلانیت صحبت میکنند فقط مصلحت کشوری که در آن هستند یا گروه و حزب خود را در نظر میگیرند ولی راه سیدالشهدا متفاوت است و عقلانیتی که به کار میگیرد فراتر از این محدوده است. ما در عقلانیت اسلامی عقل معاش و عقل معاد را در کنار هم در نظر میگیریم. مصالح مردم را هم مبتنی بر همین تفکر تعریف میکنیم.
شکیبافر با بیان اینکه عقلانیت را در تمام سیره امام حسین(ع) میبینید یادآور شد: در دورهای که امام حسین(ع) با امام مجتبی(ع) همراه است همانطور که ایشان راه تقیه را پذیرفته است ایشان هم راه تقیه را پذیرفته و راه مبارزاتی نرم را انتخاب کردند تا به اهداف خود برسند. پس از آن که امام مجتبی(ع) به شهادت میرسند و در همان دوره وقتی معاویه تصمیم میگیرد حکومت یزید را پایدار کند و خلاف عهدش عمل کند، امام حسین(ع) بعد از اینکه معاویه میمیرد یک اعتراض مدنی را در پیش میگیرند، همه اینها عقلانیت است.
او با تاکید بر اینکه اساسا مکتبی که قائل به تقیه است مکتب عقلانیت است تاکید کرد: یعنی نمیگوید مبارزه همیشه این است که شمشیر در دست بگیری. سیدالشهدا ابتدا پای مذاکره میروند و پس از آن یک مبارزه نرم را شروع میکنند منتهی همه اینها مبارزه است. خود تقیه یک تاکتیک مبارزاتی است منتهی یک تاکتیک عقلانی است. بعد ایشان یک اعتراض سیاسی و مدنی میکنند و بیعت نمیکنند. بعد که تحت فشار قرار میگیرند هجرت میکنند. وقتی میبینند در مسیر هجرت اشکالات دیگری وجود دارد از مکه خارج میشوند و در آن زمان نامههای اهل کوفه به دست ایشان میرسد. اینجا است که امام قصد قیام میکند تا کوفه را بگیرد. وقتی به کوفه تشریف میبرند مشاهده میکنند مردم کوفه عهدشان را شکستند. باز حضرت قصد بازگشت میکنند ولی اجازه بازگشت نمیدهند. در آن شرایط حضرت قصد دفاع میکنند و راه دفاع و مقاومت در پیش میگیرند.
شکیبافر گفت: این جریان پیچیده است و ساده نیست چنانکه برخی محققان برخورد یک لایه با آن داشتند. یکی میگوید امام قصد قیام نداشته است، یکی میگوید قصد فرار داشته است. همه اینها میتواند در جای خودش درست باشد ولی حرکت ایشان حرکت عقلانی چند لایه است. از همین جا است که تحلیل عمل امام خیلی سخت میشود. این نکته در فهم عقلانیتی که در سیره امام حسین(ع) به کار گرفته شده است خیلی اهمیت دارد و خود تاریخ نشان میدهد این حرکت یک حرکت عقلانی بوده است.
نظر شما