سه‌شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۱
کتاب «عرفان و سیاست؛ تبیین جایگاه سیاست و انقلاب اسلامی در مکتب عرفانی علامه طهرانی» نقد می‌شود

در آستانه دوازدهم فروردین، روز جمهوری اسلامی، نشست نقد و بررسی کتاب «عرفان و سیاست؛ تبیین جایگاه سیاست و انقلاب اسلامی در مکتب عرفانی علامه طهرانی»، نوشته سید محمدمحسن دعایی و محمدحسن وکیلی که با همکاری شرکت چاپ و نشر بین‌الملل و مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی، سال گذشته به چاپ رسید، برگزار می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در آستانه دوازدهم فروردین، روز جمهوری اسلامی، نشست نقد و بررسی کتاب «عرفان و سیاست؛ تبیین جایگاه سیاست و انقلاب اسلامی در مکتب عرفانی علامه طهرانی»، نوشته سید محمدمحسن دعایی و محمدحسن وکیلی که با همکاری شرکت چاپ و نشر بین‌الملل و مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی، سال گذشته به چاپ رسید، برگزار می‌شود.

این نشست در قالب پخش زنده اینستاگرامی برگزار می‌شود و پنج‌شنبه شب، یازدهم فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۳۰/‏۲۰ با حضور مؤلفان کتاب و همچنین محسن دریابیگی به عنوان منتقد کتاب، از صفحه اینستاگرام شرکت چاپ و نشر بین‌الملل به نشانی و صفحات میهمانان مراسم پخش می‌شود.

قبل از جلسه، محسن دریابیگی در یادداشتی، اهم انتقادات خود نسبت به کتاب را مکتوب کرده‌است تا مؤلفان کتاب و همچنین خوانندگان آن، در جلسه نقد و بررسی کتاب حضور پیدا کنند.

مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانیم:

«این کتاب بر محور سوالات مجری-که از مدرسان مدرسه نورالرضای سید محمد صادق طهرانیست. (ر. ک. ص ۱۵۹)- و پاسخ‌های حجج اسلام وکیلی و دعایی شکل گرفته‌است. سوالاتی که برخاسته از ابهام‌های مخاطبان دینی نسبت به اندیشه مرحوم علامه طهرانی است و یا افتراهایی که جریان رقیب این اندیشه بر اثر عدم درک تفاوت مدرسه قم و مشهد نثار این جریان می‌کنند.

دو بزرگوار بر آنند که مکتب عرفانی نجف جامع‌ترین مکتب عرفانی است که بین فقه اصغر و اکبر جمع کرده و نسبت به حوزه‌های اجتماعی و سیاسی دل‌مشغولی دارد؛ مدرسه‌ای که فقهای عظام همچون ملاحسین قلی همدانی، سید علی قاضی و … بر تارک آن می‌درخشند. جریانی که مجاهدینی امثال سید عبدالحسین لاری، شیخ محمد باقر بهاری و سید محمد سعید حبوبی را در این مسیر تربیت کرده‌است.

صورت فعلیت‌یافته این زیست معنوی اجتماعی سیاسی را در مرحوم آیت‌الله سید محمد حسین حسینی طهرانی می‌توان مشاهده کرد. عناوین آثار وی خود حاکی از این شمولیت است.
سوالات جدی و پاسخ‌های دو نفر آگاه به این مدرسه، خواننده را با این جریان آشنا می‌کند و ذهنیت روشنی نسبت به داوری‌های مختلف را فراهم می‌آورد.

سوالاتی را که پس از خواندن این اثر به ذهن فاتر آمده، در زیر آورده تا پاسخ‌های عزیزان را در این رابطه بشنویم. باید عرض کنم حقیر با این مدرسه ناآشنا نیست و خلاصه‌ای از امام‌شناسی آن بزرگوار را در جوانی توسط انتشارات سوره مهر منتشر ساخته‌ام و نسبت به مرحوم طهرانی ارادت دارم و تمامی سوالات در این مقال، روشی است نه نگرشی:

۱- مؤلف نحوه تألیف سیاست با عرفان را در این مدرسه روشن نساخته‌است؛ طوری که با توجه به نگاه تشکیکی به ولایت فقیه (فقیه اعلم و درجه فقیه غیر اعلم و درجه عدول مؤمنین و درجه فساق مومنین- ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج ۲، صص ۲۰۵ الی ۲۱۴ - به نقل از ص ۱۲۲ کتاب) چطور مشروعیت عرفانی توجیه‌گر و ابزار سیاست نشود؟ از سوی دیگر، در حالی که معیار برتری این مدرسه بر مدارس رقیب عرفانی (حتی شیعی) را همین توجه به سیاست دینی می‌داند، نحوه تعامل عارف با سیاست را روشن نکرده‌است؛ طوری که متوجه نشدم اگر مراد، ورود عارفان به حوزه سیاست است، مرحوم شاه آبادی که به مدرسه اخلاقی اصفهان منسوب هستند، حضورشان بسیار پر رنگ تر بوده‌است. همچنین بسیاری از این افراد مثل اخوان طباطبایی و کشمیری در مسائل سیاسی حضور حداقلی داشته‌اند. اگر هم مراد از این تلفیق، قبول نظریه ولایت فقیه به نحو اطلاق باشد، این را در بسیاری از شاگردان نمی‌بینیم.

عدم تلفیق مناسب و متناسب عرفان و سیاست می‌تواند به هر دو آسیب بزند.

به نظر نگارنده نسبت عرفان به سیاست لابشرط است؛ این مربی است که به شاگرد اجازه این ورود را می‌دهد یا نمی‌دهد. توانایی شاکله و روحیات عارف مهم است. طبق آنچه نگارنده در آثار این مدرسه خوانده‌است، علت فاصله گرفتن مرحوم علامه طهرانی از سیاست، نهی مرحوم حداد بود.
مرزهای دقیقی برای تفاوت مدرسه عرفانی نجف با مدارس دیگری مثل مرحوم سید جمال‌الدین گلپایگانی یا حتی مرحوم شیخ جواد انصاری بیان نشده‌است. با توجه به قولی که از مرحوم آقای قاضی آمده که شیوه ما در معرفت نفس احراق است، اوحدی توان حضور در مجامع سیاسی را دارند.

۲- مهم‌ترین نکته کتاب که اساس پر رنگ شدن همه سوالات است، در ص ۷۷ و ۱۱۴ به بعد اظهار شده که ملاک و مبنای تفسیر آثار علامه طهرانی را تنها متون می‌دانند نه تفسیر افرادی چون علامه زاده، مرحوم سید محسن طهرانی؛ هرچند گاهی برای تبیین نظر خود از تفسیر علامه سید محمد صادق طهرانی مدد می‌جویند.

سوال حقیر آن است که چرا تفسیر سید محسن طهرانی را به کناری می‌نهید با اینکه مرحوم سید محسن اشراف فراوان بر آثار مرحوم طهرانی دارد و تفسیر خود را همواره با نقل قول و حکایتی از علامه طهرانی نقل می‌کند که به نظر نمی‌رسد خلاف بفرمایند. به ویزه اهل البیت ادری بما فی البیت؛ تفسیری که عمده سوالات مجری هم برخاسته از برداشت‌های آن بزرگوارست. ضمناً حالا که مرحوم محسن طهرانی فوت شده، جهت انصاف اینست که گفتگو بین دو مدرسه برقرار شود.

من اگرچه مثل مهدی نصیری نمی‌اندیشم، ولی برخی مطالب که در همین مقاله اخیر او: «خطر فرقه حدادیه برای حوزه‌های علمیه» آمده‌، واقعاً دور از انصاف است که بگویم پرت و پلاست.

از منظر حقیر پای هر دو تفسیر در متشابهات متون و رفتار خود علامه طهرانی هست. من بسان دو عزیز مرید نیستم (ر. ک ص ۱۶۳)؛ شخصیت مرحوم طهرانی و مزاج آن بزرگوار در نوشتن و رفتار متناوب است. جزر و مد فراوان دارد. درک این مطلب خیلی مئونه نمی‌خواهد. خواندن «روح مجرد» و «وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلامی» گواه این امرست. نگارش و روش مرحوم طهرانی با دوستان خود بعد از فوت مرحوم انصاری و دعوت آنان به مرحوم حداد گواه بر همین امرست. مرحوم طهرانی طوری بود که وقتی قیام می‌کرد انتظار داشت همه قیام کنند؛ وقتی قعود می‌کرد انتظار داشت همه قعود کنند. من بیش از هر چیزی مزاج آن مرحوم را در این امور می‌بینم. البته از دوستان انتظار ندارم با این چشم ببینند.

۳- ساده‌سازی که مؤلفان در حل مشکلات نظام دارند (ر. ک. ص ۹۸)؛ منکر توجه‌ات دقیق مرحوم علامه طهرانی نیستم، ولی اینکه «انحراف جمهوری اسلامی تمامه به غفلت از اندیشه این بزرگان است» را قبول ندارم. زیست یک نظام سنتی در جهان مدرن به این آسانی نیست. درک روحانیان ما حتی مرحوم شهید مطهری از برخی مقولات مثل سازمان و … نزدیک صفر بوده است. «اسلام و مقتضیات زمان» شهید مطهری خود حاکی از تلاش‌های آن مرحوم برای رفع این مشکلات است.

۴- یکی از مشکلات عرفان چه اسلامی (مرادم عرفان نظری و عملی مرسوم است) و چه غیر اسلامی، به ویژه در دوره سرعت و شتاب، غوره نشده مویز شدن است. انتشار این آثار مردم را متوهم می‌کند. مردمی که حقوق و تکالیفشان را آگاه نیستند و قدرت تطبیق معارف شیعی را در زندگی ندارند و سبک زندگی‌شان مسلمانانه نیست، در هپروت می‌روند. اساتید اخلاق و معنویت هر شاگرد را جداگانه ارشاد می‌کردند، اما حالا قبیله‌ای عارف می‌شوند! معنویت مثل کاه انبار شده و انگار بار زدنیست.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها