در ابتدا به این سوال بپردازیم که شما چند بار مشرف به دیدار رهبری شدید و چه حس و حالی داشتید؟
من چهار بار توفیق حضور در شب شعر دیدار با حضرت آقا را داشتهام که دو بار به شعرخوانی پرداختهام. حقیقت این است که نمیتوانم حس و حالم را بیان کنم. من به هیچ عنوان خودم را قابل حضور در آن جلسه نمیدانم. بدون تعارف عرض میکنم، هر چهار بار وقتی جلسه به پایان رسید تازه فهمیدم کجا بودم. میدانید؟ این دیدار به قدری از جانب هم میزبان و هم میهمان، صمیمی و عاشقانه است که اصلا احساس نمیکردم نفس به نفس رهبر، حاکم، شخص اول مملکت، ولی فقیه و تمام این عناوین نشستهام. احساس میکردم در خانه پدری و کنار پدرم نشستهام. ایشان هرکدام از ما را خطاب قرار میدادند از لفظ آقاجان استفاده میکردند. لبخندها، خوشروییها، حاضرجوابیها و طنزهایی که کمتر دیدم از قاب تلویزیون پخش شود باعث شد این شخصیت عزیز، دوستداشتنیتر از همیشه به چشمم بیاید. کسی تا از نزدیک این تجربه را به دست نیاورد شاید متوجه حرفهایم نشود.
چه خاطره شیرینی از آن دیدارها در ذهن دارید؟
خاطرههای شیرین زیاد است، از چفیهای که در اولین دیدار از دست خودشان برای پدرم گرفتم تا انگشتر پدرم که در دیدار آخر خدمت ایشان تقدیم کردم. اینها لحظات شیرینی بودند. و خاطره نیز فراوان دارم. آقا موقع عزیمت برای صرف افطار، به هر دری میرسیدند میایستادند و به بقیه تعارف میکردند. هیچ کدام از این برخوردها ساختگی و تصنعی نبود. این خیلی مهم است. دیدهاید بعضی مسئولان حرکت و صحبتشان به دل نمینشیند؟ چون مصنوعی است و از عمق جان نیست. از دل بر نیامده، به دلت هم نمینشیند؛ اما هرچه از آقاجان شنیدم و دیدم، حقیقی بود. ایشان خود خودشان بودند و این خیلی برای من مهم است. ایشان از چربزبانی اصلا خوششان نمیآید و در مورد شعر بسیار سنجیده و پخته نظر میدهند. جالب اینکه مطالعه بسیار زیادی نیز دارند.
در این دیدارها کدام یک از اشعارتان را در محضر رهبری خواندید؟
من دو مرتبه این توفیق را یافتم که در محضر ایشان شعرخوانی کنم که دفعه اول این شعر را خواندم:
جنگ یک جدول تناسب بود تا جوابش همیشه این باشد
پدرم ضرب در چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد
عده ای را ضریب منفی داد، عدهای را به هیچ قسمت کرد
تا هر آن کس که سوء نیت داشت تا ابد زیر ذرهبین باشد
یک نفر فکر آب و خاک که نه! در پی نان و آب بود از جنگ
خطر جبهه را خرید به جان تا پس از جنگ، خوشنشین باشد
یک نفر پشت خاکریز خودی لشگرش را که در محاصره دید
سر خود را گذاشت روی زمین تا دعاگوی سرزمین باشد
یک نفر فارغ از معادلهها بیخیال تمام مشغلهها
روی میدان مین قدم زد تا ته این سطر نقطهچین باشد
در جواب کسی که میگوید پدر از جنگ، دستِ پُر برگشت
هر دو تا آستین او خالیست، تا جوابش در آستین باشد
همقطار پدر که عکاس است گفت در هشت سال جبهه و جنگ
حسرتش ماند بر دلم یکبار پدرت رو به دوربین باشد
شعر دیگر نیز این بود:
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشه مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد میزد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر میداد بر پیکر سری دارم
که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش میداند
تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضا جان است شاه مردم ایران، رضا خان نه!
کلاه پهلوی هم کمکم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی این بار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم آری
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران نه!
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما «تل آویو» است، تهران نه!
در این دیدارها چه ویژگی حضرت آقا برای شما جذاب بود؟
صمیمیت، نکتهسنجی، گوشزد کردن نقاط ضعف در شعر با رعایت احترام و جایگاه شاعر، اینکه یک نفر با آن همه مشغله بنشیند تا پاسی از شب با دقت به آن همه شعرخوانی توجه کند و هیچ شعری را از قلم نیندازد و خسته نشود نشان از عشق و علاقه او به شعر دارد. حقیقتش خود من خیلی وقتها حوصلهام از شنیدن بعضی شعرها سر میرود ولی حضرت آقا با کمال میل و با تمام توجه شعرخوانیها را تا پایان مجلس دنبال میکنند.
برداشت شما از دیدگاه مقام معظم رهبری درباره شعر و ادبیات چیست؟
دیدی بسیار باز دارند. ایشان ادبیات، شعر و به طور کلی هنر را ابزار بسیار قدرتمندی برای روشنگری میدانند. البته این را هم میدانیم که خود ایشان هم مخاطب شعرند و هم شاعر. اینکه رهبری به همه موضوعات شعری بها میدهند بسیار ارزشمند است. در جلسات دیدار با ایشان همه نوع شعری از مذهبی و سیاسی تا عاشقانه و اجتماعی قرائت میشود.
کدام یک از بیانات رهبری در جمع شاعران برای شما دلنشینتر بودهاست؟
کاش بیانات ایشان در دیدار شاعران را یک فرد باسلیقه و کاردان حتی به صورت خلاصه تهیه میکرد و در اختیار علاقهمندان میگذاشت تا بر همگان روشن شود چقدر ذهن رهبری باز است. مثالهای بهجا و حرفهای که برای فرمایشاتشان از شاعران کهن میآورند، نشان از مطالعه و نکته سنجی ایشان دارد. اصلا رهبر ما جدای از آن همه مسئولیت و رسالت، یک شاعر دوست داشتنی هستند که انسان دلش میخواهد همه چیز را کنار بگذارد و فقط بنشیند با ایشان شعر بخواند و شعر بشنود.
ملکیان در پایان مصاحبه ما را دعوت کرد، قسمتهایی از بیانات ایشان در دیدار شاعران در سال ۹۸ را بخوانیم: «ما وقتی که شعرمان را در خدمت مفاهیم عالی اخلاقی، در خدمت توحید، در خدمت بیان فضایل اهل بیت، در خدمت ارزشهای اخلاقی، در خدمت سرفصلهای منافع ملّی و انقلابی قرارمیدهیم، این جور نیست که فقط به آن ارزشها و به آن معارف خدمت کرده باشیم؛ به شعر خودمان هم خدمت کردهایم؛ شعر ارتقا پیدا میکند. به نظرم تا آنجایی که حالا در ذهنم هست امشب شعرهای شما همه شعرهای متعهّد و مسوول بود و سطحش هم انصافاً بالا بود و خوب بود؛ سطح اینها با شعرهای صرفاً عاشقانه محض، آن هم عشق زمینی، انصافاً فرق میکند؛ یعنی اصلاً یک اعتلا و ارتقای ویژهای این شعرها دارد. بنابراین، تعامل، دوجانبه است. البتّه اعتقاد بنده این است که شاعر، حکایت دلتنگیها و آزردگیها و رنجهای خودش را هم در شعر میگنجاند، هیچ اشکالی هم ندارد؛ یعنی ما نمیگوییم که شاعر حق ندارد غزلی در مورد دلتنگیهای خود، آرزوهای خود و آشفتگیهای خود بگوید؛ عقیده من اصلاً این نیست؛ نه، میتواند بگوید؛ منتها این یک فصلی از فصول شعر است؛ فصل عمده شعر همان فصل تعهّد است.»
نظر شما