تشیع سیاسی یک پدیده متاخر است که ذیل گفتمان اسلام سیاسی مطرح میشود، گفتمانی که نقطه عزیمتش این بود که چرا عقب ماندیم؟
سارا شریعتی در ابتدای این نشست درباره مفهوم هویت توضیح داد و گفت: هویت یک مفهوم متکثر و در حال ساخت است و زمانی پرسش از هویت مطرح میشود که تقابلی صورت گرفته و هویت طرد شده، تحقیر شده و نادیده گرفته شده است. در این حالت ما از واکنش هویت در برابر دیگری نام میبریم.
وی ادامه داد: اینجا وقتی از هویت گرایی نام میبریم واکنش تقابلی است که از یک دوره به بعد در برابر تهاجم فرهنگ بیگانه صورت میگیرد. در ایران این تهاجم فرهنگی میتواند به دلیل جهانی شدن، رسانههای انبوه و ... باشد و تصور میشود که یک سبک زندگی غربی را تحمیل میکند. بنابراین در اینجا جهانی شدن با غربی شدن یکی گرفته میشود و در این واکنش گرایشها و پاسخهای هویت گرایانه شکل میگیرد.
این استاد جامعه شناسی گفت: این در حالی است که اگر در اروپا و غرب ساکن باشید این بیگانه میشود مسلمان که در برابر آن هویتهای مقاومت شکل میگیرد.
شریعتی در با طرح این پرسش که چه زمانی ما احساس تهدید میکنیم؟ عنوان کرد: چه زمانی این دیگری ستیزی و تقابل من و دیگری برجسته میشود؟ زمانی که احساس میکنیم تهاجمیوجود دارد و ربط به احساس ضعف ما هم دارد. وقتی شخصیت و هویت فردی قوی است از دیگری استقبال میکند و در این دیگری دوستی غنای فرهنگی را میبیند اما وقتی حس کنیم ضعیف شدیم این را در شکل تهاجم صورت بندی میکنیم.
وی با بیان اینکه هویت گرایی در چند دهه اخیر در تشیع ایرانی برجسته شده یادآور شد: این هویت گرایی تاکید بر ویژگیهای ممتاز خود دارد و آن را در تقابل با دیگری شرح میدهد. این هویت گرایی وجه فرقه ای دارد و تساهل در آن کم است و میتواند فضا را مستعد برای تقابل خشونت آمیز کند.
به گفته شریعتی، با این تعریف میتوانیم به کار امین معلوف ارجاع بدهیم که از میل هویتی به عنوان رام کردن پلنگ صحبت میکند و هویت را به عنوان یک پلنگ میداند که اگر زخمیشود و خشونت درونش بیدار شود میتواند مرگ بار باشد. وقتی این پلنگ رام است که هویتش زخمینشود.
استاد دانشگاه تهران در ادامه با طرح این سوال که آیا تاکید بر هویت تشیع در مطالعات اجتماعی ما به نوعی این هویت گرایی دامن نمیزند؟ گفت: پاسخ من همانی است که ده سال پیش به فرید العطاس دادم. مطالعه اجتماعی و جامعه شناسی بنا به تعریف ذات گرا نیست و سهم عوامل غیر دینی را در پدیدههای دینی برجسته میکند و خودش میتواند یک مطالعه ضد هویت گرایی و هویت گرایی کور باشد در عین اینکه به شاخصهای هویتی احترام میگذارد.
وی با تاکید بر ضرورت مطالعات جامعه شناسی تشیع عنوان کرد: نفس پرسش از اینکه چرا باید بر هویت شیعی در مطالعات جامعه شناختی تاکید کرد، افتادن به دام همان استثنای اسلامی است. استثنای اسلامی همان چیزی است که رایج است و وقتی در مذهب و ادیان دیگر انجام میشود مشکلی ندارد اما وقتی وارد اسلام میشود ممنوع میشود و مورد پرسش قرار میگیرد چون تصور شرق شناسانهای هست که اسلام مستثناست و مطالعات اسلامی در چهارچوب مطالعات شرق شناسانه و اسلام شناسانه طرح میشود.
وی گفت: در این زمینه اول اسامی ماسینیون، کربن و ... به ذهن میآید که روی تفکر اسلامیکار میکنند. به هر حال مطالعه تخصصی به عنوان جامعه شناسی اسلام بسیار جدید است و از یک دوره به بعد ضرورت دارد چراکه مطالعات اسلامیهمیشه به سوی شرق شناسی و اسلام شناسی میرود و رویکرد تخصصی درباره آن به کار نمیرود.
شریعتی افزود: به غیر از توکویل و وبر کسی به آن نپرداخته و اسلام همیشه موقعیت استثنایی خودش را حفظ کرده است. در همه ادیان سنتهای مطالعاتی با موضوعات خاص و متفکرانش شکل گرفته و هیچ وقت اگر کسی درباره کاتولیک و ... کار کرده، از او پرسیده نمیشود که هویت گرایانه نیست؟ اما به محض اینکه این موضوع از کسی که درباره تشیع کار میکند پرسیده میشود چنین موضوعی به ذهن متبادر میشود.
رسول زرچینی، پژوهشگر علوم اجتماعی مقاله خود با عنوان «مناسک عزاداری هویتگرایان: مطالعه موردی هیئت دیوانگان حسین(ع) کاشان» را ارائه کرد و گفت: ما در جامعه با سه نوع هیئتی روبرو هستیم که من سعی کردم با اسامیجامعهشناسی آنها را تعریف کنم. نوع اول هیئتی وفادار یا ابوالفضلی است و شامل پسران جوانی است که از بچگی در هیئت هستند و عملا میانهداران هیئت به شمار میروند. تیپ دیگر، هیئتیهای شیفته یا محرمیهستند. این طیف متشکل از دانشجوها است و نگاهش به هیئت نگاه تفریحی و در راستای قوی کردن روابط اجتماعی است. گروه سوم منتظر امام زمانی هستند. این گروه، به عنوان هویتگرایانهترین گروه شناخته میشوند.
وی ادامه داد: این سه گروه با چند مفهوم در هیئت درگیر هستند که مهمترین آنها مفهوم شور و دیوانگی و اصالت عقیده است. این رویکردهای صوفیانه خودش را در اجتماعگریز بودن اینها نشان میدهد و هر وقت از منافع جامعه با اینها صحبت میشود پاسخشان این است ما به آن چیزی که درست است عمل میکنیم. این نگاه فردی در خیلی جاهای دیگر خودش را نشان میدهد و یکی از مهمترین آنها حب و بغض است که ریشه در روایات شیعی دارد. بر اساس باورهای شیعه که ریشه در وضعیت اجتماعی شیعه در دورههای گذشته دارد، آنها به پاسداری از تقابل با دیگری اعتقاد پیدا کردند و اینکه حب و دوست داشتن اهل بیت(ع) چیزی جز نفرت از دشمنان اهل بیت(ع) نیست.
وی افزود: این ایده میتواند در هیئتها گسترش پیدا کند و به اینجا برسد هر کس حب علی(ع) ندارد میتواند حرامزاده باشد. یعنی شیعه را بر اساس حب اهل بیت(ع) و مهمتر از آن، دشمنی با دشمنان اهل بیت(ع) تعریف میکنند. این حب و بغض یک ریشه دیگر هم دارد و آن نگاه شخصمحور بودن برائت است یعنی این گروه وقتی میخواهند خودشان را از اهل سنت جدا کنند، تاریخی نگاه میکند و به فرد نگاه دارند و همین موجب میشود برای طعن و لعن انگیزه بیشتری دارند. بر خلاف اهل سنت که با عقیده شیعه مخالفت دارند، هویتگرایی شیعه شخصمحور است. نکته دیگر که در شخصمحوری هست مفهوم آقاگریزی است یعنی آنها با تعریفی که از بحث ولایت دارند هرگونه تبعیت از فردی غیر از امام زمان(عج) را ضدشیعی میدانند و به تعبیر خودشان یک آقا داریم و آن امام زمان(عج) است و هر کس خودش را نماینده او بداند مطرود است. یه همین سبب فعالیت این گروهها دارد محدود میشود و صورت فرقهای به خود گرفته است.
زرچینی در پایان گفت: نکته دیگر اینکه ویژگی فردگرا بودن دیوانگانیها باعث سختمیرا شدن این گروه شده یعنی هویتگرایی آنها با اینکه طردگرا است و گروههای غیر شیعه را طرد میکند و سعی میکند لعن علنی داشته باشد ولی با وحدتیها کار ندارد. این گروه از نظر کلامی، اعتقاد به ذاتی بودن شیعه و سنی بودن دارد یعنی معتقد است ما در عالم ذر ولایت حضرت علی(ع) را قبول کردیم و اهل سنت هم در عالم ذر ولایت علی(ع) را رد کردند لذا هر بلایی سرشان بیاید حقشان است. این نگاه مذاکره با آنها را سخت میکند، با این وجود وظیفه ما این است با آنها وارد مذاکره شویم.
امید زندکریمخانی هم در ادامه به ارائه مقاله خود با عنوان «کدام تشیع؟ هویتگراییهای متفاوت شیعی در مدرسههای غیر انتفاعی مذهبی» پرداخت و گفت: من در این پژوهش روی مدارس ایدئولوژیک مذهبی متمرکز شدم و تحقیقات خود را روی پانزده تا از این مدارس انجام دادم که هر کدام چند مرحله گزینش دارند و دانشآموزان را از گروه خاصی از جامعه انتخاب میکنند. بررسی کردم برنامه درسی پنهان این مدارس چیست که این برنامه درسی پنهان ناظر به دادههای مربوط به القای هویت شیعی در این مدارس است.
وی ادامه داد: من این مدارس را در سه دسته طبقهبندی کردم. دسته اول مدارس معتقد به اسلام سیاسی هستند، دسته دوم مدارس معتقد به اسلام غیرسیاسی هستند، دسته سوم مدارسی که ایدئولوژیک هستند ولی خود مدرسه ظاهرا غیرمذهبی است یعنی القائات مذهبی ندارد ولی در ذیل خود، هویت شیعی را گسترش میدهد. چالش سر دو مورد اول است. هر کدام از اینها شیعه متفاوتی تربیت میکنند. آن نوع سوم یک شیعه با محوریت مسئولیت عدالت تولید میکند.
وی افزود: دو قشر مدرسه اول روی دوگانه برائتی و وحدتی سوار هستند. مدارس اسلام سیاسی وحدتی هستند و وحدت را مهم میدانند. البته برخی معتقدند این وحدت در ظاهر است و در قلب افراد نیست اما مدارس معتقد به اسلام غیر سیاسی این خط قرمز را دارند و تولی و تبری در آنها جریان دارد. در زیست روزمره این مدارس تولی و تبری جریان دارد و بخشی از چیزهایی است که دانشآموزان این مدارس با آن بزرگ میشوند درونی شدن نفرت از دیگری است. خوانش این دو جریان از اسلام متفاوت است. مدارس معتقد به اسلام غیرسیاسی گرایش تفکیکی دارند و تاکید زیادی روی حدیث دارند. با تفسیر کاملا مخالفند و روایات را کافی میدانند. این گروه فلسفه و روشنفکری کاملا مخالف هستند چون روشنفکری را آغاز بیدین شدن میدانند.
زندکریمخانی گفت: در مقابل، در مدارس طرفدار اسلام سیاسی نگاه فلسفی تدریس میشود و هویتشان را روی تاریخ و علوم اجتماعی و دین میگذارند و اساسا دبیر دینی این مدارس فلسفه تدریس میکند. هر کدام از این مدارس یک خودی و غیر خودی برای خودشان میسازند. از نظر مدارس غیر سیاسی هر غیر شیعی غیر خودی است و هر شیعی خودی است هر کجای دنیا باشد. از نظر مدارس اسلام سیاسی غیر خودی استکبار جهانی است و هر کس با استکبار مخالف باشد خودی است. وظیفهای که مدارس غیر سیاسی برای شیعه در نظر میگیرند این است شما شیعهها در هر کاری سرآمد باشید ولی مدارس اسلام سیاسی وظیفه شیعه را این میداند که حکومت را برای امام زمان(عج) آماده کند.
محسن حسام مظاهری دیگر سخنران این مراسم بود. او درباره «سیاست مقاومت: تشیع سیاسی و تشیع هویتگرا در ایران معاصر» سخن گفت و افزود: اگر بخواهیم ویژگیها تشیع در ایران معاصر را ذکر کنیم یکی از آنها رقابت جریانات شیعه با یکدیگر است. بخشی از تحولاتی که در تشیع معاصر پدید آمده را میتوانیم با این ویژگی فهم کنیم. در تمام این تقابلها یک طرف ثابت، تشیع سیاسی بوده که با غیریتسازی بالا واکنش دیگر جریانات شیعی را به همراه داشته است.
وی با طرح این سوال که چرا فعالیت این جریان حاشیهساز است عنوان کرد: تشیع سیاسی یک پدیده متاخر است که ذیل گفتمان اسلام سیاسی مطرح میشود، گفتمانی که نقطه عزیمتش این بود که چرا عقب ماندیم؟ اسلام سیاسی به این پرسش دو پاسخ میدهد اول اینکه از اسلام اصیل عقب ماندیم و دوم اینکه مسلمانها دچار انحطاط شدند. بر همین اساس دو ویژگی شکل میگیرد اول خلوصگرایی و دوم مواجهه انتقادی با فرهنگ اسلامی. همین ویژگیها را تشیع سیاسی هم دارد. به عبارت دیگر تشیع سیاسی نسخه شیعیشده اسلام سیاسی است.
مظاهری با بیان اینکه تشیع سیاسی دو نقطه عطف درگذشت آیتالله بروجردی و انقلاب اسلامیدارد توضیح داد: تشیع سیاسی تا دهه سی و چهل حامیانی در فضای فکری ایران داشت ولی نوعا جریان سیاسی محسوب میشدند و کمتر وجهه مذهبی داشتند. دلیلش این بود آیتالله بروجردی روی خوشی به این تلقی نشان نمیداد ولی بعد از درگذشت ایشان ورق برمیگردد و جریان تشیع سیاسی بین بزرگان حوزه نماینده پیدا میکند. هر چه به سمت پیروزی انقلاب میرویم قدرت تشیع سیاسی بیشتر میشود و شرایط پیرامونی هم مساعد این رخداد است. نقطه عطف مهم در جریان تشیع سیاسی پیروزی انقلاب است.
به گفته این محقق، عموما انقلاب اسلامیرا از منظر پدیده سیاسی و اجتماعی بررسی میکنند و کمتر از پیامد مذهبی انقلاب صحبت میشود. در پیروزی انقلاب یک طرف منازعات بین جریانهای شیعی در موضع قدرت قرار میگیرد. این امر، تشیع سیاسی را به تشیع معیار و تشیع رسمیتبدیل میکند. این جریان تفاوت مهمیبا جریانهای رقیب خودش دارد؛ اول اینکه این جریان اصالتا شیعی نیست و ذیل گفتمان اسلام سیاسی شکل میگیرد که چهرههای برجسته آن اهل سنت هستند. دوم اینکه برخلاف عموم جریانهای شیعی که دیگریشان اهل سنت بود، دیگریاش غرب است.
وی در پایان با بیان اینکه تفاوت بعدی این است مسائل آن مسائل شیعی نیست و مسائل جهان اسلام است یادآور شد: جمعبندی بحث من این است که رقیقترین سویههای هویت شیعی را تشیع سیاسی دارد. طبیعی است وقتی چنین جریانی در قدرت قرار بگیرد با واکنش دیگر جریانات شیعی مواجه میشود و آن جریانات، سیاست مقاومت را در برابر آن اتخاذ میکنند.
نظر شما