سه‌شنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۴
آموزه‌های فلسفه یونان باستان برای رهبران تجاری!

در اینجا چند تکنیک از سوی چند فیلسوف آورده شده است که کسب‌وکارها می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند تا شکوفایی بیشتری داشته باشند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): طی دوران کاری‌ام با صدها نفر از جمله سربازان، فضانوردان، سیاستمداران و رهبران تجاری که از فلسفه‌های یونان و روم باستان برای کمک به بهتر زندگی کردن استفاده کرده‌اند، ملاقات و با آن‌ها مصاحبه کرده‌ام. همه آنها از فلسفه برای کمک به دستیابی به  Eudaimonia استفاده کردند، واژه‌ای که برای یونانیان به معنای «شکوفایی» یا «زندگی خوب» بود. در اینجا چند تکنیک از سوی چند فیلسوف آورده شده است که کسب‌وکارها می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند تا شکوفایی بیشتری داشته باشند:
 
سقراط: جرات مخالفت داشته باش
 سقراط، یکی از اولین فیلسوفان، بر حق ما برای اندیشیدن برای خود اصرار داشت. او هشدار داد که اغلب اوقات، انسان‌ها در طول زندگی مثل خواب‌نماها رفتار می‌کنند و به سادگی با جمعیت همراه می‌شوند.
 
این قضیه در مسائل اخلاقی و به ویژه در مسائل شرکتی و تجاری کاری خطرناک است. وقتی فساد فاش می‌شود، اغلب مردم می‌گویند «دیگران این کار را می کردند». اما شخصیت ما حول مسئولیت شکل می‌گیرد. سقراط آماده بود تا بمیرد اما بر خلاف وجدان خود عمل نکند. آیا سازمان شما متفکران مستقل و افرادی که از وجدان‌شان پیروی کرده تشویق می‌کند؟ آیا به مردم اجازه می‌دهد تا بازخورد انتقادی را به مدیران بدهند؟
 
ارسطو: بگذار مردم به دنبال تحقق بهترین باشند
ارسطو یک زیست‌شناس و همچنین فیلسوفی بزرگ بود. او اخلاق خود را بر اساس نظریه روانشناختی ماهیت انسان استوار کرد و اصرار داشت که ما به طور طبیعی فضیلت‌طلب، منطقی، اجتماعی و خوشبختی‌گرا هستیم. دولت‌ها و سازمان‌ها باید بهترین سیستم‌ها را بسازند تا به انسان‌ها اجازه دهند انگیزه‌های طبیعی خود را برآورده کنند.
 
فلسفه ارسطو بر نظریه خودتعین ادوارد دسی و ریچارد رایان تاثیرگذار بود، این نظریه که نشان می‌دهد کارمندان برای شما سخت‌تر کار می‌کنند و عملکرد بهتری خواهند داشت، اگر به آنها وظایفی بدهید که از نظر اخلاقی ارزشمند باشند. انسان‌ها می‌خواهند به چیزی باور داشته باشند و به آن خدمت کنند. به بهترین بخش از طبیعت کارمندان خود متوسل شوید و آن‌ها به این ندای شما پاسخ خواهند داد. اگر به آن‌ها این فرصت را بدهید که کنجکاوی طبیعی خود را از طریق فرصت‌های یادگیری تغذیه کنند، انگیزه بیشتری خواهند داشت.
 
 
پلوتارک: الگوی خوبی باشید
پلوتارک، مورخ دوران یونان باستان، فهمید که انسان‌ها موجوداتی فوق‌العاده اجتماعی هستند که دائماً افراد اطراف خود را مشاهده و از آن‌ها تقلید می‌کنند. متأسفانه، مردم اغلب در محاصره الگوهای بد بزرگ می‌شوند. با این حال، ما می‌توانیم با ارائه الگوهای بهتری برای تقلید، مردم را هدایت کنیم. این همان کاری است که پلوتارک با اثر معروف خود، «زندگی‌های موازی»، انجام داد، اثری که طرح‌های زندگی‌نامه‌ای از برخی از قهرمانان بزرگ یونانی و رومی ارائه می‌کرد تا به جوانان چیزی برای تقلید ارائه دهد.
 
از نظر سازمانی، این بدان معناست که آنچه به کارمندان خود می‌گویید نسبت به کاری که انجام می‌دهید اهمیت کمتری دارد. آن‌ها نحوه رفتار شما، نحوه برخورد با دیگران، نحوه مقابله با فشار و اینکه آیا به وعده‌های خود عمل می‌کنید را مشاهده می‌کنند. آن‌ها از شما تقلید خواهند کرد. اگر در مورد اخلاق صحبت کنید و سپس در اولین فرصت کوتاه بیایید، آن‌ها از شما پیروی خواهند کرد. الگوی خوبی باشید و آنها از شما پیروی خواهند کرد. پلوتارک همچنین هشدار می‌دهد که بهترین کارمندان جوان شما از شما به عنوان مانعی برای هدف‌گیری و فراتر رفتن استفاده می‌کنند. این طبیعی است. بگذارید با شما رقابت کنند و آن‌ها را تشویق کنید تا جلوتر بروند.
 
 
اپیکتتوس: ایجاد یک ذهنیت انعطاف‌پذیر
اپیکتتوس به عنوان برده در روم بزرگ شد و سپس فیلسوف رواقی شد. هر دوی این موقعیت‌ها فوق‌العاده متزلزل بودند؛ برده‌ها می‌توانستند توسط صاحبان‌شان مورد آزار و اذیت قرار گیرند یا کشته شوند، در حالی که فیلسوفان رواقی دائماً با مقامات امپراتوری دشمنی می‌کردند (خود اپکتتوس در نهایت تبعید شد). اپیکتتوس با این ناامنی کنار آمد و دائماً به خود یادآوری کرد که چه چیزی را می‌تواند کنترل کند و چه چیزی را نمی‌تواند. ما می‌توانیم افکار، باورها و نگرش‌های خود را کنترل کنیم، اما هر چیز دیگری تا حدی خارج از کنترل ما است: ادراکات و رفتار دیگران، اقتصاد، آب‌و‌هوا، آینده و گذشته. اگر روی چیزی که خارج از کنترل شماست تمرکز کنید و روی آن وسواس داشته باشید، در نهایت احساس درماندگی خواهید کرد. روی چیزهایی که می‌توانید کنترل داشته باشید تمرکز کنید و حتی در موقعیت‌های هرج و مرج تا حدودی احساس استقلال خواهید کرد.
 
 
اپیکور: هنر خوشبختی
اپیکور فیلسوف یونانی قرن چهارم بود. وی اعتقاد داشت که هدف زندگی صرفاً این است که تا آنجا که ممکن است در اینجا روی زمین خوشحال باشیم. او هشدار داد که انسان ها در شاد بودن بسیار بد هستند و در ابداع دلایلی برای بدبختی بسیار خوب. او پیشنهاد کرد که فلسفه باید به ما بیاموزد که چگونه شاد باشیم. به عنوان مثال، فلسفه می‌تواند به ما بیاموزد که چگونه توجه خود را به لحظه حال جلب کنیم و از آن لذت ببریم. همچنین می‌تواند به ما بیاموزد که خواسته‌هایمان را به چیزی محدود کنیم که به راحتی به دست می‌آید، نه اینکه نیازهایمان را با خواسته‌های بی‌پایان افزایش دهیم.
 
امروزه برخی از شرکت ها فلسفه اپیکور را پذیرفته ‌اند و سعی می‌کنند هنر شادی را به کارکنان خود بیاموزند. «تونی هسیه»، مدیر عامل شرکت کفش آمریکایی زاپوس (Zappos)، آنقدر به دوره‌های شادی این شرکت متعهد است که برای فروش شرکتش به آمازون این اصل را درج کرد که زاپوس بتواند فلسفه شادزیست خود را پی بگیرد.

این مقاله ترجمه خلاصه‌ای است از منبع زیر: 

https://www.theguardian.com/sustainable-business/business-learn-from-ancient-philosophers

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها