در پی صدور بیانیه سخیف و بیشرمانه خطاب به مدافعان حرم و توهین به سردار شهید حاج حسین همدانی، حجتالاسلام محمدحسین انصارینژاد در شعری به این اقدام واکنش نشان داده است.
محو کدام منظره رنگرنگ بود
او را بهار گمشده، باغ فرنگ بود
جز من کجاست فاتح میدان؟ - سؤال کرد -
تنها گواه فاتحیاش پای لنگ بود
بر خاک خود تطاول رنگینم آرزوست
گفت و در آن میانه چه جای درنگ بود؟
در گرمگاه معرکه آن سوتر ایستاد
ساعت به وقت تفرقه در دنگدنگ بود
چشمش کجای نقشه جغرافیا دوید؟
محو کدام صفحه تاریخ جنگ بود؟
بر بوم، روی بام که تکبیر میکشید
پیرانهسر به هلهله، مستوملنگ بود
هرسو هجوم خرملخ او را به کشتزار
در پیش رو بدیع و مناظر قشنگ بود
با شال سبز، تفرقهاندیشتر ز پیش
با شال سبز، مست شبیخون سنگ بود
میدید پایکوب شغالان چو باغ را
در گرگخیز حادثهها شوخوشنگ بود
اردو کشید سوی خیابان به سوت و کف
اردو کز آن بر آینهها عرصه تنگ بود
شهدش بهکام بود از آن فتنهزادها
سهم وطن اگرچه پیاپی شرنگ بود
آن شامگاه دستخوش ماهوارهها
چشمش به موج فتنه و گوشش بهزنگ بود
گویی در آن تهاجم توفان پیمبری ست
گویی در آن تلاطم دریا نهنگ بود
در وهم او، موازنه شرق و غرب نیز
چیزی شبیه بازی الاکلنگ بود
بر قبله فرنگ، نمازش شروع شد
فارغ شبیه ملعبه از ناموننگ بود
او را بهروی بوم، قلممو به خون نشست
دستش به نقشبندی طرح تفنگ بود
با دست خویش، خون پشوتن به خاک ریخت
در انتظار معجزه از رود گنگ بود
بر خاک ریخت خون سیاووش و بعد از آن
هنگامه از تهمتن و پور پشنگ بود
ایران کجاست؟ خاک شهیدی که از ازل
از وسعت شقایقیاش آبورنگ بود
ایران! تویی درخت برومند و گاه رزم
هر برگ تو به چشم پلیدان پرنگ بود
ایران من! ببخش از این وصف ناتمام
تکرار شد قوافی، از آن عرصه تنگ بود
ایران من! به شور شهیدانهات درود
کی میشود به شعر بلندی تو را سرود؟
نظر شما