این کتاب به قلم «رحیم مخدومی» نوشته شده و «نشر شاهد» آن را منتشر کرده است.
کتاب «اَمانِ مردم» در 22 فصل از جمله «ریش سفیدها این صدای کودکانه را دوست دارند»، «چراغ روستا»، «سلاح مومن»، «به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد»، «شیر، شیر است اگرچه در زنجیر است»، «روزهای آخر»، «به اسیر کن مدارا» و «آزمونی سخت» برای مخاطب روایت شده است.
صفحات پایانی این کتاب به تصاویری از اسناد و عکسهایی از مقاطع مختلف زندگی این شهید والامقام اختصاص دارد.
در بخشی از فصل «تولدی دیگر» هم میخوانید: خبر شهادتش خیلی زود در کردستان پیچید. تمام کردستان عزادار شد. کسانی که او را میشناختند و نمیشناختند، از همه جا برای مراسم آمده بودند. جنازه تا روستا تشییع شد. دو کیلومتر مانده به روستا، از بچهی پنج ساله تا جوانوپیر، همه خودشان را گلمالی کرده بودند. شیونوناله میکردند.
متن سخنرانی این شهید والامقام هم در «مریوان» سال 1372 پشت جلد این کتاب آمده است: ما در جبههی نظامی با توکل بر خدا و رهبری حضرت امام و ایمان و استقامت امت توانستیم دشمن را به زانو درآوریم. اما حالا که در جبهه فرهنگی هستیم، دشمن خیلی سهمناکتر و خطرناکتر حمله میکند و ما متقابلا باید سنگرهایمان را از گذشته محکمتر کنیم. حالا باید خط رزمندگی فرهنگی داشته باشیم. در جنگ نظامی یک سرباز بیسواد میتوانست بجنگد. یک پیرمرد هشتاد ساله میتوانست روی مین برود و جان عدهای را نجات دهد. اما در جنگ فرهنگی اگر «بیداری»، «هوشیاری»، «سواد»، «آگاهی» و «معرفت» نباشد، نمیتوانیم بجنگیم. باید مسلح شویم به سلاح علم و ایمان. این دو در اسلام دو بال پرواز است برای رسیدن به مقصد.
«محمود اماناللهی» سال 1339 در بیجار کردستان به دنیا آمد. او در زمان جنگ تحمیلی به عنوان رابط بین سپاه و ارتش خدمت میکرد و رابط میان شهید «سید موسی نامجو» و «جهانآرا» بوده است. این شهید علاقه فراوانی به میهن داشت و سال 1356 وارد دانشگاه افسری ارتش در تهران شد و دوران شبانهروزی دانشگاه را با موفقیت طی کرد. اماناللهی در سال 1379 به دلیل شدت گرفتن جراحات ناشی از جنگ تحمیلی در بیمارستانهای کردستان و شریعتی تهران بستری شد. پیکر مطهر این شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد و اعضای بدنش را به دیگران اهدا کردند.
«نشر شاهد» کتاب «امانِ مردم» را با شمارگان 500 نسخه، قطع رقعی، 224 صفحه و به بهای 80 هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما