«بهداشت عمومی» عبارتی آشنا در زندگی روزمره ما است. آیا فکر میکنید که فلسفه برای دستیابی به بهداشت و سلامت عمومی کمی کند بوده است؟
فلسفه، همچنین اخلاق زیستی، قطعا در پرداختن به بهداشت عمومی کند عمل کرده است. فیلسوفان سیاسی پیشرو نسل قبلی، مانند جان رالز، اکنون معمولاً وقتی به سلامتی میپردازند، بهسادگی سادهلوح یا کماطلاع به نظر میرسند. آنها معمولاً به هیچ وجه به جزیئات تعیینکننده اجتماعی در حوزه سلامت نمیپردازند. برخی از موضوعات مانند تحمیل خطر، که برای کار بر روی فلسفه بهداشت عمومی اساسی است، تنها در 15 سال گذشته به جریان اصلی در فلسفه تبدیل شده است.
چگونه مسائل فلسفی مربوط به بهداشت عمومی با مسائل معمولی در اخلاق پزشکی متفاوت است؟ آیا این مسئله موردی فراتر از اخلاقیات است؟
کار در اخلاق پزشکی و اخلاق زیستی اغلب بسیار فردگرا بوده است و بر مسائلی مانند رابطه پزشک و بیمار و رضایت آگاهانه در تحقیقات پزشکی تمرکز دارد. بهداشت عمومی توجه را بر آنچه جوامع به عنوان یک کل برای محافظت از سلامت جمعیت انجام میدهند متمرکز میکند. اخلاق بهداشت عمومی ما را ملزم میکند که به طراحی موسسات فکر کنیم، اما مهم است که فراموش نکنیم کسانی که توسط موسسات به آنها کمک شده یا شکست خوردهاند، بخشی از مردم هستند. ما به جای اینکه فراتر از اخلاقیات برویم، باید حوزههای اخلاقی و سیاسی را ادغام کنیم.
ارتباطات قابل اعتماد در درازمدت سطوح بالایی از اعتماد عمومی را ایجاد می کند و باعث میشود شهروندان احتمالاً به دستورالعملهای دولت پایبند بمانند.
شما روی گروههای مشاوره بهداشتی دولتی کار کردهاید. آیا دیدگاهی کلی در مورد اینکه چگونه دولت میتواند با شهروندان در مورد بهداشت عمومی ارتباط بهتری برقرار کند، ایجاد شده است؟
هدف اقدامات بهداشت عمومی اغلب هدایت رفتار شهروندان با اطلاعرسانی و متقاعد کردن است تا از طریق اجبار مستقیم. نحوه ارتباط دولتها تفاوت قابلتوجهی در نتایج ایجاد میکند. ارتباطات قابل اعتماد میتواند اعتماد عمومی را ایجاد کرده و این امر خود سبب میشود که به دستورالعملهای دولت در چنین مسائلی توجه شود. این امر مستلزم صداقت، صداقت و سازگاری وزرای دولت است. از دست دادن اعتماد بسیار آسانتر از به دست آوردن آن است.
آیا فکر میکنید نقش ارزشمندی برای «تحریک کردن» یا سایر روشهای غیرشفاف برای مدیریت سلامت عمومی وجود دارد؟
بعید است که تحریک کردن بهتنهایی باعث تغییر در علل ساختاری نابرابری در سلامت شود، بنابراین اتکای صرف سیاست بهداشت عمومی بر به کارگیری صرف تلنگرها بیفایده خواهد بود. با این وجود، تلنگرها میتوانند مفید باشند. برخی از تلنگرها در حوزه بهداشت عمومی میتوانند مقرون به صرفه و آشکارا سودمند باشند. آنچه که بیش از همه مهم است این است که منطق تلنگر تا چه حد قابل دفاع است و آیا تلنگر بهترین راهحل برای مشکل بهداشت عمومی مورد بحث است یا خیر.
آیا فکر میکنید کووید-۱۹ ارتقای سلامت عمومی را برای دولتها آسانتر یا دشوارتر کرده است؟
کووید-19 نمونههایی از دولتها را به دست آورده است که کارهای خارقالعادهای برای محافظت از سلامت عمومی انجام میدهند. سه سال پیش، هیچکس پیشبینی نمیکرد که دولتهای ما فعالیتهای روزمره مانند رفتن به ملاقات والدین خود را جرمانگاری کنند، یا اینکه اکثر مردم موافق باشند که این روشی عادلانه برای توزیع بار کاهش خطر است.
همینکه نشان دهید که اقدام رادیکال از نظر سیاسی امکانپذیر است، در را به روی اقدامات جدیتر در مورد تغییرات آب و هوا، یا کیفیت هوا، یا نابرابریهای بهداشتی باز میکنید. اما همانطور که بیماری همهگیر باعث افزایش سلامت عمومی شد، به همان اندازه باعث افزایش اعتراض در مورد سلامت عمومی شد.
ما شاهد ظهور جنبشهای ضد واکسن، و تبدیل استفاده از ماسک به یک موضوع «جنگ فرهنگی» در بسیاری از کشورها بودهایم. بنابراین، در حالی که کرونا یک سابقه و یک نقطه تلنگر برای طرفداران بهداشت عمومی ایجاد میکند، همچنین نقطه تجمع مخالفان بهداشت عمومی را شکل میدهد.
با توجه به نوسانات سیاسی حال حاضر، هنوز زود است که بگوییم کدام چارچوب برنده خواهد شد. چیزی که فیلسوفان میتوانند برای کمک به آن انجام دهند این است که مسائل مربوط به سلامت عمومی به گونهای بیان کنند که حتی برای کسانی که به دولت مشکوک هستند، قابل دسترسی باشد، همانطور که من در آثارم سعی کردهام چنین کنم.
نظر شما