دوشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۸
بهار، میراث‌دار امین شاعران کهن پارسی بود

ملک‌الشعرای بهار در قصیده‌پردازی بیشتر به سبک خراسانی و در غزل‌سرایی نیز به سبک عراقی توجه داشت و این شاعر را باید احیاکننده سنت‌های شاعران کهن خواند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، 16 آبان زادروز محمدتقی ملک‌الشعرای بهار از چهره‌های شاخص ادبی و سیاسی عصر حاضر است.

این شاعر بزرگ و توانا خود درباره سبک شعرش تاکید کرده که تبعاتش در سبک کلاسیک و سبک معاصر و ساده هر دو پیشرفت کرده و توانسته به هر رویه و سبکی که می‌خواهد شعر بگوید چه قصاید کلاسیک چه مستزادها و مسمط‌های ملی ساده، چه قطعات، رباعیات و مثنویات عوام‌پسند و چه غزل‌های عاشقانه به سبک عراقی.

اما راز توفیق چشمگیر بهار در شعر فارسی چه بود؟ شاید بتوان این گونه پاسخ داد که او در پایان یک دوره عظیم از تجارب قدما بخش مهمی از آن تجربه‌ها را به خدمت مسایلی درآورد که قدما از پرداختن به آنها محروم بوده‌اند.

بهار در قصیده‌پردازی بیشتر به سبک خراسانی توجه داشت و به استقبال از قصاید رودکی، فرخی، لبیبی، مسعود سعد، منوچهری و امیرمعزی پرداخت با این حال آثار تجدد و تنوع نیز در اشعارش چه در لفظ و چه معنی آشکار است و می‌توان وی را از پیشروان تجدد ادبی امروز ایران در عین حال احیاکننده بزرگ سنت‌های شاعران کهن در عصر ما شمرد.

مشهورترین اثر بهار، «مرغ سحر» است که بهار این شعر را کمی پس از استبداد صغیر و در دوره‌ای سرود که جنبش مشروطه ایران به تازگی به پایان و رضاشاه تازه به پادشاهی رسیده بود. از همین رو، شعر مرغ سحر منعکس‌کننده روحیات انقلابی مردم در آن دوره دانسته می‌شود. شاعر از مرغ سحر می‌خواهد که از قفس بیرون بیاید و نغمه‌سرایی کند، اما مرغ محبوس آه و ناله سر می‌دهد تا جایی که شاعر را به تنگ می‌آورد.

تصنیف «مرغ سحر» جایگاه ویژه‌ای در تاریخ موسیقی ایران دارد و خوانندگان بسیاری آن را بازخوانی کرده‌اند:
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه‌تر کن
ز آهِ شرربار این قفس را
بَرشِکَن و زیر و زِبَر کن
بلبلِ پَربسته ز کنجِ قفس درآ
نغمهٔ آزادیِ نوع بشر سَرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را
پرشرر کن، پرشرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به‌بار است
ابر چشمم ژاله‌بار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آهِ آتشین
دستِ طبیعت گُلِ عمر مرا مچین
جانبِ عاشق نِگَه ای تازه گل از این
بیشتر کن، بیشتر کن، بیشتر کن
مرغ بی‌دل، شرح هجران مختصر، مختصر کن
عمر حقیقت به‌سر شد
عهد و وفا بی‌اثر شد
نالهٔ عاشق، ناز معشوق
هر دو دروغ و بی‌ثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد! دیده تر شد...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها