کتاب «سواد رسانهای» به صورت تفصیلی، موضوع رسانه را مطرح میکند و تصاویر تازهای از وجوه مختلف رسانه به مخاطب میدهد. این کتاب به صورت جدی، چالشهای بزرگی را در مورد دنیای رسانهای امروز برمیشمارد.
ملیسا هارت نویسنده این کتاب میگوید: «رسانه از لحظهای که از خواب برمیخیزیم تا هنگام خواب، ما را احاطه کرده است. شما به صورت روزانه رسانه را میبینید و میشنوید. شاید با رادیو بیدار میشوید که خود یکی از انواع رسانه است. بستهبندیهای غذا، رسانه است. تلویزیون، رسانه است. فیلم، نشریه، کتاب رسانه هستند. بیرون از خانه ممکن است از مقابل بیلبوردها عبور کنید یا سوار اتوبوسی شوید که به صندلیهای آن تبلیغات چسباندهاند. هر روز شما هزاران شکل از رسانهها را میبینید یا میشنوید».
هارت به صورت مشخص اشاره میکند به این موضوع که رسانههای مختلف ممکن است سلیقههای مختلفی را دنبال کنند و در همین راستا، سلیقه مخاطب را نیز تحت تاثیر قرار دهند. شاید رقابت فیزیکی و سختی میان برندها مشاهده نکنیم اما به سادگی جنگ نرمی که برندها برای ساختن جایگاهشان در ذهن ما، به راه انداختهاند را میشود نظاره کرد. نمود این مسئله را در تبلیغات ثانیهای و سرمایههای بزرگی که پای این تبلیغات ریخته میشوند میتوان دید.
هارت میگوید: «رسانه به ما میگوید چه برند کفشی بخریم، به ما میگوید چه نوع بستنیای بخوریم و به ما میگوید کدام هیکل، ما را زیباتر نشان میدهد. افرادی که محتوای رسانه را تولید میکنند، از قدرت آن اطلاع دارند و میدانند اگر کودک زیبایی با موهای طلایی و فرفری در آگهی تبلیغاتی قرار دهند، ما آن محصول را میخریم. آنها میدانند اگر بازیگر معروفی لباسی را بپوشد، ما نیز دوست داریم آن لباس را بپوشیم. نوع رسانه محبوب شما باعث میشود به شکلی مشخص بیندیشید، همچنین بر زندگی شما به شکل مشخصی اثر میگذارد.»
کتاب «سواد رسانهای» با پیش کشیدن بحث پروپاگاندا، افق جدیدی از مطالعه را میگشاید و پا را فراتر از تبلیغات معمولی میگذارد که صرفا با انگیزههای مالی صورت میگیرند. برای نمونه به حرکتی از سوی یکی از روزنامههای ایالات متحده اشاره میکند. «در سال 1889 میلادی برابر با 1268 شمسی، در گرماگرم جنگ میان ایالات متحده و اسپانیا، ویلیام رندالف هرست، صاحب بزرگترین روزنامههای زنجیرهای ایالات متحده، از نقاشی خواست که یک تابلوی پروپاگاندا بسازد و به او سفارش داد که تصویر کوباییها را در حال جنگیدن علیه اسپانیاییها به تصویر بکشد. هنرمند پیامی برای هرست فرستاد و اعلام کرد که او هیچ نشانهای مبنی بر مشارکت آنها در این جنگ ندیده است. هرست پاسخ داد که جزئیات مربوط به این جنگ را در روزنامهاش طرح خواهد کرد. او به هنرمند گفت تو تصاویر را تولید کن، من جنگ را خواهم آفرید.» هارت میگوید انگیزه اصلی هرست این بوده که خبر جنگ باعث افزایش فروش روزنامهها بشود.
در کتاب، آزمونهای مختلفی برای دانشآموزان ترتیب داده شده است که آنها میتوانند نظر خود را درباره رسانه و آنچه درباره رسانه میدانند درج کنند. برای نمونه پیشنهاد میکند دانشآموزان در گروههای چهار نفری و 5 نفری درباره آگهیهای روی بیلبوردها بحث کنند.
هارت پس از پرداختن به رادیو و تلویزیون و موسیقی به عنوان رسانه، بازیهای ویدیویی را نیز بخش دیگری از رسانههای امروز معرفی میکند. او میگوید: «بازیهای ویدیویی یکی از انواع رسانه به شمار میرود که میتواند در قالب داستانی هیجانانگیز و همراه جذابیتهای بصری و تکنیکی، پیامهای متفاوتی را به ذهن شما منتقل میکند.» هارت تمرینی نیز در این بخش گنجانده است و پیشنهاد میکند دانشآموزان به دو گروه تقسیم شوند و عدهای از معایب بازیها و عدهای از محاسن بازیهای ویدیویی بگویند.
بستهبندی و پکیجینگ، دیگر بحثی است که کتاب «سواد رسانهای» به آن میپردازد. هارت درباره این موضوع میگوید: «امروزه ماشینهایی با قابلیت تولید هزاران برچسب ساخته شدهاند. بستهبندی، اطلاعاتی درباره کالای درون آن به ما میدهد. ما از تصاویر و کلمات روی بستهبندی برای خرید آنها استفاده میکنیم.» ما به شکل، رنگ، تصاویر، برند، شعار، فونت نوشته و طراحی گرافیکی بسته بندی توجه میکنیم و خواسته یا ناخواسته، اینها را معیاری برای انتخاب در نظر میگیریم.
کتاب «سواد رسانهای» نوشته ملیسا هارت و ترجمه سیده فاطمه معین و مریم جعفریان است که نشر همشهری آن را در 156 صفحه روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما