انتشار کتاب «شرق و غرب زاگرس؛ سفر، جنگ و سیاست در ایران و عراق»
ادموندز و سالهای خدمتش در ایران و عراق و تکملهای با اطلاعات باارزش و مهم
کتاب «شرق و غرب زاگرس؛ سفر، جنگ و سیاست در ایران و عراق» نوشته سی.جِی. ادموندز و ویراسته یان ریشار بهتازگی با ترجمه شهلا طهماسبی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه تاریخ ایران» است که اینناشر چاپ میکند. نسخه اصلی اینکتاب که ترجمه فارسی براساس آن انجام شده، سال ۲۰۱۰ منتشر شده است.
این کتاب پس از یادداشت مترجم، نقد و بررسی ویلم فلور، پیشگفتار یان ریشار و دیباچه مؤلف در چهار بخش تنظیم شده است. بخش اول: خلیج فارس نام دارد و در شش فصل به مقدمه، از کیمبریج به قسطنطنیه، از قسطنطنیه به بوشهر، زندگی در بوشهر، اولین سفر با کاروان و پیشدرآمدی به تلگرام زیمرمان میپردازد.
بخش دوم با نام بینالنهرین سفلا در پنج بخش به بصره، جبهه دجله، عماره، خورالعظیم/ هورالعظیم و مسیر فرات میپردازد. بخش سوم جنوب غربی ایران نام دارد و در هشت فصل جبهه کارون، شوشتر، دزفول، لرستان، در [طایفه] دیرکوند، از دزفول به بروجرد، جبهه روسیه و در پیشکوه را بررسی میکند.
بخش چهارم با نام شمال غرب ایران در شش فصل به نورپرفورس، گیلان و خمسه، میانپرده ماورای قفقاز، قزوین و تبریز، حمله بلشویکها و کودتا در تهران میپردازد. پایانبخش کتاب نیز پیوستها، صفحات تکمیلی، شرححال اشخاص، منابع و نمایه است.
این کتاب نوشته ادموندز درباره سالهای خدمتش در ایران و عراق و تکملهای باارزش و مهم بر اطلاعاتی است که از این دوره و زمانه وجود دارد. البته بیشتر وقایعی که شرحشان آمده یا به آنها اشاره شده، شناختهشدهاند؛ اما توصیف شخصی نویسنده از این وقایع، پسزمینهای برای فهم و درک علل و موجبات و حالوهوای محل و منطقه ایجاد میکند و عمق و تفاوتهایی ظریف و غیرمترقبه به شروح این وقایع میدهد که در گزارشهای خشک مبتنی بر واقعیات محض اوضاع سیاسی دوره معاصر دیده نمیشود.
سرگرد سی. جِی. ادموندز (۱۹۷۹-۱۸۸۹) در دانشگاه کیمبریج عربی و ترکی و فارسی آموخت و وارد سرویس کنسولی بریتانیا شد. پس از خدمت در سمتهای مهم در ایران و عراق در بین سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۷، در «مرکز مطالعات ایرانی» دانشگاه لندن به تدریس زبان کردی پرداخت. در نشریات شرقشناسی مقالات متعدد به چاپ رساند و با همکاری توفیق وهبی فرهنگ کردی-انگلیسی تألیف کرد. خاطرات خود از عراق (۱۹۲۵-۱۹۱۹) را در کردها، ترک، عربها: سیاست سفر و پژوهش در شمال شرقی عراق به چاپ رساند. اما خاطرات او از ایران چاپنشده مانده بود. ادموندز در بوشهر افسرِ کنسول بود و در طی جنگ جهانی اول در نبردهای بریتانیا در بینالنهرین شرکت داشت. در لرستان با سمت افسر سیاسی در تشکیلاتِ امنیتیِ میدانهای نفتی مشغول به کار شد و پس از پایان جنگ به شمال ایران اعزام شد و شاهد بلاواسطه غائله جنگل و کودتای ۱۲۹۹/۱۹۲۱ بود.
این کتاب نوشته ادموندز درباره سالهای خدمتش در ایران و عراق و تکملهای باارزش و مهم بر اطلاعاتی است که از این دوره و زمانه وجود دارد. البته بیشتر وقایعی که شرحشان آمده یا به آنها اشاره شده، شناختهشدهاند؛ اما توصیف شخصی نویسنده از این وقایع، پسزمینهای برای فهم و درک علل و موجبات و حالوهوای محل و منطقه ایجاد میکند و عمق و تفاوتهایی ظریف و غیرمترقبه به شروح این وقایع میدهد که در گزارشهای خشک مبتنی بر واقعیات محض اوضاع سیاسی دورۀ معاصر دیده نمیشود.
نویسنده در فصل اول شرح میدهد که در سال 1912 ابتدا قرار بود در کنسولگری لوانت به کار بپردازد؛ اما در سفارت بریتانیا در استانبول، ادموندز دیگری مشغول به کار بود و این موجب آشفتگی و اشتباه میشد و هنگام ورود به او گفته شد به وجودش نیازی نیست. پس از مدتی در سال 1913 به بوشهر منتقل شد که توصیف مفصلی درباره آن آورده است: درباره شهر، زندگی در اقامتگاه بریتانیاییها، همچنین تصویری از اوضاع روزمره یک کارمند کنسولگری بریتانیا. آخرین بخش این فصل مربوط به پیشدرآمد تلگرام زیمرمان است که پانوشتی جالب درباره واقعهای بسیار مهم است. در سال 1916 پس از رمزگشایی این تلگرام که به سبب دستگیری کنسول آلمان در بوشهر که دفترچه رمزش را همراه خود داشته، ممکن شده بود، معلوم میشود ایالات متحده قصد دارد در سال 1917 علیه آلمان اعلان جنگ کند.
در فصل دوم نویسنده تجارب خود در عراق را شرح میدهد. او در آنجا در مقام یک افسر سیاسی موظف به جمعآوری اطلاعات و برقراری ارتباط بین نظامیان بریتانیایی و مردم و در صورت امکان راضی نگهداشتن هر دو طرف است. در فصل سوم ادموندز درباره سمت جدیدش در شوشتر حرف میزند. دوره جنگ، کرمانشاه و خوزستان و لرستان به سبب عملیات نظامی بریتانیاییها در همدان اهمیت خاصی داشتند. او به دزفول میرود و گزارش جالبی از شهر، همچنین حکومت عادلانه هرچند سختگیرانه همکارش سوئن فراهم میآورد. به شوشتر میرسد که مانند شمال خوزستان، دولت ایران تشکیلات کارآمدی در آن نداشت و به کمک حاکم میرود. در این بین شهر و خانوادههای برجسته آن و روش زندگی مردم را به طور کلی توصیف میکند. به اعمال حاکمیت قانون میپردازد و در شهر نظم برقرار میکند. در بخشی مجزا خواننده را از طریق سفرنامهای که هنگام گشت در سرزمین طایفه دیرکوند نوشته، با آنها آشنا میکند. او همچنین به بروجرد سفر کرد و شرح داده که در راه خرمآباد را نیز دیده است.
فصل آخر کتاب به خدمت ادموندز در شمال غربی ایران اختصاص دارد. پس از فروپاشی نیروهای نظامی روسی، بریتانیاییها تصمیم میگیرند نیروی نظامی در ایران برپا کنند تا خلأی را که در ماورای قفقاز و شمال ایران به وجود آمده بود، پر کنند و اهالی را برای درفاع از خود در مقابل ترکها تعلیم دهند. این دوره برای ادموندز رضایتبخش بود؛ از اشخاص برجسته ایرانی و بریتانیایی که همکارشان بود، همچنین از سمتش در قزوین میگوید. سپس گزارش مفصلی از یک تعزیه ارائه میدهد. در بخشی از این فصل به جنبش جنگل و اهداف و فعالیتهای میرزا کوچکخان میپردازد. همچنین خواننده سفر کوتاهی به ماورای قفقاز میرود تا اطلاعاتی درباره وضعیت سیاسی بیثبات و متغیر آن به دست آورد و نویسنده نکات اصلی را در اختیارش قرار میدهد.
ادموندز برای بسیاری از پژوهشگران ایرانی یک افسر ناشناختۀ بریتانیایی است که نامش در کتابشناسیهای مربوط به لرستان و کردستان آمده است. او بااستعداد بود و بسیار بامعلومات. هم در خدمت کنسولی و هم در سمت افسر سیاسی باید برای موضوعات عملی و سیاسی و انسانیای که رهنمونهای مشخص و قاطع نداشت، راهحل پیدا میکرد. مقادیر هنگفت مدارک و اسنادی که در پروندههای ادموندز در آرشیوهای مرکز خاورمیانۀ دانشگاه سنتآنتونی آکسفورد نگهداری میشود، گنجی است که تاریخنویسان مدتها به آن بیتوجه بودهاند. این کتاب دیدگاهی همهجانبه ارائه میدهد دربارۀ کرد و کار بریتانیاییها در ایران، فارغ از نقششان در ترتیبدادن وقایع اسفند 1299. به طور کلی کتاب مشحون از اطلاعات شخصی و اجتماعی مفیدی است که فضای خوبی به روایت داده است.
در بخشی از اینکتاب میخوانیم: «بنابراین یازده روز بعد از قزوین به رشت رفتم تا دو روز در آنجا بمانم و با وضعیت و شرایط جنگلیها از نزدیک آشنا شوم. اما چهار روز در انزلی معطل شدم، چون ژنرال دنیکن [فرمانده ارتش] روس سفید، در جنوب روسیه شکست خورده و به قفقاز عقبنشینی کرده بود و ظاهرا او یا فرمانده محلیاش در پترووسک، آذربایجان را محاصره کرده و یکی از کشتیهای باکو را مصادره کرده بود و مقامات آذربایجان میترسیدند که بهترین کشتیشان را که کورْس نام داشت به دریا بفرستند و من میبایست صبر میکردم تا یک کشتی کوچکتر به اسم تامارا میرسید.
این تاخیر باعث شد که من با یک ایرانی متشخص و برجسته ملاقات کنم: ارفعالدوله، پدر سرلشکر [حسن] ارفع که پس از خدمات نظامی درخشان در انگلستان اقامت گزیده و دو کتاب خاطرات جالب توجه بهنامهای در زمانه پنج پادشاه؛ و کردها چاپ کرده است. ارفعالدوله مردی بسیار فرهیخته و با ذوق و مهذب بود، در سمت سفیر عثمانی به کشورش خدمت کرده بود و بعد از بازنشستگی به مونتکارلو رفته و عمارت زیبایی به سبک شرقی ساخته بود و اخیرا موزه هنرها و صنایع دستی ایران را در آن دایر کرده بود. او اطلاعات بسیار ارزشمندی که تصور میکردم در آذربایجان پیدا میکنم، به من داد و از کمکهایی که آلیور واردراپ، کمیسر عالی ما در تفلیس، حین عبور از قفقاز، به او داده بود و کمکهای استوکس در باکو، با سپاس یاد کرد.»
کتاب «شرق و غرب زاگرس: سفر، جنگ و سیاست در ایران و عراق (1913 ـ 1921)» نوشته سی.جی. ادموندز ویراسته یان ریشار با ترجمه شهلا طهماسبی در 519 صفحه، شمارگان یکهزار و 100 نسخه و قیمت 320 هزار تومان از سوی انتشارات فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم منتشر شد.
نظر شما