در بخشی از این کتاب با عنوان «اگر سردار نبود» میخوانیم:
«این رنج، هیچ تفسیری نداشت. بعد از سردار، دنیا برایم تاریک شده بود. بیش از همه به خودم و کسانی که در قصر شیرین زندگی میکردند، حق میدادم که عزادار سردار باشند! شاید برای اینکه ما نزدیکترین نقطه به مرز بودیم و با گوشت و پوست و استخوانمان نا امنی را تجربه کرده بودیم. یک بار داعش تا نزدیکیهای ما آمده بود. مردم شب تا صبح نخوابیدند. صدای تیر و تفنگ، لحظهای قطع نمیشد. به وضوح خطر را احساس میکردیم. دوازده نفر داعشی به روستای امام حسن (ع) بالاتر از قصر شیرین آمده بودند. فامیلهایی که آنجا داشتیم، زنگ میزدند و میگفتند: «از ترس نمیتوانیم بیرون بیاییم و رفت و آمد کلاً قطع شده.» تا اینکه نیروهای نظامی وارد عمل شدند و داعشی ها نتوانستند جلوتر بیایند. مادرم همیشه برای سردار دعا میکرد و میگفت: «خدا کمکش کند، اگر سردار نبود. معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد؟»
من هم همیشه به نیت سلامتی سردار صدقه میدادم. بیشتر از ما، عراقیها بودند که قدر سردار را میدانستند تا جایی که شنیده بودم بچههایشان را نذر سردار کرده و عکس ایشان را در خانههایشان نصب کردهاند. آنهایی که سفر اربعین رفته بودند از ارادت عراقیها به سردار حرفهای زیادی داشتند. آنها هم مثل ما مرزنشینان طعم تلخ نا امنی را از نزدیک چشیده بودند و شهادت سردار برای آنها هم سنگین بود.»
این کتاب با ۱۵۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان عرضه شده است.
کد خبر 5647629
نظر شما