پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۸
نویسندگی با طرح پرسش آغاز می‌شود

رضا امیرخانی در نخستین نشست انجمن «عصر داستان» گفت: طرح پرسش برای شروع یک داستان بسیار مهم و چیزی که تفاوت نویسنده‌ها را می‌سازد نوع نگاه آن‌ها به اطراف و طرح سوالاتشان است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در خراسان‌رضوی، نخستین نشست انجمن «عصر داستان» پنجشنبه(24 آذرماه) با حضور رضا امیر‌خانی، نویسنده؛ امیرمهدی حکیمی، مدیرعامل موسس آفرینش‌های هنری و جواد نعیمی، نویسنده مشهدی به همت موسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس‌رضوی در مکتب هنر رضوان مشهد برگزار شد.
 
حکیمی، مدیرعامل موسس آفرینش‌های هنری گفت: موسسه آفرینش‌های هنری در عرصه‌های مختلف فعالیت‌های متعدد دارد اما گفت‌وگو درباره «داستان» در این موسسه کمرنگ بود. سال 80 در مشهد سلسله نشست‌های «پنجشنبه‌ها با داستان» را شروع کردم اما متاسفانه از این حوزه فاصله گرفتم، داستان از مهم‌ترین اتفاقات هنری جهان است، زندگی امروزه بشر با داستان گره خورده، رسانه، عکاسی، هنرهای تجسمی و همه هنرها، داستانی را در خود جای داده‌اند.

وی درباره شکل‌گیری سلسله جلسات «عصر داستان» گفت: از مدتی قبل با کمک دوستانم در موسسه آفرینش‌های هنری تلاش کردیم تا پاتوق گفت و گو درباره داستان را برای فهم، درک و نوشتن داستان شروع کنیم، اگر بخواهیم داستان بنویسیم اول باید آن را درک کنیم. باید بدانیم فاصله‌مان با داستان روز دنیا چقدر است، باید فهم دقیقی از داستان داشته باشیم.

حکیمی افزود: رئالیسم جادویی در آمریکا درحالی شکل گرفت که آن‌ها پیشینه غنی تاریخی و ادبی ایران را نداشتند، امیدوارم این‌گونه جلسات کمک کند، بیشتر داستان بخوانیم و بیشتر داستان بنویسیم.

در ادامه این نشست رضا امیر‌خانی، ضمن گرامی‌داشت یاد و خاطر مرحوم سعید تشکری نویسنده مشهدی گفت: برخی از علوم، علم گزاره‌ای هستند، مثلا می‌دانیم ترکیب هیدروژن و اکسیژن می‌شود آب؛ این علمِ گزاره‌ای نوعی علم و دانایی است اما علم دیگری به نام علم مهارتی نیز وجود دارد، مثل اینکه ما گواهینامه پایه 2 می‌گیریم، ولی اگر از ما بپرسند گیریبکس ماشین چگونه کار می کند، نمی‌دانیم. شما می‌توانید کتابی درباره  اصول شناور بودن بنویسید اما اگر در آب هُل‌تان بدهند غرق می‌شوید.

نویسنده رمان «منِ او» با بیان اینکه کلاس داستان‌نویسی از نوع علم مهارتی است، تصریح کرد: اگر انجمن «عصر داستان» به علم مهارت توجه کند، بدانید مفید بوده. این جلسات باید به مخاطبانش روحیه‌ای جمعی بدهد تا بنویسیم و هیجان نوشتن را زنده نگه دارد. این اتفاقِ بزرگی است، اما اینکه فکر کنیم از این جلسات، علم گزاره‌ای بیرون می‌آید اشتباه است. باید بدانیم اگر به علم گزاره‌ای توجه شود، همه شبیه هم خواهند شد. قرار نیست شبیه کسی بنویسیم، قرار است خودمان دنیای منحصر به خودمان را خلق کنیم.

امیرخانی بیان کرد: یکی از مهارت‌هایی که پس از سال‌ها تجربه، یاد گرفتم این است که بدانم یک قصه را از کجا شروع کنم، یکبار یک سال قصه‌ای را نوشتم، بعد که خواستم برای خانواده‌ام بخوانم، آن‌ها گفتند: «این داستان به ما چه ربطی دارد؟» از این پرسش فهمیدم مخاطب من آن‌ها نیستند، بلکه مخاطب من افراد 18 تا 28 سال هستند. فاصله‌ سنی آن‌ها با پایان جنگ حدود 13 سال است. بنده خودم متولد 52 هستم و نسبت به کودتای 28 مرداد هیچ حسی ندارم.

نویسنده رمان «رهش» نوجه به اصل آگاهی نویسنده نسبت به دغدغه نسل امروز ادامه داد: باید مخاطب‌مان را بشناسیم و بدانیم دغدغه‌اش چیست. برای من مهم است که بدانم مخاطب 18 ساله من چه می‌خواهد، در نویسندگی به سراغ آن سوال‌هایی که برایش جواب دارید نروید، سعی کنید سوال را بفهمید و سعی کنید در حین نوشتن به آن برسید.

رضا امیرخانی افزود: چهار حالت بیشتر نداریم؛ نویسنده یا درباره چیزهایی که هم خودش آن‌ها را دیده و هم مخاطب، می‌نویسد؛ در این حالت چیزی شبیه روزنامه‌نگاری می‌شود که خلاقیت در آن کمتر است. یا درباره  چیزی می‌نویسد که خودش آن را دیده اما مخاطب‌اش خیر، یا خودش آن اتفاق را ندیده اما مخاطب‌اش آن را دیده است و حالت چهارم این‌گونه است که نویسنده درباره چیزی می‌نویسد که مخاطب و نویسنده هر دو آن را ندیده‌اند، به نظر من بهترین جایی که خلاقیت در آن اتفاق می افتد حالت چهارم است.

وی درباره اینکه داستان را باید چطور شروع کرد گفت: طرح پرسش برای شروع یک داستان بسیار مهم است، امروز سوالاتی که گلشیری، نادرپور و جلال آل‌احمد و... خلق کردند مهم است، نه شخصیت‌پردازی و فضاسازی آن‌ها. چیزی که تفاوت نویسنده‌ها را می‌سازد نوع نگاه آن‌ها به اطراف و طرح سوال‌شان است، حواس‌مان نیست که در حال فاصله گرفتن از سوالات می‌گیریم، گاهی سوالات فرزندان‌ام را نمی‌شناسم. فراموش نکنیم که در نهایت تولیدکننده‌ یک محصول هستیم، این تولید باید بر مبنای نیاز باشد.

این نویسنده با تاکید بر اینکه اگر دچار کمال‌گرایی شدید، نمی‌توانید چیزی بنویسید، گفت: من «ارمیا» را 18 سال قبل نوشتم، فکر می‌کردم نخستین کسی هستم که دارم درباره این موضوع که به اهمیت جنگ اشاره می‌کند می‌نویسم، دچار این جهل بودم که دیگران هم به این موضوع می‌پردازند. سوال من در زمان نوشتن این کتاب اینطور مطرح شد؛ روزی چند مهمان به خانه ما آمدند و وقتی آن‌ها رفتند من دلم از این گرفت که آن‌ها رفتند درحالی‌که قصه‌شان را هم با خودشان بردند.
 
وی با اشاره به رمان «قیدار»  ادامه داد: درباره این کتاب حسرت فراموش‌شدن قصه‌ای از شهرم، دغدغه‌ام بود و می‌خواستم در این کتاب به این سوال پاسخ دهم.

رضا امیرخانی درباره شخصیت‌پردازی گفت: گاهی در طول نوشتن به نقطه قوت برخی شخصیت‌ها می‌رسیم. من دوست دارم شخصیت‌های‌ام حرف بزنند، باید نقطه قوت شخصیت‌ها‌ی‌تان را پیدا کنید. شخصیتی که خودتان به او شک دارید «شخصیت» است. شخصیتی که کامل می‌شناسیدش، «تیپ» است نه شخصیت. رمان در عدم تعادل شکل می‌گیرد.

وی افزود: هربار که کتاب‌ام تمام می‌شود، احساس بی‌شغلی می‌کنم، چراکه وقتی می‌نویسم نویسنده هستم؛ بنابراین وقتی نمی‌نویسیم حال‌مان بد است، معمولا همان قسمتی که ریاضت می‌کشید، همان قسمت سختِ نوشتن است مثل کسی که در مسیر قله دماوند است و دقیقا بعد از آبشار یخی سختی و مشقت بسیاری را تحمل می‌کند؛ اما باید برای رسیدن به قله، همان لحظه را تحمل کند و همان جا مقاومت کند.
 
امیرخانی در پاسخ به  این سوال که سبک نویسندگی خود را چگونه پیدا کردید، پاسخ داد: از نگاه من سبک، مجموعه ایرادات یک نویسنده است که با لجبازی پای آن می‌ایستد. باید بدانید که هرنویسنده چند جلد کتاب می‌نویسد و بعد همه می‌گویند سبک این نویسنده این است. در کتاب اول‌مان همواره همه تحت تاثیر قرار می‌گیریم، اما به مرور، بیشتر می‌خوانیم تا مثل کسی ننویسیم که اجتناب‌ناپذیر است و باگذشت زمان آنقدر اشتباه می‌کنیم و آنقدر مورد نقدِ منتقدان قرار می‌گیریم تا طی ریاضتِ کاری، سبک خودمان را پیدا می‌کنیم. برخی از ما با ضعف‌های‌مان به بلوغ و نبوغ می‌رسیم، مثلا می‌گویند داستایوفسکی دچار صرع شنوایی بوده و این بیماری در شکوفایی آثار او بسیار موثر بوده است.

رضا امیرخانی با اشاره به مبحث راوی در داستان‌نویسی تصریح کرد: باید با تلاش و نوشتن راوی‌تان را پیدا کنید، برای شروع، یک راوی را انتخاب کنید و یک فصل را با آن بنویسید و بعد راوی دیگری انتخاب کنید و ببینید داستان شما با کدام راوی خوش تراش‌تر می‎شود. درباره «قیدار» می‌خواستیم یک راوی داشته باشم که تحت تاثیر شخصیت اول باشد، بعد که کتاب تمام شد، فهمیدم که کاش راوی‌ام را تغییر می‌دادم اما آنجا دیگر نمی‌شد کاری کرد. هر راوی یک سری نکات مثبت و یک سری نکات منفی دارد. در برخی رمان‌های جهان با راوی خطاکار و نامطمئن طرف هستیم که اتفاقا جواب هم داده است.
 
امیرخانی با بیان اینکه برای تمرین نویسندگی معمولا تعداد کلماتی که در طول روز می‌نوشتم را در جدولی یادداشت می‌کردم، ادامه داد: این‌گونه خودم را ارزیابی می‌کنم. روزهایی را هم گذرانده‌ام که اصلا نتوانستم بنویسم و آن روزها خیلی به من سخت گذشت، حدود دوسال، نتوانستم به دلیل واقعه‌ای شخصی در زندگی‌ام چیزی بنویسم، درحالی‌که پیش از آن سالی یک کتاب می‌نوشتم.
 
این منتقد ادبی درباره تحقیق برای داستان‌نویسی افزود: تحقیقاتی که فاصله‌شان با نوشتن خیلی نزدیک است، خوب نیستند. باید از مدت‌ها قبل درباره یک مطلب تحقیقات‌مان را انجام دهیم تا به آن موضوع مسلط بشویم، گوگل کاری کرده که همه شبیه هم شده‌ایم، به نظر من هر قسمت از داستان شما که از طریق گوگل قابل جستجو باشد، دیگر به درد خواننده نمی‌خورد اما آن بخش‌هایی که مربوط به خود شماست، بسیار ارزشمند هستند.
 
وی درباره بازنویسی گفت: در بازنویسی خلقی وجود ندارد، برخی نویسنده‌ها آثارشان را می‌گذارند بیات شود و دوباره می‌نویسند اما هر اثری آینه‌ای از آن نویسنده، در آن دوره‌ به خصوص است و باید به همان شکل باشد، من معتقدم حتی اگر اشتباهی را هم بنویسم، باید آن اشتباه باقی بماند. من هم یک انسان مثل بقیه هستم با اشتباهات و خطاهای‌ام. این خطاهای بایگانی‌ شده، بخشی از تاریخ اجتماعی کشورمان هستند. به خاطر داشته باشیم که آن کمال‌گرایی موجود در غزل، در داستان نیست.

به گزارش ایبنا؛  نشست‌های فرهنگی «عصر داستان» زین پس با موضوع داستان و رمان هر چهارشنبه ساعت 4 تا 6 در مکتب هنر رضوان مشهد برگزار خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها