دوشنبه ۵ دی ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۷
شاعر فاطمی باید به تاریخ وفادار باشد

فاطمه نانی‌زاد، شاعر و پژوهشگر ادبی تاکید دارد که شاعر آیینی باید در بیان ویژگی‌ها و روایت بخش‌هایی از زندگی پربرکت حضرت فاطمه (س) در قالب شعر به متن تاریخ وفادار بماند.

فاطمه نانی‌زاد در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با تاکید بر اینکه در شعر فاطمی، شاعر اجازه خروج از متن تاریخ و حذف و تغییر روایات مستند را ندارد، عنوان کرد: باید شاعر فاطمی ضمن استفاده از عناصر ادبی و فنون بلاغی در هنگام سرایش شعر به تاریخ و روایات مستند آشنا، آگاه و وفادار باشد و در این حوزه شرط امانت و صداقت را رعایت کند.

نانی‌زاد همچنین با اذعان بر دشواری سرایش شعر در شان اهل بیت (ع) افزود: شاعر اهل بیت (ع) باید بسیار اهل مطالعه و دارای پشتوانه اندیشه‌ای عمیق باشد. باید تاریخ اسلام و متن روایات را مطالعه کند و با آیات قرآن کریم نیز آشنا باشد تا آنها را با بیان شاعرانه در قالب شعر بگنجاند. شاعر اهل‌بیت (ع) باید از واژه‌ها و کلماتی استفاده کند که در شان پیامبر اسلام (ص) و ائمه‌اطهار (ع) است و نیز مراقابت کند تا کلمات سخیف و وهن‌آلود را به کار نبرد.

وی با تاکید بر اینکه در میان اهل بیت (ع) سرایش شعر درباره حضرت فاطمه (س) محدودیت بیشتری دارد، گفت: حضرت فاطمه (س) یک بانو هستند و باید درباره ایشان این شروط را بیشتر رعایت و واژه‌ها و مضامینی را استخدام کرد که در شان و جایگاه رفیع ایشان باشد.

این شاعر آیینی با اشاره به رشد صعودی کیفیت شعر آیینی کشورمان در سال‌های اخیر عنوان کرد: در سال‌های اخیر با برپایی و گسترش محافل و جلسات ادبی که به شعر آیینی می‌پردازند و استقبال از این جلسه‌ها شاهدیم که تعداد و نیز کیفیت اشعار فاطمی ارتقا یافته و هر روز شاهد شکوفایی بیشتر این گونه شعر آیینی هستیم.

شعر جدید نانی‌زاد درباره شهادت حضرت فاطمه (س)
از «تو» خیالی مانده ای آرام جانم
ماه هلالم، همسرم، روحم، روانم
ابر است و طوفان است حال و روز خانه
باران امانم را بریده، مهربانم
فصل بهار زندگی با تو رقم خورد
حالا ببین حال مرا، فصل خزانم!
پلکی بزن تا بار دیگر جان بگیرم
یا لااقل با واژه‌ای...، حرفی...، بخوانم
گلبرگ های پشت در تا پیچ کوچه
از حال تو گفته برایم ارغوانم
این امتحان سخت است، سنگین است.. ولله
گه گاه حتی خارج از حد توانم...
اشکی چکید از چشم من، پلکی گشودی
پر می‌کشم در چشمهایت آسمانم
باشد، وصیت کن که شبها ظرف آبی
بعد از تو بالین حسینت می‌نشانم
تا صبح محشر سر زند از مشرقی دور
باشد سلامت را به گل‌ها می‌رسانم
گفتی برو مسجد، موذن بانگ برداشت...
ای کاش قدری بیشتر پیشت بمانم...
من می‌روم مسجد دعاگوی تو باشم
من می‌روم با اشک‌های بی‌امانم
دردت رسیده تا به مغز استخوانم
تا ساعتی دیگر برایت روضه خوانم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها