نگاهی به نمایش «داستان اسفانگیز»؛
مردان منفعل قاجاری و صعود تبهکارانهای رضاخان میرپنج
نکتهای که در نمایش «داستان اسفانگیز» خودش را نشان میدهد تقابل خواستههای رضاخان میرپنج پیش از به قدرت رسیدن است؛ حرفها و نظرات او در دوران سردارسپهی.
این نمایش برگرفته از کتاب «داستان اسفانگیز» (یک صعود تبهکارانه به صحنهگردانی سرپرسی لورن و شرکا) نوشته غلامحسین دولتآبادی است. این نمایشنامه که نویسنده آن را با عبارت جمهوریخواهی در دو پرده معرفی میکند در صحن مجلس در دوران احمدشاه قاجار میگذرد و رایت آدمها و نگاه مردم آن دوره با طعنه و کنایه به زمان حال است.
این نمایش زبانی روان و شوخطبعانه دارد و تا پایان بیننده را با خودش همراه میکند. نکتهای که در این نمایشنامه خودش را نشان میدهد تقابل خواستههای رضاخان میرپنج پیش از به قدرت رسیدن است؛ حرفها و نظرات او در دوران سردارسپهی.
پس از اینکه تماشاگران در جای خود مستقر شدند سِرپِرسی لورِن وارد تالار نمایش میشود و در را پشت سرش میبندد. از میان تماشاگران عبور میکند. روی صحنه میآید و در جلوی پرده بسته صحنه میایستد. او مردی حدودا چهل و چند ساله است با سبیلی پُرپشت و موهایی که از جلو به سمت عقب سرشانه شده است. لورن لباس رسمی یک دیپلمات را به تن دارد. برای لحظاتی به تماشاگران خیره میشود. صدای همهمه که میخوابد با دست اشارهای به اتاق نور میکند. بلافاصله نور عمومی صحنه و تماشاگران گرفته میشود و لکه نوری روی او میافتد.
لورن در ابتدای نمایش میگوید: «وقتی که از مدارج عالی و پُرشکوه تاریخ ایران به پایین نگاه میکنیم به نامهای بزرگی برمیخوریم که از دوران کودکی تو خاطرمون مونده؛ کوروش، داریوش، خشایارشا و اردشیر. کتیبههای اونها هنوز آوازه عظمتشون رو از تالارهایی که از اونجا فرمانروایی میکردن منعکس میکنه. بعد از اون دوران با گسترش عالمگیر قرآن با نامهای درخشان ابوعلی سینا، فردوسی، عمر خیام، سعدی و حافظ که برای ایران میراث فناناپذیر پُرافتخاری باقی گذاشته است. سپس یه خاندان محلی و به مذهب هماهنگ ایرانی و طنین نام شاه عباس کبیر.
حالا هم در دوران اُبهت فروریخته به خاندان تُرکنسب که در اوج اقتداریش ترقیات قانونی بسیار عقب مونده، عامل فردیت بر همه جیز و همه کس غالب. عاملی پُراختیار و مطلقاعنان اما غیرپاسخگو که بر جان و مال و ناموس، دستهای بازی داشته. خوشبختانه حالا از اون فر پادشاهی و قدر قدرتی تنها یک شمشیر کِند زینتی و مشتی القاب تو خالی باقی مونده. تو همین مدت اقامت کوتاهم در ایران به این نتیجه رسیدم که ایران شرقیترین کشور مشرقزمینه و با اینکه شاید طبقه اشرافش سوار رولزرویس بشن و تاجرش از ساعت ساخت فرانسه استفاده کنه و یا دهاتیش از پارچه منچستر لباس بدوزه، ولی قلب ملت هنوز همونیه که بوده و با رفتار تعصبآمیزی که البته همیشه مایه تاسف نیست به سبک و نظم دیرینه وابسته است.»
احمدشاه قاجار در بخشی از این نمایش اینچنین میگوید: «ای شاهزادههای قاجاری! ای دولهها و سلطنهها و مُلکها! با شما هستم که من رو با این قزاق وحشیِ خونخوار تنها گذاشتید. شمایی که با هر تشری میدون رو برای این مردک رذل خالی کردید تا به وجیهالمله بودنتون آسیبی وارد نشه و فقط به این فکر کردید که تاریخ در آینده راجع به شما بگه چه مردان مؤدب و قابل احترامی بودند که پا روی مبادی اخلاق نگذاشتند. نه! تاریخ دربارهتان خواهد گفت که شما مردان منفعلی بودید که در مقابل چشمانتون صعود تبهکارانهای رضاخان رو دیدید و لب دوختید و دست به جلوگیری برنیاوردید. ننگ بر شما!»
غلامحسین دولتآبادی (زاده 22۲۲ فروردین 1358) نمایشنامهنویس، پژوهشگر، مترجم و مدرس دانشگاه در حوزه تئاتر است. تخصص اصلی او، مطالعات تاریخ تئاتر ایران است. او دارای مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دکتری پژوهش هنر از دانشگاه تربیت مدرس است. عنوان رساله او در مقطع دکتری «تأثیر متقابل زمینههای فکری انقلاب مشروطه و هنر نمایش در ایران» است. در کارنامه هنری وی بیش از بیست کتاب با موضوعات ترجمه و پژوهش، نمایشنامه، رمان و شعر به چشم میخورد. وی با نویسندگی و کارگردانی نمایش «تکیه بر دیوارهای نمناک» که موضوع آن سرگذشت تئاتر در ایران است در جشنواره سی و یکمین تئاتر فجر حضور داشته است. وی پیش از این در مردادماه 1387 اقتباسی از نمایش اتللو را در تالار مولوی روی صحنه برده بود.
نظر شما