انتشارات علمی و فرهنگی چاپ سوم کتاب «تاریخ اروپای مدرن» با ویرایش تی. سی. دبلیو بلنینگ و ترجمه ابراهیم عامل محرابی را منتشر کرد.
کتاب یازده فصل دارد و هر فصل به قلم یکی از فیلسوفان و مورخان برجسته تاریخ اروپاست. یکی از فصلها را نیز ویراستار کتاب نوشته است. محتوای کلی کتاب که انتشارات آکسفورد آن را منتشر کرده، نگاهی است به تاریخ اروپا از انقلاب کبیر فرانسه تا اواخر قرن بیستم. بنابر گفته بلنینگ کتاب روایتی است از چگونگی تعریف رابطه تازه اروپا و جهان.
عناوین یازده فصل کتاب به همراه نام نویسندگان به این شرح است:
«انقلابی از بالا و از پایین: سیاست اروپایی از انقلاب فرانسه تا جنگ جهانی اول» نوشته جان رابرتس. رابرتس که در سال ۲۰۰۳ درگذشت از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۵ معاون و نایب رئیس دانشگاه ساوتهمپتون و از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۴، سرپرست Merton College، دانشگاه آکسفورد بود. او همچنین به عنوان نویسنده و تهیهکننده سریال تلویزیونی پیروزی غرب (۱۹۸۵) بیبیسی شناخته شده است.
«صنعتی شدن اروپای مدرن: ۱۷۵۰ – ۱۹۱۴» نوشته کلایو تریبیلکاک.
«مدرن سازی نظامی: ۱۷۸۹ – ۱۹۱۸» نوشته هیو استراکن.
«از رستهها تا طبقهها: جامعه اروپایی در قرن نوزدهم» نوشته پاملا پیلبیم.
«تجاری سازی و تکریم فرهنگ اروپایی در قرن نوزدهم» نوشته تی. اس. دبلیو بلنینگ.
«جنگ داخلی بزرگ: سیاست اروپا طی سالهای ۱۹۱۴ – ۱۹۱۵» نوشته پل پرستون.
«فرازها و نشیبهای اقتصاد اروپا طی قرن بیستم» نوشته هارولد جیمز.
«هنر جنگ در اروپا از سال ۱۹۱۸» نوشته ریچارد اُوِری.
«جامعه اروپایی در قرن بیستم» نوشته ریچارد بسل.
«از مدرنیسم تا پست مدرنیسم» نوشته مارتین جی.
«تجزیه اروپا و وحدت دوباره آن: ۱۹۴۵ – ۱۹۹۵» نوشته دیوید رینولدز.
نقطه شروع کتاب انتهای قرن هجدهم اروپاست؛ زیرا آن هنگام بود که انقلاب فرانسه رخ داد، صنعتیشدن بریتانیا با چشم غیرمسلح قابل رؤیت شد، جنگهای انقلاب فرانسه و ناپلئون سرتاسر اروپا را دستخوش تغییر کردند، تشکیل جامعه طبقاتی بهجای جامعه سلسلهمراتبی وارد مرحله جدید و تعیینکننده شد و در آخر اینکه انقلاب بزرگ رمانتیک در فرهنگ اروپا آغاز شد. آغاز و پایان هیچکدام از این پدیدهها همزمان نبوده است. تاریخی مثل چهاردهم جولای ۱۷۸۹ برای توسعه اقتصادی اروپا اهمیت و معنای چندانی نداشته است، ولی برای مورخان سیاسی نشانگر آغاز عصری نوین به شمار میرود.
چنانکه جان رابرتس در روایت خویش از سیاستورزی اروپاییان از انقلاب فرانسه تا جنگ جهانی اول نشان میدهد آنچه در سال ۱۷۸۹ رخ داد، بخش اعظم تاریخ اروپا را طی قرن آینده رقم زد. کلایو تریبیلکات در فصل دوم، سه موج صنعتیشدن را برمیشمرد: از دهه ۱۷۸۰ تا دهه ۱۸۲۰، از دهه ۱۸۴۰ تا دهه ۱۸۷۰ و سرانجام دو دهه پیش از جنگ جهانی اول. هیو استراکن در بررسی خود از مدرنسازی نظامی چنین استدلال میکند که شباهت میدان نبرد ۱۹۱۸، با تانک، توپخانههای سنگین، مسلسل، شعلهافکنها، گازهای سمی، هواپیماهای بمبافکن و هواپیماهای مجهز به تیربار به میدانهای نبرد امروزی بسیار بیشتر از شباهت آن به میدان نبرد واترلو است.
در فصل چهارم پاملا پیلبیم رستهها و طبقههای جامعه اروپایی را در قرن نوزدهم تشریح میکند و نشان میدهد اگر در قرن نوزدهم تعداد بیشتری از مردم غنیتر شدند اما بر شکاف میان غنی و ضعیف نیز افزوده شد. خود بلنینگ در فصلی که به فرهنگ اروپا در قرن نوزدهم اختصاص دارد، تأثیر مدرنیته بر جهان سنتی را بررسی میکند. پل پرستون در بررسی خویش از سیاست اروپایی در سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ علتی کاملا مادی و بسیار دقیق برای فروپاشی میآورد: تلاش نخبگان آلمان برای صادرکردن مشکلات برخاسته از صنعتیشدن سریع، شهری شدن، و ظهور بزرگترین و سازمانیافتهترین جنبش سوسیالیستی اروپا.
تاریخ سیاسی تأسفبار اروپا در فاصله میان دو جنگ با شرایط اقتصادی که به همان اندازه آشفته بود، ارتباطی تنگاتنگ داشت. اروپا که پیش ازجنگ جهانی اول حکم موتور محرکه اقتصاد جهان را داشت، در اثر فقر و ویرانی بهجامانده از جنگ، کاهش جمعیت و بدهی شدید به منجی خود یعنی آمریکا در وضعیتی بسیار متزلزل گرفتار شده بود و با رقابت جدی از سوی کشورهایی مواجه بود که زمانی خود به اروپا وابسته بودند. چنان که هارولد جیمز در بررسی خویش از اقتصاد اروپا در قرن بیستم نشان میدهد، تلاش برای بازگشت به حالت عادی دستورالعملی برای فاجعه و مصیبت از آب درآمد. فروکش قیمتها و بیکاری در غرب و ابرتورم و بیماری در شرق، نیروی محرکهای شدند برای قطبیشدنی که پرستون در فصل قبل آن را تحلیل کرده است. ریچارد اوری در فصلی که به جنگ در قرن بیستم اختصاص داده شده است، نشان میدهد که چگونه آنچه وودرو ویلسون امیدوار بود «واپسین جنگ برای رهایی و آزادی انسان» باشد، صرفا راه را برای مخاصمهای دیگر و به مراتب وحشتناکتر هموار کرد.
در سال ۱۹۱۴ آن سان که ریچارد بسل در فصلی درباره جامعه اروپایی در قرن بیستم مینویسد اروپا برای جوامعی که در پی مدرنشدن بودند، الگویی برای کل جهان فراهم میآورد بهگونهای که برای مثال ریودوژانیرو برای سازماندهی شهری خود به پاریس مینگریست. بسل نتیجه میگیرد که جامعه اروپایی قرن بیستم که در دوره مدرن پیوسته در حال تغییر و تحول بوده است، نسبت به گذشته، پارهپارهتر و گوناگونترشده است.
در فصل ۱۰، مارتین جی در بهتصویرکشیدن فرهنگ اروپا نخست آن را به شکل گزارشی تخیلی از پیشرفت پیروزمندانه مدرنیسم که در اواسط قرن بیستم نوشته شده است ارائه میدهد. اما چنان که توضیح میدهد در چند دهه گذشته یک نقد جدید پستمدرنیستی این روایت قهرمانانه را به چالش کشیده است. دیوید رینولدز واپسین فصل از این کتاب را که درباره سیاست اروپا از ۱۹۴۵ به بعد است، با این یادآوری آغاز میکند که مورخان پیشگویانی ضعیف هستند؛ او از ای. پی. تامپسون شاهد میآورد که در ۱۹۸۷ پیشگویی کرده بود که اروپا «تا ابد» به شکل دو بلوک متخاصم باقی خواهد ماند. دو سال بعد، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پرده آهنین در هم شکسته شد. رینولدز نشان میدهد که چگونه جنگ سرد از دل کشمکشهای جدید برای سلطه بر آلمان پدید آمد. به زعم او در جنگ سرد، تقسیم اروپا منبعی برای ثبات و ستمکاری شد؛ اما پس از سال ۱۹۸۹، اتحاد فقط آزادی به همراه نداشت، بلکه باعث سردرگمی نیز شد: «اروپا از دهه ۱۹۹۰ چیزی بیش از یک عارضه جغرافیایی بود که حتی در مخیله بیسمارک هم نمیگنجید. ولی اتحاد اروپا به اندازه روزگار بناپارت یا هیتلر از حد یک ایده فراتر نرفت و به واقعیت نپیوست.
تیموتی چارلز ویلیام بلنینگ یا به اختصار (T.C. W. Blanning) (متولد ۱۹۴۲) مورخ و چهرهای دانشگاهی است که بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۹، استاد تاریخ مدرن اروپا در دانشگاه کمبریج بوده است. وی که از سال ۱۹۹۰ به عضویت فرهنگستان انگلیس درآمد، در سال ۲۰۱۶ مدال این آکادمی را برای کتاب خود به نام «فردریک کبیر؛ پادشاه پروس» دریافت کرد.
نظر شما