نویسنده کتاب «چهل و یکم» مطرح کرد:
رمان «چهل و یکم» ادامه دارد و تمام نشده است/ «سیویکم» در راه است
حمید بابایی نویسنده کتاب «چهل و یکم» که به اتفاقات مسجد گوهرشاد در سالهای قبل از انقلاب اسلامی میپردازد، خبر از انتشار جلد دوم این اثر با عنوان «سی و یکم» داد.
حمید بابایی معتقد است که نگارش این کتاب نوعی ادای دین به متون کهن ادبیات فارسی است. یکی از شخصیتهای اصلی این کتاب به نام میرعماد باید چهل باب از تذکرةالاولیا را کتابت کند. همین موضوع سبب شده تا نویسنده کتاب را به سمت و سوی وامگیری از زبان تذکرةالاولیا پیش ببرد.
این نویسنده در گفتوگو با ایبنا درباره روند شکلگیری کتاب چهلویکم عنوان کرد: جزئیات کتاب را همهجا توضیح دادم؛ اما درباره شکلگیری کتاب باید بگویم که یک داستان کوتاه نوشته بودم درباره سربازی قزاق که در حال اعتراف از دست داشتن در حادثه گوهرشاد است در آن بین، دوستان انتشارات که کتاب را خواندند و خوشش آمد، پیشنهاد دادند که داستان، پایههای یک رمان خوب است.
وی افزود: از آنجایی که علاقهمند به اهلبیت (ع) هستم سمت و سوی رمان به سمت امام هشتم و البته امام زمان (عج) کشیده شد و در واقع علت اصلی نگارش این رمان علاقه ویژه من به امام رضا (ع) و امام زمان (عج) بود.
بابایی مطرح کرد: یکی از شخصیتهای این کتاب به نام میرعماد کسی است که در حال کتابت تذکرةالاولیا است که بتواند بدهی پدرش را پرداخت کند. ارتباط با امام زمان (عج) در زیر متن این کتاب اتفاق میافتد و در اصل برای رسیدن به آن جلوی ربانی باید وجه عرفانی و عالی داشت که شخصیت کتاب برای رسیدن به آن تلاش میکند.
نویسنده کتاب عنوان کرد: در کتاب داریم که شخصیت اصلی داستان ما بعد از چهل و یک شب کتابت تبدیل به یک عارف میشود و در نهایت سیر داستان را طی میکند و تبدیل به عارف میشود. رمان من، برای قشر جوان و بزرگسال قابل درک است؛ البته من نظر چند نوجوان را که کتاب را خواندهاند، گرفتم که مثبت بوده است.
بابایی عنوان کرد: رمان من یک رمان اجتماعی و عرفانی است. از نظر من رمان اجتماعی وقتی میتواند در جامعه مقبول واقع شود که یک نکته مهم را رعایت کرده باشد. آن نکته این است که این رمان اجتماعی باید تبدیل به یک جریان شود.
وی افزود: نمونههای رمان اجتماعی موفق در بازار نشر کم نیستند. هرچند تا زمانی که ما با واژههای نظیر سیاهنمایی و غیر واقعی جلوه دادن، تألیف کتابهای اجتماعی را سخت میکنیم، نمیتوان انتظار شکلگیری آن سیر را داشته باشیم. این پاسخ علت کمبود رمان اجتماعی در کشور است. اساساً این معضل به این دلیل به وجود آمده است که سانسورهای سلیقهای باعث میشود رمان اخته شود و ریشه رمان اجتماعی بخشکد.
نویسنده کتاب عنوان کرد: این سانسورها در صورتی است که در بحث فیلم و سریال که باید سانسورها بیشتر از این باشد این موضوع را نداریم. برای همین نکته است که رمانهای اجتماعی حال حاضر تبدیل به جریان نمیشوند و بازار رمان اجتماعی تا به این میزان از رونق میافتد.
وی افزود: برای مثال وقتی از مشکلات شهری در یک رمان اجتماعی صحبت میشود وظیفه این نویسنده این نیست که راهکار ارائه کند؛ ولی اگر راهکار ارائه نشود، ممیزی شامل حال کتاب میشود. با توجه به این ممیزیهای زیاد مخاطب هم بیشتر به سمت رمانهای خارجی سوق پیدا میکند.
بابایی عنوان کرد: داستان کوتاه اولیه در واقع ایده شکلگیری این رمان بود و بعدتر من به اینجا رسیدم. اینکه طرح این رمان را بنویسم؛ چراکه به مهندسی مسیر رمان، اعتقاد ویژهای دارم.نکته ویژهای که در نگارش این رمان وجود داشت؛ این بود که صدای اولیه که در رمان میرعماد نام دارد، در طرح من نبود. در واقع میرعماد بعدتر به داستان من اضافه شد. در اصل میرعماد در رمان نبود بود و به جای آن دانای کل داشتیم.
وی افزود: یک بار در هنگام نوشتن این صدا در سر من آمد که من کاتبم و بر پیشانیام نوشتهاند بنویس و من نوشتم تا همین امروز و در این باب کوتاهی نکردم. وقتی این صدا در گوشم میپیچید متوجه شدم که این صدا، صدای ادریس نیست و صدای میرداماد است و اینگونه شخصیت میرعماد خلق شد و پایه داستان گذاشته شد .پس به شخصیت میرعماد شاخ و برگ دادم تا امروز شخصیت میرعماد را به این شکل که هست در رمان میبینیم.
نویسنده کتاب تصریح کرد: در آموزش داستاننویسی هم داریم که اجزای طرح از دو سوال اصلی ساخته میشوند: «چرا؟» و «چگونه؟»؛ پاسخ به این سوالهاست که داستان را شکل میدهد.
وی افزود: این رمان ادامهای به نام رمان «سی و یکم» دارد که هنوز به چاپ نرسیده است. نام چهل و یکم از تعداد بابهای تذکرةالاولیا میآید که شخصیت اصلی داستان ما در حال کتابت آن است در همین حین میرعماد با ادریس مواجه میشود و ادریس برای او تبدیل به قهرمان میشود.
بابایی عنوان کرد: بدین صورت است که میرعماد در کتابت باب آخر مینویسد باب چهل و یکم ادریس (ره)؛ چرا که شخصیت اصلی چند روز توبه کرده و نماز شب خوانده که امام زمان (عج) را ببیند و در نهایت در شب سی و ششم از دنیا میرود. بعد از آن میرعماد عهد به جا مانده را برای شبهای باقی گردن میگیرد.
وی در پایان گفت: در یکی از بابهای پس از مرگ ادریس اشاره میشود که امشب میان مسجد نشستهام و خبری از ادریس نیست. چند شب قبل مطابق قولی که داده بودم کتاب چهل باب تذکرةالاولیا به پایان رساندم و آن را به میرزا حسن دادم.
نظر شما