مجموعه شعر سپید «لامیا» سروده ناصر مؤمنی به تازگی از سوی انتشارات خیابان روانه بازار نشر شده است.
قریب به 15 سال بطول انجامید تا خود را راضی کنم که پاسخ این پرسش را یافتهام و البته چقدر که از یافتن آن حیران شدم. هر بار که چیزی در وجودم غنج میخورد و آزارم میداد بهدنبال فرصتی بودم تا با خودم خلوت کنم و ببینم که چه میخواهم؛ ماحصل کار تبدیل به شعری میشد که سوای قوت و ضعف آن٬ هر چه بود راحت میشدم. نفسی راحت میکشیدم و انگار که کار و مأموریتی را به سرانجام رسانده بودم و شادمندانه به ادامه زندگی میپرداختم. رفته رفته یا ناگاه نمیدانم، از این نسبت شعر و زبان و واقعیت فاصله گرفتم. به ناگاه دیدم که شعر نه آیینه تمام نمای واقعیت است و نه ابزار سنجش و داوری ارزشها. شعر عالم وهم٬ خیالی و دروغینی است که همزاد جهان است؛ سایه جهان است. شبحی است که در تلاش است تا از پوست خود بدر آید و ابراز وجود کند. ناگهان دیدم که برای چه شعر میگویم یا چرا شعر میگویم. من با شعر به خودشناسی و خودآگاهی میرسم. خودشناسی که گاها غمگین و غمناک است:
«گرچه هر بار که شعری میگویم
خود را در آیینه تمام نمای آن میفهمم
ولی این بار از این فهم خود غمناکم»
و گاها نیز عمیق و دردناک و مسئولیت مدار:
«گرچه هر بار که شعری میگویم
وزن خویش را
کم،
و کمتر از پیش میبینم.
اما این بار
وزن و بار همه هستی خویش را
افزون و دوچندان میبینم.»
شعر وسیله خودشناسی است. جهانی است که پس از هستی یافتن، با نگریستن در آن، قامت من شاعر - راست یا کج- نمودار میشود.
من
هیچ نیام.
بودنیام
هیچ شده.
هستیایام
طی زمان
نفی شده.
پیکر ساخته دست شده.
کوبه ی چکشیام
خودسر شده.
من
صدای دستانیام
جدا شده.
ضربان قلبهاییام
عاشق شده...»
مجموعه شعر سپید «لامیا» سروده ناصر مومنی در 86 صفحه، شمارگان 500 نسخه و بهبهای 80 هزار تومان راهی بازار نشر شده است.
نظر شما