ابعاد مختلف دیپلماسی علم و فرهنگ در نشستی تخصصی بررسی شد
دیپلماسی علم میتواند مبنایی برای رسیدن به صلح جهانی و شکوفایی در عرصه بینالملل باشد
احمد پاکتچی گفت: موضوع دیپلماسی علم بسیار فراتر از این است که برای کشور جلب منافع کند بلکه به دلیل ماهیتی فرامرزی علم، وقتی وارد حوزه دیپلماسی میشود ماهیت و کارکرد متفاوتی پیدا میکند. شاید بتوان گفت بعد از جنگ جهانی دوم که سازمان یونسکو شکل گرفت، به نوعی همین هدف را دنبال میکرد که بتواند علم را به مثابه یک عامل پیوند دهنده فراملی مبنایی برای رسیدن به صلح جهانی و شکوفایی در عرصه بینالملل قرار دهد.
احمد پاکتچی، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سفیر ایران در یونسکو، بهعنوان نخستین سخنران به بررسی نقش سیاست علمی یونسکو در سپهر ارتباطات میان فرهنگی پرداخت. وی با اشاره به درکهای مختلف از دیپلماسی علم گفت: در طول چند دهه گذشته شاهد تغییراتی مفهومی در فهم دیپلماسی هستیم و این امر به صورت جدی موردتوجه کشورهای جهان قرا گرفته که دیپلماسی میتواند ابعادی فراتر از دیپلماسی سیاسی داشته باشد و طبیعتاً بخشی از آن، دیپلماسی علم است. بخش دیپلماسی علم در این نوع روابط متکی بر روابط دانشگاهی و ارتباطات میان دانشمندان است و باعث شده که مباحث مربوط به علم درون حوزه عمومیِ روابط بینالملل برای خودش جایی بازکرده و ارتباط علمی میان کشورها به بخشی از ساختار سیاستگذاری جهانی تبدیل شود. طبیعتاً یکی از جاهایی که میتوانیم این موضوع را بهخوبی مشاهده کنیم همین سازمان یونسکو است که بنده در آن انجاموظیفه میکنم. وی در ادامه افزود: ما با سه درک از دیپلماسی علم مواجه هستیم؛ گاهی منظور، علم در دیپلماسی یا به بیان بهتر دیپلماسی علمی است.
مانند بسیاری از حرفهها که در گذشته مبتنی بر تجربه شخصی بودند و به مرور زمان، علم در آنها اهمیت پیداکرده دیپلماسی نیز به مرور زمان دچار چنین تحولاتی شده است. این درک از دیپلماسی علم، موضوع امروز بحث ما نیست. اما اگر علم را به معنای نهادهای علم در یک جامعه شامل دانشگاه و دیگر شاخههای نهاد علم در نظر بگیریم وقتی موضوع دیپلماسی علم مطرح میشود با دو درک متفاوت مواجه میشویم؛ برخی درکشان دیپلماسی برای علم و برخی درکشان علم برای دیپلماسی است. وقتی از دیپلماسی برای علم صحبت میکنیم یعنی ما سازوکار دیپلماتیک موجود در کشور را فعال کنیم و از دیپلماتها بهره ببریم تا در کنار جلب منافع اقتصادی و سیاسی و انواع مختلف منافع دیگر برای کشورمان بتوانیم توان چانهزنی و مذاکرات دیپلماتیک را به کار بگیریم تا بتوانیم در کشور با جلب منافع علمی، جایگاه علم را در کشور ارتقا دهیم اما بسیاری از مواقع تصور بر این است که دیپلماتهای حرفهای که در حوزه روابط بینالملل آموزش دیدهاند قرار است چنین کاری را در لیست کارهای خود قرار دهند و در کنار کارهای سیاسی و ژئوپلتیک به جلب منافع علمی هم بپردازند.
پاکتچی از تغییر در مفهوم دیپلماسی صحبت کرد و افزود: گاهی نیز علم برای دیپلماسی فهمیده میشود. یعنی دستگاه دیپلماسی کشور که تبلور آن در وزارت خارجه است در کنار تمام قدرتهای سخت و نرمِ سیاسی، اقتصادی، نظامی و امثالهم، ابزاری جدید هم بهعنوان ابزار چانهزنی و ابزار مبادله به فهرست ابزارهای خود اضافه کرده و میتواند در تعامل و ارتباط با کشورهای مختلف از علم نیز بهعنوان یک ابزار مبادله و مذاکره استفاده کند یعنی اگر قرار است چیزی برای داد و ستد داشته باشیم یکی از مواردی که در فضای دیپلماتیک به کار ما میآید علم است بنابراین علم هم در اینجا به کالایی تبدیل میشود که در فضای مبادلات دیپلماتیک و روابط بینالملل امکان فروختن و خریدن دارد. بدین ترتیب میتوانیم به منافعی گوناگون برای کشور برسیم. واقعیت این است که تمام این تصورات سه گانه که بنده درباره دیپلماسی علم بیان کردم دارای یک خصوصت مشترک هستند و به نوعی جمود در درک نیم قرن از دیپلماسی بطلان زدند چون تا نیم قرن قبل صحبت از افرادی بود که دیپلمات حرفهای بودند و کارشان نیز دفاع از کشور در تعامل با سازمانهای بینالمللی بود تا در موقعیتهای مناسبت با معامله و ابزارهایی که در اختیار دارند بیشترین منافع را برای کشورشان تأمین کنند اما درک جدیدی که در نیم قرن اخیر به حوزه دیپلماسی اضافه شده این است که باید فهم جدیدی از دیپلماسی وجود داشته باشد.
البته صرفاً منظور این نیست که کالاهای قابل عرضه در دیپلماسی تعمیم پیداکرده بلکه حتی کنشگران حوزه دیپلماسی نیز عوض شدهاند. خود بنده که هیچ وقت سابقه اینکه یک دیپلمات حرفهای باشم را نداشته و همیشه سرم به درس و مشق بوده است طبیعتاً آدم مناسبی نیستم که دیپلماسی را به معنای سنتی آن در جایی مانند یونسکو جلو ببرم مگر اینکه ما فهم خود را از دیپلماسی عوض کرده و درک کنیم که کنشگران حوزه دیپلماسی میتوانند افراد متفاوتی باشند. بخش مهمی از دیپلماسی علم به این معنا است که فعالان علمی وارد حوزه دیپلماسی شوند یعنی افرادی که علمی هستند میتوانند مسائلی را در حوزه دیپلماسی پیش ببرند که از عهده افرادی که صرفاً دورههای سنتی و کلاسیک روابط بینالملل دیدهاند بر نمیآید.
سفیر کشورمان در یونسکو در پایان به اقدامات این سازمان در زمینه دیپلماسی علم اشاره نمود: دیپلماسی علم به دنبال این است که از طریق خودِ علم، بین کشورهای مختلف و مردم سرزمینهای مختلف جهان نوعی ارتباط برقرار کند و درواقع بسیار فراتر از مرزهای سنتی روابط بینالملل است بنابراین میتوانیم نگاهی متفاوت به دیپلماسی علم داشته باشیم. لازم به ذکر است که نسل اول دیپلماسی علم عبارت بود از کنشهای علمی در راستای تأمین منافع ملی فراتر از مرزها اما نسل جدید عبارت از کنشهای بینالمللی در جهت سیاستگذاری جهانی و فرهنگ سازی بینالمللی و مقابله با چالشهای فراملی است.
اینجاست که موضوع دیپلماسی علم بسیار فراتر از این است که برای کشور جلب منافع کند بلکه به دلیل ماهیتی فرامرزی علم، وقتی وارد حوزه دیپلماسی میشود ماهیت و کارکرد متفاوتی پیدا میکند. شاید بتوان گفت بعد از جنگ جهانی دوم که سازمان یونسکو شکل گرفت، به نوعی همین هدف را دنبال میکرد که بتواند علم را به مثابه یک عامل پیوند دهنده فراملی مبنایی برای رسیدن به صلح جهانی و شکوفایی در عرصه بینالملل قرار دهد لذا شماری از مشاوران وزارت خارجه از کشورهای مختلف جهان در آن زمان جمع شدند و تعریفی از دیپلماسی علم ارائه دادند و همین امر به مرور زمان باعث پختگی بیشتر دیپلماسی علم در سراسر جهان شد. سازمان یونسکو نیز به سمتی رفته که نهادهایی تأسیس کند که کار آنها در زمینه علوم است و همین امر در گسترش روابط میان کشورها مؤثر بوده است.
دومین سخنران نشست، زهرا اجاق، رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ابتدای سخنان خود بیان کرد: نکته مهم در دیپلماسی علم که باعث آشکار شدن اهمیت ارتباطات علمی میشود این است که علم به مثابه زبان، معانی مختلفی دارد و این خلق معانی مخالف به جای همگرایی در موارد مختلفی باعث واگرایی میشود. سؤالی که وجود دارد این است که امروزه در چه شرایطی به سر میبریم؟ واقعیت این است که ما در فضای جهانی شدن به سر میبریم که متأثر از علم و فناوری است و با مباحثی همانند انرژی هستهای، هوش مصنوعی، خشکسالی و تغییرات اقلیمی مواجه هستیم که همگی از علم نشأت گرفتهاند و از علم هم انتظار داریم این مشکلات را حل کند. نکته مهم در دیپلماسی علمی این است که اگر همکاری علمی وجود نداشته باشد بنابراین حل مسئله هم نخواهیم داشت.
اجاق با تاکید بر سه معنای دیپلماسی علم افزود: چیزی که دیپلماسی علمی را از روابط بینالملل متمایز میکند این است که دیپلماسی علم بر گفتوگوی علمی تأکید بیشتری دارد. مفاهیمی همانند دیپلماسی فرهنگی و رسانهای هم داریم که در دیپلماسی علم اثر میگذارد. در رویکردهای نوین، دیپلماسی، روندی کلی است که باعث میشود کشورها تلاش کنند تا بر دیگر کشورها تأثیر بگذارند. در این تعریف جدید از دیپلماسی، ارتباطات همانند جریانِ خونِ دیپلماسی است وگرنه درگیری پیش میآید و به همین دلیل در کتب مختلف، ارتباطات جنبه بارزی در دیپلماسی پیداکرده است. دیپلماسی علمی، مفهومی است که بعد از جنگ جهانی دوم و متأثر از شرایط جنگ سرد میان شوروی و ایالاتمتحده پدید آمد. اساساً وقتیکه از منظر ارتباطات به علم در دیپلماسی صحبت میکنیم به این نتیجه میرسیم که دیپلماسی علمی معنای گستردهای دارد. دیپلماسی برای علم نیز به معنای فراهم آوردن تسهیلات برای علم با همکاری کشورها مختلف است.
وی با اشاره به فعالیت مؤسسات مختلف در حوزه دیپلماسی علم افزود: مؤسسات یا سازمانهای مختلفی وجود دارند که پیشبرد دیپلماسی علم را بر عهدهدارند و معاهدات مختلفی همانند NPT نیز وجود دارند که بر اساس دیپلماسی علم به وجود آمدهاند و در این سازوکارها جنبه علمی برجستهتر است هرچند که رسانهها عمدتاً جنبههای سیاسی آنها را پررنگ میکنند. واقعیت این است که پیشرفت فناوری در طول تاریخ، مبتنی بر ارتباطات علمی بوده است و نمونه بارز آن جندیشاپور است که دانشمندانی از کشورهای مختلف را گرد هم آورده بود و با همکاری هم مسائل علمی را پیش میبرند. واقعیت زمان ما نیز این است که در صورتی میتوانیم پیشرفت علمی داشته باشیم که ارتباطات بینالمللی را افزایش دهیم چون پیشرفت علمی در خلأ رخ نمیدهد. ما در شرایط کنونی فقط یک درصد علم جهان را تولید میکنیم لذا باید بدانیم که قطع همکاریهای علمی به این معنی است که ما از ۹۹ درصد دانش علمی جهان بیبهره میشویم. در ارتباطات دیپلماسی تصویری که از خودمان ارائه میدهیم اهمیت بسیار زیادی دارد و مصادیق این ارتباطات هم بسیار زیاد هستند اما ابتدا لازم است درباره زمینه دیپلماسی علم و فناوری صحبت کنم. زمینه این دیپلماسی، سیاستگذاری علمی مناسب است و امروزه سادهسازی یا ترجمه مطالب علمی بهگونهای که قابلفهم برای همگان باشد از اهمیت زیادی برخوردار است. درواقع امروزه اینکار با عنوان حرفهای شدن علم و فناوری موردتوجه قرارگرفته است.
رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات پژوهشگاه به الزامات دیپلماسی علم اشاره کرد و گفت: یکی از الزامات دیپلماسی علم، دیپلماسی رسانهای است اما سؤال این است که دانشگاهها و پژوهشگاههای ما و وزارت علوم، چه اقداماتی در این راستا انجام دادهاند و روابط عمومی دانشگاهها تا چه اندازه مبتنی بر دیپلماسی علم شکلگرفتهاند و چه تصویری از علم و کنشهای این عرصه برای کنشگران و مخصوصاً کنشگران خارجی عرضهشده است؟ مردم کشورهای دیگر در دنیای کنونی همانند شهروندان جامعه خودمان هستند لذا کنشهای جامعه ما باید مبتنی بر علم باشد تا چهرهای علمی از خودمان به جهانیان به نمایش بگذاریم. دیپلماسی علم سه جنبه اصلی شامل بازنمایی، ارتباطات و جامعه بینالملل دارد. بازنمایی همان جنبه شناختی است، ارتباطات در دیپلماسی علمی نیز چهارچوب شناختی را تقویت و جامعه بینالملل نیز هدف ما برای اثرگذاری علمی است. دیپلماسی علم به ما کمک میکند که مشکلاتمان را حل کنیم لذا باید توجهی جدیتر به آن داشته باشیم.
جمال کامیاب، مدیرکل اداره اروپا و امریکای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رایزن فرهنگی سابق ایران در فرانسه، در ادامه برنامه به ارائه سخنرانی خود پرداخت. وی با بیان اینکه دیپلماسی در طول تاریخ تحولاتی به خود دیده است، به ذکر نکاتی در این حوزه پرداخت و گفت: بعد از پیمان وستفالی، مقداری مسیر دیپلماتیک در کشورها نظم و انسجام بهتری را به خود میگیرد هرچند که هنوز در نظام سنتی در حوزه دیپلماسی قرار داریم یعنی روابط بیشتر دوجانبه است تا اینکه چند جانبه باشد. همچنین بسیاری از اتفاقات سیاسی، محرمانه است. حتی در قرون پانزدهم تا هجدهم تعابیر چندان درستی برای دیپلماتها به کار نمیبرند چون معتقد بودند نوعی دو رویی در آنها وجود دارد و هنوز هم بعضاً چنین تفکراتی وجود دارد. بعد از جنگ سرد با افزایش تعداد ملت – کشورها مواجه هستیم و اندک اندک قدرت دولتها کم میشود هرچند که هنوز بازیگران اصلی دولتها هستند اما بازیگران غیردولتی هم پدید آمده و شاهد نوعی از پراکندگی قدرتها هستیم. انقلاب اطلاعات و فناوری و افزایش نقش افکار عمومی در جهان و حضور و تأثیر جامعه مدنی جهانی را در این دوران شاهد هستیم و مجموع این عوامل باعث میشود که درک کنیم به شیوه سنتی نمیتوانیم دیپلماسی را جلو برده و محرمانگی در سطح گذشته را حفظ کنیم. پس حرکتی را فراسوی مرزهای سنتی دیپلماسی شاهدیم همچنان که دیپلماسی کهنه نیز از بین نرفته است.
کامیاب در ادامه با تاکید بر لزوم بازنگری در وظایف دیپلماتیک و تحول کارکرد دیپلماتیک افزود: نوعی از دیپلماسی به شکل آرام آرام در حال نمایان شدن است که صرفاً دیپلماتها در آن نقش ایفا نمیکنند بلکه گروههای فشار و سازمانهای غیر دولتی هم در آن نقش دارند و در عرصههای علمی، اقلیمی و فناوری هم شاهد فعالیتهای دیپلماتیک هستیم. این تحولات در مفاهیم و نظریات و حتی در کارگزاران باعث شده که گاهی اوقات خود سیاستگذاران، سبک و سیاق قبلی خود را تغییر دهند لذا توئیت کردن یک سیاستمدار هم میتواند فعالیتی سیاسی محسوب شود. بنابراین نیازمند بازنگری در وظایف دیپلماتیک متناسب با عرصههای جدید و تربیت نسل نو از دیپلماتها هستیم که با عرصههای علمی، فناوری، اقتصادی، فرهنگی و ... آشنایی داشته باشند و افکار عمومی را بهخوبی بشناسند. در این صورت به دنیای جدیدی از دیپلماسی پا میگذاریم. دیپلماسی دیجیتال نیز با رشد فناوری به میزان زیادی پررنگ میشود و مخصوصاً با انقلاب فناوری، به قول مانوئل کاستلز، جامعه شبکهای ایجاد شده که بسیاری از مفاهیم را زیر و رو خواهد کرد.
دیپلماسی نوین، حوزههای گستردهتری از موضوعات اجتماعی، فرهنگی، علمی، زیستمحیطی و... را در بر میگیرد. بر همین أساس تحول و تغییر در مفهوم و نظریههای دیپلماسی با رویکرد هیبریدی به منزله دیپلماسی نوین در مقابل دیپلماسی کلاسیک با ترکیب در نظریهها و رهیافتها ایجاد شده است. وی همچنین به بررسی دیپلماسی دیجیتال بهعنوان ابزاری نوین در تغییر مفاهیم این حوزه پرداخت و گفت: فارغ آر داوری و قضاوت بر درستی یا نادرستی نظریات این حوزه، در حال حاضر سایه به سایه و متناظر با هر فعالیت در جهان واقعی، فعالیتی با پیشوند e در دنیای مجازی ایجاد شده یا در حال شکل گیری است. این واقعیتی است که دیگر نمیتوان از اون چشم پوشی کرد و چه بخواهیم و چه نخواهیم باید آن را باور نمود. بر همین اساس دیپلماسی دیجیتال دارای ویژگیهایی نظیر اثرگذاری، اقناع و انگیزش بازیگران با جمعآوری، تجزیه و تحلیل، پردازش و توزیع اطلاعات در زمان مناسب، بدون محدودیت مکانی از طریق فناوری اطلاعات در جهت منافع ملی، تغییر حوزه فعالیت دیپلماتها در دیپلماسی دیجیتالی و سرعت در تصمیمگیری و اقدام از مشخصات بارز این دیپلماسی است.
در پایان احمد شاکری استادیار گروه مطالعات فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات سخنرانی خود با موضوع تجربه علم در دیپلماسی فرهنگی را ارائه نمود. وی با اشاره به ارتباط میان قدرت و هویت ملی با دیپلماسی هر کشور، لایههای مختلف افزایش قدرت ملی را از مسیر تاریخچه و ابعاد دیپلماسی فرهنگی به دو مؤلفه علم و فرهنگ بهعنوان یکی از مؤثرترین انواع دیپلماسیها در عرصه ملی و بینالمللی یادکرد و به بازخوانی فاصله میان این دو دیپلماسی کاربردی از منظر ارتباطات علم و مطالعات فرهنگی و همچنین کارکردهای علم و فرهنگ در انتقال پیامها، ارزشها، باورها و همچنین دانشهای مشترک و پذیرفتهشده از طریق ابزار و روشهای موجود پرداخت. وی ضمن تاکید بر تمایز میان دیپلماسی علم با تعاملات علمی و فناوری، از فرهنگ و نزدیکیهای فرهنگی به عنوان ارزش افزوده ای در تحقق دیپلماسی علم یاد کرد و افزود: دیپلماسی فرهنگی در همنشینی با دیپلماسی علم به دلیل مقاومت کمتر در کشورهای مقصد و همچنین وجود فرصت برای حضور نهادهای خصوصی در جلب منافع مشترک میان طرفین کارکرد بیشتری دارد.
آنچه امروز به عنوان نمایشی از توانمندی در عرصههای مختلف علمی و فرهنگی اجرا میشود در زمینههایی امکان تبدیل به ضدکارکرد خودش را دارد. تجربه تعاملات فرهنگی و علمی نشان میدهد عمر کوتاه مدیران، ناآشنایی و زمان بر بودن آداب تعامل و مراوده درست با طرف مقابل و نگاه مقطعی به رفتار بین المللی بزرگترین آسیبی است که موجب فرصت سوزی و بروز کنش اشتباه یک سازمان تاثیرگذار در حوزه دیپلماسی علم یا فرهنگ میشود. وی در ادامه افزود: دیپلماسی فرهنگی به مثابه یک فرآیند و ابزار میتواند در خدمت انواع دیپلماسی از جمله دیپلماسی علم باشد. در حقیقت آن چه مهم است توجه به جغرافیای حضور به منظور تنظیم چگونگی حضور در زمین مقابل است. امروز در فاصله میان آن چه صحنه و پشت صحنه است، لابیها و رفتارهای گاها متناقض صورت میپذیرد که هدفش تأمین منافع از طریق ابزار دیپلماسی است. به همین دلیل است که وجود برخی مدیر آموزش ندیده، توصیهای یا رانتی در چنین فضایی مصداق فرصت سوزی است.
این عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه به تعدد نهادهای تصمیم گیر در این حوزه، نقص برخی اسناد بالادستی و موازی کاری های موجود اشاره کرد و افزود: باوجود ابلاغ سند روابط علمی بینالمللی در سالهای اخیر، نبود پیوست بینالمللی مرتبط با برخی از این فعالیتها مشهود است و رفتارهای جزیرهای در توزیع تسهیلات و بیتوجهی به نقش مهم آموزش عالی با توجه به ضعف ساختار روابط علمی بینالمللی از مهمترین نقدهای وارد بر این حوزه است.
پرسش و پاسخهای حضار از سخنرانان و بیان نکاتی تکمیلی در این خصوص پایان بخش این نشست بود.
نظر شما