مفهوم تکینگی تکنولوژیکی یکی از بزرگترین مسائل در فلسفه هوش مصنوعی است. تکگرایان استدلال میکنند که جهان ممکن است در آستانه ابرهوش فناوری باشد و انسانها با خطر بزرگی مواجه هستند که توسط چنین نیرویی تسخیر شوند. آنها بر این باورند که نسل کنونی باید اقدامات عمدی انجام دهد تا اطمینان حاصل شود که چنین تحولی منجر به فاجعه نمیشود.
در حالی که این احتمال وجود دارد که هوشهای مصنوعی میتوانند برای پیروی از قوانین اخلاقمندگرا برنامهریزی شوند، این مسئله قطعی نیست. اگر هوشهای مصنوعی برای پیروی از توابع ابزار طراحی شده باشند، ممکن است بتوانند این کار را حتی بدون توضیحات متنی انجام دهند.
قضیه ناتمامیت کورت گودل برای هوش مصنوعی بحثهای زیادی را در جامعه ریاضی ایجاد کرده است. این تئوری بیان میکند که هر سیستم رسمی ثابتی که بتواند محاسبات ساده تولید کند، ناقص است. این به این دلیل است که باید برخی از گزارههای درست از نظریه اعداد وجود داشته باشد که قضایای سیستم نیستند. البته ایرادهایی به این مسئله وارد شده است.
اولین قضیه ناتمامیت گودل برای هوش مصنوعی یکی از بحثبرانگیزترین ایدهها در هوش مصنوعی است. این قضیه نشان میدهد که تئوریهای محاسباتی ذهن اشتباه هستند و هیچ راهی برای ایجاد یک هوش عمومی مصنوعی وجود ندارد. این قضیه همچنین بیانگر این است که ما نمیتوانیم فرآیندهای ذهنی حیوانات را با استفاده از یک نظریه محاسباتی توضیح دهیم.
در فلسفه هوش مصنوعی توسط پاتنام در سال 1960، یک فیلسوف و دانشمند کامپیوتر آمریکایی نظریه جدیدی را بر اساس تحقق پذیری چندگانه ارائه کرد، مفهومی که پیشنهاد میکند یک حالت ذهنی میتواند در حالات فیزیکی مختلف وجود داشته باشد. پاتنام معتقد بود که این دیدگاه جدید نسبت به نظریه هویت قابل قبولتر است زیرا تیپهای ذهنی با همتایان فیزیکی خود یکسان نیستند. علاوه بر این، پاتنام استدلال کرد که این مدل با این ایده که حالات ذهنی یک به چند با حالت های فیزیکی مرتبط هستند، سازگار است.
فلسفه هوش مصنوعی توسط پاتنام مطالعهای است در مورد رابطه بین ذهن انسان و بدن فیزیکی. این مطالعه چگونگی ارتباط فکر انسان با زبان، مغز و بدن فیزیکی را بررسی میکند. هیلاری پاتنام تحقیقاتی در این زمینه انجام داده و مقاله ای با عنوان «مغز در وات» نوشته است که بر مسائل پیرامون مغز انسان و نحوه تعامل آن با بدن فیزیکی تمرکز دارد.
فلسفه هوش مصنوعی (AIMA) رشتهای از فلسفه است که به دنبال توسعه درکی از ماهیت عوامل هوشمند و قابلیتهای آنهاست. هدف اصلی آن توسعه عوامل هوشمندی است که بتوانند استدلال کنند و از منابع مختلف دانش استنباط کنند. این هدف از طریق رمزگذاری دانش به دست میآید. فرآیند رمزگذاری دانش به عامل اجازه میدهد تا از دانش خود برای حل مشکلات موجود در جهان استفاده کند.
فلسفه هوش مصنوعی شامل تکنیکهای بسیاری است که از مطالعه فلسفه به دست آمدهاند. اینها شامل منطق استقرایی، نظریه احتمالات و استدلال عملی است. بسیاری از فیلسوفان تحقیقات هوش مصنوعی را به عنوان بخشی از تحقیقات خود انجام میدهند.
فلسفه هوش مصنوعی سرل در سالهای اخیر به عنوان موضوعی بحثبرانگیز مورد توجه قرار گرفته است. او استدلال کرده است که ما یک «ماشین» هستیم و رایانهها درست مانند ماشینها هستند. استدلال او بر این فرض استوار است که ذهن ما مانند برنامههای رایانهای است و میتواند روی هر رایانه مناسبی وجود داشته باشد، خواه سیلیکون، ماده خاکستری یا مجموعهای از چیزهای دیکر. در نتیجه، هوشیاری چیز خاصی نیست، بلکه صرفاً حالتی است که با اجرای برنامه رایانه ای مناسب به دست میآید. با این حال، این نظریه مورد انتقاد بسیاری از فیلسوفان قرار گرفته است. به عنوان مثال، سرل پیشنهاد می کند که یک کامپیوتر ممکن است نتواند زبان چینی را بفهمد، زیرا آن زبان را درک نمیکند. در عوض، میتواند نمادها را تنها بر اساس نحو دستکاری کند.
فلسفه هوش مصنوعی سرل همچنین یک مخالف بحثبرانگیز در هوبرت دریفوس، فیلسوف دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دارد. دریفوس، منتقد اولیه محققان هوش مصنوعی، گزارشی را در سال 1965 درباره هوش مصنوعی منتشر کرد که در آن استدلال کرد که ما نمیتوانیم ویژگیهای کلیدی زندگی ذهنی انسان را با استفاده از قوانین رسمی ثبت کنیم. او سپس در سال 1968 به برکلی نقل مکان کرد. دریفوس فلسفه قارهای را مطالعه کرده بود که بر آگاهی و قصد و نیت تأکید داشت. او همچنین استدلال کرد که انسانها قادر به شهود و پس زمینه غیرقابل بیان هستند.
منبع:
https://bootcamp.uxdesign.cc/philosophy-of-artificial-intelligence-6df9f13beff3
نظر شما