نگاهی به کتاب «نیروی نظامی عشایر در ایران و ممالک همجوار در دوره اسلامی»
نیروی نظامی باارزشترین دارایی در جنگ قدرت است/ برتری نظامی طوایف کوچنشین بر اقوام یکجانشین
عشایر از مهمترین منابع نیروی انسانی در دوران بس بلندی از تاریخ در بخشهای بزرگی از اوراسیا بودند. نیروی انسانی نظامی از باارزشترین داراییها در جنگ قدرت بود و کسانی که قادر به گردآوری جنگآوران فراوان بودند، به منبعی ضروری دسترسی داشتند. پس این مسئله که چه کسی بر چه نوعی از نیروی نظامی سیطره داشت، محور تحلیل تاریخی این کتاب را شکل میدهد.
عشایر و ارتشهای منطقهای در خاورمیانه/ بئاتریس فوربز منز، بادیهنشینان و دولتها: زمینهیابی جنگهای مغول و مملوک در درازنای تاریخ/ کورت فرانتس، وداع با ترکمانها؟ جایگاه نظامی عشایر در ایران سلجوقی به بعد/ دیوید دوراند ـ گدی، کیان از کیان بهره میگیرند؟ ملاحظاتی درباره سیاست خوارزمشاهیان در مورد عشایر، 1150 ـ 1200 م/ یورگن پاؤل، آفتهای جنگ و هنرهای صلح: تصویرپردازی نبردها در کتابهای خطی فارسی/ چارلز ملویل دربرگیرنده بخشی از فهرست کتاب است
ابن خلدون درباره مغولان و قدرت نظامی آنان/ روون آمیتای، ارتش تیمور در نبرد آنکارا/ آنگوریّه/ میکله برناردینی، رزمآوری به کمک قزلباشان: مقدماتی درباره جنگهای صفویان/ جورجو روتا، دوست یا دشمن؟ ترکمانهای یموت و دولت نوپای قاجار/ ایرنه اشنایدر و ارتش بخارا و نیروی نظامی ازبک، 1670 ـ 1870: سازگاری با میراث فتوحات عشایر/ ولفگانگ هولتسوارت بخشی دیگر از فهرست کتاب را شامل میشود.
عشایر از مهمترین منابع نیروی انسانی در دوران بس بلندی از تاریخ در بخشهای بزرگی از اوراسیا بودند. این کتاب دربرگیرنده مطالعاتی است همه درباره منطقهای کوچکتر، ولی باز بزرگ، در دورهای بس کوتاهتر، اما هنوز بسیار بلند: ایران و برخی نواحی مجاور از حدود سال 1000 تا حدود سال 1870 میلادی. نیروی انسانی نظامی از باارزشترین داراییها در جنگ قدرت بود و کسانی که قادر به گردآوری جنگآوران فراوان بودند، به منبعی ضروری دسترسی داشتند. پس این مسئله که چه کسی بر چه نوعی از نیروی نظامی سیطره داشت، محور تحلیل تاریخی این کتاب را شکل میدهد.
نویسندگان مقالات این کتاب در این گزاره همداستاناند که سیطره بر نیروی انسانی نظامی، انحصاری دولتی نبود و اینکه افزون بر دولتها (یا بلکه پادشاه یا فرمانروای عالی) گروههایی قابل شناساییاند که ذخایری از نیروی انسانی نظامی کمابیش مهم در اختیار داشتند. از اینرو مقالهها در واقع مطالعاتی است درباره روابط قدرت بین سران فرادست و سران فرودست، قدرتمندان محلی، رهبران عشایر و دیگران.
ارتشهای شاهنشاهی ترکیبهایی بودند که از مذاکرهها شکل گرفتند. بئاتریس منز در نخستین مقاله این کتاب از اجزای ثابت ارتشهای شاهنشاهی مینویسد که پادشاهانشان بدون این اجزا فقط عشایر را در اختیار داشتند. از سلجوقیان تا تیموریان، نمونههای بسیاری هستند که یک ارباب محلی در گروه مهمی از رزمندگان عشایر نفوذ دارد و آنها را در اختیار ارتش شاهنشاهی قرار میدهد.
کورت فرانتس مقالهاش را با بررسی کشمکش ایلخانیان و مملوکان بر سر شام آغاز میکند. مملوکان به متحدان بادیهنشین خود وابسته میشوند و رسماً رهبرانشان را با خود همراه میکنند؛ اما سرانجام شکست میخورند. بادیهنشینیان با تغییر طرفیت مکررشان شروع به بهرهگیری از الگوی سهجانبه روابط میکنند. سپس این تحول در چارچوب بلندمدت تقابل بادیهنشینان با دولت در کل دوران اسلامی بررسی میشود. فرانتس ادعا میکند درگیری صحرا در کشاکش ارضی دولتهای متخاصم، نوعی بنیادین از مواجهۀ مکانی را شکل میداد که بادیهنشینان با سیاست آونگی خود بهخوبی از آن سود میجستند.
دیوید دوراند گدی به سلجوقیان و پیروان ترکمان آنها میپردازد و نشان میدهد طوایف ترکمان نقشی بس بزرگتر از آنی که تاکنون در پژوهشها فرض شده، داشتهاند: پشتیبانی آنها از شورشیان که بیشتر امیران سلجوقی بودند، جای تردید باقی نمیگذارد که رهبران ترکمان همواره دستور کار خود را داشتهاند. حمایت ترکمانها ضروری بود؛ چراکه اینان تنها نیروی انسانی نظامی مهم در بیرون از ارتش شاهنشاهی بودند؛ ارتشی که هستهاش را غلامان جنگی شکل میدادند و سران ترکمان میدانستند منبعی که در اختیار داشتند، تا چه اندازه مهم بود. در مقاله یورگن پاؤل وزن نسبی دو طرف، شاه (یا شاه بعد از این) و خان به نظر برابرتر میآید و اتحادنسبی ظاهراً ابزار مهمی در دست خوارزمشاهیان برای جلب حمایت عشایر قپچاق است؛ پس سران قپچاق صرفاً فرمانبردار نبودند.
میکله برناردینی به فصل سرنوشتسازی از تاریخ خاورمیانه در اواخر سدههای میانه چشم میدوزد: نبرد آنکارا. او بهخوبی نشان میدهد تیمور موفق شد طرفهای متفاوت بسیاری را جذب ارتش خود کند: چیزی بیشتر از موفقیت موفق نمیشود. جورجو روتا در نوشتار خود به دوره صفوی میپردازد و نشان میدهد شاهان صفوی ناچار بودند با خصویات نامتعارف قزلباشان کنار بیایند. یکی از این خصوصیات آنها ایدئولوژی نامتعارفشان بود که اخلاق نظامی را با تشیعی افراطی ترکیب میکرد.
روون آمیتای در نوشتار خود از زبان ابن خلدون میپرسد: آیا جستجوی چیزی مانند «عصبیت» ابن خلدون، همبستگی گروهی، روحیه جمعی، در جهان ترک و ایرانی بیهوده نیست؟ بحث ایلخانیان، شاهان چنگیزی ایران، با «چرا»ی شکاکانهای به پایان میرسد؛ اما نویسنده یادآوری میکند «رسالت آسمانی» یا مقدر فتح دنیا که سران مغول برای خود قائل بودند، شاید بیتأثیر نبوده است.
در مقاله اشنایدر مفهوم ایل به صورتی مطرح شده که ظاهراً دلالت بر قوای متحد قاجار در اوایل میکند؛ یعنی همه کسانی که ادعای پادشاهی قاجارها را میپذیرفتند و در تسخیر ایران زیر پرچم قاجاریه شرکت میجستند.
ایرنه اشنایدر به کندوکاو در برههای از اوایل تاریخ سلسله قاجار که ترکمانتبار بود و روابطش با ترکمانهای یموت که تا این زمان متحدش بودند، میپردازد. در این برهه همپیمانی ایشان پایان میگیرد و در برابر یکدیگر صفآرایی میکنند. این روند دستمایه ولفگانگ هولتسوارت است که در نوشتار پایانی مواضع سیاسی و نظامی جنگآوران ازبک را در خانات یا امارت بخارا از اواخر سده هفدهم میلادی تا اواخر سده نوزدهم میلادی دنبال میکند. به نظر میرسد نخستین چنگیزیان و سپس حاکمان منغیت ناچار بودهاند برای جلب حمایت نظامی مذاکره کنند و سران قبایل ازبک و جنگآورانشان بهآسانی تن به کاری نمیدادهاند که خود در آن ذینفع نبودهاند.
مقالات این کتاب در همایشهایی که «کانون پژوهش مشترک» در آلمان با عنوان «ناهمسانی و همبستگی» برگزار کرد، شکل گرفتهاند. همایشها در زمینه تعامل طوایف کوچنشین و یکجانشین در مناطق بایر جهان کهن بود و از سال 2001 تا 2012 در دانشگاههای هاله و لایپزیش برگزار شد. برتری نظامی طوایف کوچنشین بر اقوام یکجانشین یکی از موضوعات اصلی پژوهش بود و اتمام این برتری در دوران مدرن یکی دیگر از آنها.
کتاب «نیروی نظامی عشایر در ایران و ممالک همجوار در دوره اسلامی» نوشته گروهی از نویسندگان به ویراستاری کورت فرانتس، ولفگانگ هولتسوارت با ترجمه حسن افشار در 439 صفحه، شمارگان 770 نسخه و قیمت 250 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد.
نظر شما