کتاب «گمشده مجنون» نوشتهٔ مریم عباسیجعفری است که توسط انتشارات روایت ۲۷ بعثت به چاپ رسیده است. این اثر، زندگینامهٔ سردار شهید محمدرضا کارور را دربردارد.
در خصوص محورهایی که در کتاب به آن پرداخته است گفت: محورهایی که در کتاب به آن پرداخته شده است کل زوایای زندگی شهید است. از زندگی شخصی و خانوادگی گرفته تا زندگی اجتماعی و فرماندگیشان.
وی افزود: این کتاب از ابتدای ازدواج پدر و مادر شهید کاربر که بر اساس ماجرای به یکدیگر رسیدند شروع شده و تا انتها که به شهادت شهید کاربر ختم میشود، ادامه داشته است. در این کتاب بیشتر سعی کردم تا سبک زندگی شهید محمدرضا کاربر را به نسل جوان نشان دهم. بیشترین نقطه عطفی که در این کتاب وجود دارد میزان توکل بالای شهید به خداوند است. ایشان زندگی بسیار سختی را از همان کودکی آغاز کرد. شهید کارور توکل بسیار زیادی به خداوند داشت و بر تمام مسائل و مشکلاتی که برایشان پیش می آمد به خدا توکل می کرد آن مورد مرتفع میشد.
وی درباره هدف از نوشتن این کتاب گفت: من در سن ۱۴ سالگی بودم که مادرم دچار مریضی سختی شد و دکترها از او قطع امید کرده بودند. من هم در آن زمان خیلی توجه خاصی به شهدا نداشتم و بیشتر درباره افراد مشهور جامعه و بازیگران آن زمان مجلات را دنبال میکردم. یک روز به طور اتفاقی با مجلهای روبهرو شدم که درباره شهید کارور بود و با این عنوان نوشته شده بود: شهید محمدرضا کارور، همیشه توکلش به خدا بود. من این مجله را که دیدم دچار حس خاصی شدم و فکر کردم که باید این را مطالعه کنم و آن را خریدم. از آن روز به بعد خیلی علاقهمند شدم تا درباره شهید کارور بیشتر بدانم. بعد از مدتی که سفر راهیان نور دانشآموزی در مدرسهمان پیش آمد قرعهکشی کردند و از مدرسه ما فقط اسم من برای اعزام به مناطق راهیان نور درآمد. مسئول اتوبوس ما خواهر شهید کارور بودند و آنجا بود که من مجدد حواسم به شهید کارور جمع شد. زمانی که اعزام شدیم و به دوکوهه رسیدیم هم اولین ساختمانی که ما را بردند ساختمانی بود که عکس شهید کار بر روی آن نصب شده بود و من مجدد همه اینها را نشانهای از طرف شهید کارور میدانستم و همانجا خیلی دلم شکست و گریه کردم و به ایشان متوسل شدم و خواستم که مادرم را شفا دهد و عهد بستم که اگر مادرم سلامتی اش را به دست بیاورد هم نماز هایم را اول وقت بخوانم و هم چادر بپوشم.
وی در ادامه گفت: وقتی از اردوی راهیان نور برگشتیم بعد از دوهفته مادرم شفا پیدا کرد و من هم قول و قرارم با ایشان عمل کردم. بعد از چندین سال من در کلاسهای نویسندگی شرکت کردم و در آن کلاس به ما گفتند تعدادی از فرماندهان شهید دوران دفاع مقدس هستند که هیچ نویسندهای درباره آنها کار نکرده است و هر فردی را مسئول نگاشتن کتاب درباره یکی از این فرماندهان کردند و به طور اتفاقی به من شهید کارور تعلق گرفت و از آنجا بود که من شروع به نوشتن کتاب شهید محمدرضا کارور کردم.
عباسیجعفری درباره تعداد زیاد کتابهای موجود درباره شهدای معروف و تعداد کم کتاب سایر شهدا به مشکلاتی که در این زمینه برای نویسندگان وجود دارند اشاره کرد: مشکلاتی از قبیل عدم همکاری مناسب جامعه آماری موجود برای مصاحبه با آنها و در اختیار قرار دادن اطلاعات شهید و مشکلی همانند اینکه قلم یک خانم از دیدگاه جامعه و مسئولین مرتبط ضعیفتر از قلم یک آقا است و این دیدگاه اذیتکننده است و باعث کندتر پیش رفتن کار میشود. همچنین به بعضی از دیدگاههایی اشاره کردند که در ذهن عدهای وجود دارد مبنی بر اینکه نویسندگان کتابهای شهدا به دنبال سودجویی در جهت منافع خود هستند و به همین علت کمتر با آنها همکاری میشود. یک مورد دیگر این که اکثر ناشران و مسئولین مرتبط این حوزه به سوژههای جذابتر و معروفتر بها میدهند و برای شهدایی که معروف نیستند به اندازه شهدای معروف بها نمیدهند و همین امر موجب میشود که نویسندگان نیز به سمتوسوی نوشتن زندگی آن شهیدان نروند.
نویسنده گمشده مجنون در پایان اشاره کرد: کتابهای دیگری نیز در دست تألیف دارم که یکی با موضوع شهید امنیت و دیگری با موضوع یکی از شهیدان لشکر ۲۷ و یکی از شهدای لشکر سیدالشهداست. کتاب گمشده مجنون اولین و کاملترین کتاب مرجع در مورد سبک زندگی و خاطرات شهید محمدرضا کارور است که از انتشارات نشر ۲۷ بعثت به چاپ رسیده است و همچنین این کتاب در بیستویکمین جشنواره دفاع مقدس، زندگینامه برگزیده جشنواره شد.
نظر شما