محمدرضا مرادی، کارگردان فیلمهای کوتاه گفت: وقتی جایزه فیلمنامه اقتباسی از جایزه فیلمنامه اورجینال کمتر است، فیلمساز حس میکند اگر سراغ اقتباس برود درحال انجام یک کار دمدستی است. در ادبیاتمان انبوهی از قصههای جذاب و عجیبوغریب داریم که میتوانیم در سینما از آنها استفاده کنیم.
وی درباره عنوان فیلمش توضیح داد: در فرهنگ عامه ما موجودات افسانهای به نام آل و مدزما وجود دارند که در قسمتهای مرکزی و غربی کشور به این نام دَوالپا یا دوآلپا که تلفظ متفاوتی دارد خوانده میشود. دوال تلفظی است که در شاهنامه نیز آمده است.
مرادی با اشاره به اینکه فیلم دوم برداشت شخصی خودش است عنوان کرد: فیلم «رنگارنگ» از داستان علاءالدین و غول چراغ جادو اقتباس شده است. در این داستان علاءالدین میتواند سه آرزو کند. از این داستان مدلهای متفاوتی ساخته شده و یک داستان کلیشهای است. اکثراً غول چراغ جادو را بهصورت یک موجود آبیرنگ در فیلمها نشان میدهند. من سعی کردم به این قصه که بارها تکرار شده است متفاوت نگاه کنم و قصه خیلی شخصی باشد.
وی درباره قصه فیلمش گفت: قصه «رنگارنگ» با اینکه اقتباس از داستان است اما کاملاً شخصی است. همین طور که در تیتراژ اول فیلم میبینید من فیلم را به پدرم آقاسعید تقدیم کردهام. حس میکنم پسرها در ارتباط با پدرشان مشکل دارند. این مشکل هم ریشهای است، یا حداقل برای من اینگونه بوده است. دوست داشتم در این فیلم به چیزی که در رابطه با پدرم در ذهنم بود یک مقدار نزدیک شوم.
محمدرضا مرادی در رابطه با اقبال کمتر فیلمسازان نسبت به اقتباس از روی داستان توضیح داد: وقتی جایزه فیلمنامه اقتباسی از جایزه فیلمنامه اورجینال کمتر است، فیلمساز حس میکند اگر سراغ اقتباس برود در حال انجام یک کار دمدستی است. ما در ادبیاتمان انبوهی از قصههای جذاب و عجیبوغریب داریم که میتوانیم در سینما از آنها استفاده کنیم.
وی درباره روش اقتباس از داستان عنوان کرد: اقتباس فقط نعلبهنعل نیست بلکه فیلمساز میتواند داستان را برای خود کند و تعریف جدیدی از آن ارائه دهد. خود من هم همین کار را کردم. سندباد ما جدید است. حتی غول چراغ جادوی ما هم نو است. ویژگیهای شخصیتها و داستان را میتوان تغییر داد و کاری نو انجام داد. ما هزار بار علاءالدین را دیدهایم این قصه کلیشهای را بارها ساختهاند اما این خوانش جدید ماست و مدل تعریف و برداشتمان از قصه است که کار نویی ارائه میدهد. نگاه ما به این قصههاست که اهمیت دارد. واقعیت این است که ما کم میخوانیم و قصهها را دوست نداریم.
مرادی با اشاره به اینکه هر فیلمسازی در سبک کاری خود یک سری ویژگی دارد که او را مؤلف میکند گفت: مثلاً خود من ویژگی تمام کارهایم فانتزی است و نخواستهام سبک دیگری کار کنم. بهمرور این سبک کاری در فیلمسازی کارگردان مشخص میشود. با این تعریف حتی اگر اقتباس کند باز هم مؤلف محسوب میشود.
وی درباره فیلمسازی در انجمن سینمای جوانان ایران گفت: من از بچههای انجمن هستم و از سال ۱۳۸۴ با انجمن فیلم میسازم یعنی همه فیلمهایم را درانجمن ساختهام. از وقتی که شورای پیچینگ در انجمن شکل گرفته است فیلمسازی در آن خیلی بهتر شده است. مسئله خیلی ریشهایتر از این حرفهاست. واقعاً هزینههای تهیه فیلم سرسامآور شده است و حمایتها یک رقم خیلی محدود است. انجمن در بخش حرفهای ۱۵۰میلیون تومان حمایت تولید دارد که امروز این رقم برای فیلمسازی با توجه به هزینه تجهیزات، ایاب و ذهاب، اسکان و خوردو و خوراک شوخی محض است.
محمدرضا مرادی درباره حرکت نو نمایش فیلم در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ توضیح داد: سینما کتاب دفعه اولی است که اجرا میشود اما با توجه به اینکه فیلمسازان نسبت به پخش فیلمشان حساس هستند و زحمت زیادی برای رنگولعاب و صداگذاری فیلم میکشند، انتظار پخش باکیفیت فیلمشان را دارند. پخش فیلم در سینما کتاب مطلوب نیست. آمبیانس صدا زیاد است و بسیاری از دیالوگهای فیلم «دوآلپا» اصلاً شنیده نمیشد. کیفیت پرده نمایش نیز خوب نیست اما در کل هرکجا که فیلم کوتاه نمایش دهند و دو نفر جذب سینما شوند حرکت مثبتی انجام شده است.
نظر شما