قصه جذاب گلدانهای سِور را در کتابخانه و موزه ملی ملک بشنوید؛
روایت تاریخی دو گلدان در کتاب «روزگار مَلک»؛ از لویی شانزدهم در فرانسه تا عروسی پرسروصدا در ایران
دو گلدان بزرگ و زیبا تاریخی در یکی از تالارهای کتابخانه و موزه ملی ملک به نمایش درآمده است که قصهای شنیدنی در تاریخ معاصر ایران دارند. این گلدانها ساخته کارخانه پرآوازه «سِور» فرانسهاند. این دو اثر جذاب تاریخی اما چگونه از فرانسه به ایران آمده و از گنجینه وقفی حاج حسین آقا ملک سردرآوردهاند؟
این دو گلدان زیبا و منحصربهفرد، تاریخی شنیدنی در دل دارند. حسین مکی، سیاستمدار و نویسنده، در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران (جلد ششم، استمرار دیکتاتوری پهلوی)» روایتی دسته اول از قصه این گلدانها به دست داده است. این خاطره در کتاب «روزگار مَلک» نیز بازنشر شده است «برای برگذاری [برگزاری] مراسم جشن عروسی و زینت خانواده سلطنتی و فوزیه [در سال 1317 خورشیدی] مقداری از جواهرات سلطنتی پشتوانه اسکناس از بانک ملّی به امانت گرفته شده بود که پس از مراسم برگذاری [برگزاری] جشن به بانک ملّی برگردانده شود.
قسمتی از آن برگشت داده شد و قسمتی دیگر که تحویل فوزیه و شمس پهلوی و دیگران داده شده بود، طبق گزارش رسمی اداره بیوزات [بیوتات] سلطنتی که پس از وقایع شهریور ماه 1320 به هیئت رسیدگی به جواهرات و مجلس داده است برگشت داده نشد و به یغما رفته است. [...] همچنین برای تزیین کاخهائی که مهمانان خارجی در آن پذیرائی میشدند، در هر کجا اشیاء نفیس سراغ داشتند جمعآوری و به آنجا منتقل نمودند. منجمله از منزل حاج حسین آقا ملک یک جفت گلدان قیمتی کار "سرو" [سِور] که متعلق به لوئی 16 فرانسه بود و شاید در دنیا بینظیر باشد به دربار بردند که چگونگی آن به شرح ذیل است:
در یکی از روزهای سال 1344 حاج حسین آقا ملک از من برای صرف ناهار دعوت کرده بود که به منزل شهری ایشان واقع در بازار حلبیسازها (همان محلی که یک قسمت از آن کتابخانه پربها و معروف عمومی ملک است) بروم. جلو بازار مصادف شدم با دکتر شمسالدین جزایری، از مقصدم پرسید گفتم: عازم منزل حاج حسین آقا میباشم که برای صرف ناهار دعوتم نموده، چقدر خوب است شما هم بیائید زیرا خیلی خوشوقت خواهد شد. گفت من که دعوت ندارم. گفتم جز من هیچکس دیگری نیست. چون دکتر جزایری با ملک سوابق دوستی و به اخلاق ایشان آشنائی داشت پذیرفت و به اتفاق روانه منزل ملک شدیم. وقتی وارد سالن پذیرائی شدیم، حاج حسین آقا با دو نفر مشغول گفتگو بود، از جا برخاست، خیلی از آمدن دکتر جزایری که از زمان استانداری ایشان در خراسان خاطرات خوشی داشت ابراز خرسندی نمود و از اینکه من او را با خود آوردهام اظهار محبت و تشکر کرد. سپس با آن دو نفر مشغول صحبت شد.
ما دو نفر هم در کناری به صحبتهای متفرقه پرداختیم. در این بین چشممان به یک جفت گلدان خیلی بزرگ کار «سرو» [سِور] که حدود یک متر و نیم قد پای آنها بود افتاد. دکتر جزایری که در کار عتیقهجات خبره بود شرحی در تعریف از گلدانها بیان نمود و تعجب نمود چطور این گلدانها با نبودن وسائل حملونقل در قدیم به ایران آمده و از جا برخاستیم تا از نزدیک آنها را تماشا کنیم و ببینیم که آیا سالم هستند. در همین موقع که مشغول تماشا و صحبت از قیمت تقریبی گلدانها که دکتر جزایری حداقل آنها را دو سه میلیون تومان تخمین میزد بودیم حاج حسین آقا هم گفتگوی خود را با آن دو نفر تمام کرد و آنها خداحافظی نموده رفتند. حاج حسین آقا نزد ما آمد و گفت درباره این گلدانها صحبت میکنید. این جفت گلدان تاریخچه عجیبی دارند. این گلدانها متعلق به لوئی 16 پادشاه فرانسه بود، که به ایران آمده است، مدتی هم از اینجا به کاخ مرمر بردهاند. و اضافه نمود که من دو نفر از اطفال دارالایتام شهرداری آورده نگهداری میکردم به مدرسه فرستادم هنگامی که بزرگ شدند از اینجا رفتند و پیشخدمت دربار پهلوی شدند. موقعی که تهیه جشن عروسی برای ولیعهد دیده میشد و از خانههای رجال و مکانهای دیگر برای تزیین کاخها که محل پذیرائی خارجیان بود اشیاء نفیس و نادر جمعآوری میشد، یکی از این دو نفری که در این خانه بزرگ شده بودند به دربار اطلاع دادند که یک جفت گلدان بسیار نفیس هم در منزل ملک است.
یک روز از دربار دو سه نفر با وسائلی آمدند که این گلدانها برای تزیین کاخ مرمر مورد نیاز است و باید به آنجا ببریم. من چارهای جز اینکه بگویم مانعی ندارد[،] نداشتم. فقط گفتم تمنی [خواهش] میکنم مختصر رسیدی بدهید. آنها رسید داده با کمال احتیاط گلدانها را بردند. سه سال گذشت تا اینکه وقایع شهریور [1320 خورشیدی، اشغال تهران از سوی متفقین در جنگ دوم جهانی] پیش آمد[.] یکی دو ماه هم گذشت[.] یک دو سه نفر از آدمهای خودم را با رسید گلدانها به دربار فرستادم که گلدانها را پس بدهید مدّتی معطل شدند تا به محمدرضا شاه گزارش دادند و ایشان هم دستور داد که بدهند. و اکنون ملاحظه میکنید که اینجا است. ناگفته نباید گذاشت که حاج حسین آقا در آن موقع پیش از 93 سال از عمرش گذشته و کتابخانه خود را که اکثر آنها خطی و بسیار قیمتی است و شاید از حیث نسخ منحصربهفرد در دنیا نظیر نداشته باشد وقف استان [آستان] قدس رضوی و قبلاً هم املاک و قراء زیادی که در خراسان داشت تماماً وقف استان [آستان] قدس کرده بود. حاج حسین آقا ملک دارای کلکسیونی از طلا و نقره و مس و غیره از ایران و خیلی از کشورها بود، که من دیده بودم و قصدش این بود آن کلکسیون تمبر بینظیر خود را وقف آستان قدس نماید. حاج حسین آقا بیش از صد سال عمر داشت که به رحمت ایزدی پیوست. [...] منظور از نقل داستان بالا این است که همانطور که از خانه ملک گلدانها را بردند از خیلی اشخاص دیگر هم گرفتند که دیگر جرئت نکردند بازپس بگیرند».
گلدانهای تاریخی و پرماجرای «سِور» اکنون در تالار «هنر و زندگی» در نمایشاند. دوستداران فرهنگ و تاریخ برای دیدار این دو گلدان زیبا میتوانند از شنبه تا پنجشنبه از ساعت 8:30 تا 16:25 به کتابخانه و موزه ملی ملک به نشانی «تهران، میدان امام خمینی، سردر باغ ملی، خیابان ملل متحد (میدان مشق)» بیایند.
نظر شما