جمعه ۹ تیر ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۶
شهید زیستن

در طول روایت‌های این کتاب، نقش شهید شیردل در بسیاری از اتفاقات به طور خاص و محوری دیده می‌شود. این شهید زیستن که حاج قاسم از آن سخن گفته، در جای جای زندگی علی‌اصغر شیردل مشهود است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- محمدرضا خراسانی‌زاده: شهید حاج قاسم سلیمانی جمله جالب و مهمی در مورد نحوه زیست شهدا و راه رسیدن به شهادت دارد که می‌فرماید: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند.»

در طول مطالعه کتاب «غروب پالمیرا»، مدام این جمله حاج قاسم در ذهنم می‌چرخید و شهید علی‌اصغر شیردل برای من نماد کسی شد که شهید زیست و پس از آن بود که شهادت نصیبش شد. در غروب پالمیرا، سرکار خانم محبوبه معظمی به خوبی به روایت زندگی شهید شیردل پرداخته است. از نکات بسیار خوب و مهم این کتاب، تعدد راویان آن است. خانم معظمی صرفا سراغ همسر یا مادر شهید نرفته‌اند، بلکه با چند نفر از اعضای خانواده مانند پدر، مادر، همسر و خواهران به علاوه تعدادی از دوستان و همکاران ایشان مصاحبه‌های مختلفی را انجام داده که نتیجه آن گفت‌وگو‌ها، این روایت مستند جذاب و پر کشش از زندگی شهید شیردل شده‌ است.

به دلیل تعدد و تنوع راویان، حین مطالعه زوایای مختلفی را از زندگی این شهید عزیز می‌توان دید و دیدی چند بعدی از ویژگی‌های ایشان در زمینه‌های مختلف در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد. از دوران کودکی و نوجوانی تا جوانی، در خانه و نزد پدر و مادر تا رابطه‌اش با خواهرانش، آغاز زندگی مشترک و چگونگی ارتباط با همسر و بعد فرزندش امیرعلی تا کمک به رفقا و همکارانش در زمینه‌های مختلف همه در این کتاب در حد نیاز بیان شده‌اند.

شهید شیردل یک نیروی عملیاتی اسلحه به دست در خط مقدم نبود، بلکه با توجه به تخصصش، به‌عنوان نیروی پشتیبان مخابراتی در مناطق گوناگون حاضر می‌شد. حتی پیش از ماجراهای سوریه، ایشان ماموریتی در بوسنی نیز داشتند. حضور او در سوریه نیز به دلیل برقراری زیرساخت‌های ارتباطی بود.

ایشان در شهر تدمر سوریه، به عنوان مسئول نگهداری از دکل مخابراتی اصلی این منطقه فعالیت داشت که این دکل وظیفه تامین ارتباطات بین نیروهای مختلف را ایفا می‌کرد. اگر این دکل از کار می‌افتاد، نیروها دچار سردرگمی می‌شدند و نمی‌توانستند از شرایط مختلف در مناطق عملیاتی با خبر شوند و امکان گیر افتادن در کمین نیروهای داعشی، زیاد می‌شد.

پس از مدتی از حضور ایشان در سوریه در حالی که زمان ماموریتش رو به اتمام بود، تروریست‌های تکفیری داعش طی یک حمله گسترده، کنترل تدمر را در دست گرفتند. شهید شیردل تا آخرین لحظه ماند تا ارتباط بین نیروها حفظ شود.

می‌توانست خیلی زودتر پستش را ترک کند و جانش را نجات دهد اما برای کمک به نیروهای در حال جنگ و همچنین برای حفظ تجهیزات مهم و استراتژیک و انتقال آن‌ها به منطقه امن، دیرتر از منطقه خارج شد. در لحظه خطر به فکر حفظ بیت‌المال بود و در نهایت حین خروج از شهر در اثر تیراندازی نیروهای داعشی به شهادت رسید. به دلیل هجم وسیع و گسترده حمله، همرزمانش نتوانستند پیکرش را به عقب بیاورند و بدن مطهر شهید شیردل در تدمر جا ماند.

در این کتاب پس از بیان این مطالب، بلافاصله سراغ احوال خانواده می‌رود. دلتنگی همسر و سختی دوری، بی‌تابی‌های فرزند کوچکش امیرعلی از طولانی شدن ماموریت پدر، احوال سخت پدر و مادر و خواهران و ... همه به خوبی بیان شده‌اند تا وقتی که خبر شهادت علی اصغر به خانواده رسید... به لطف خدا، حدودا یکسال پس از شهادت شهید شیردل با آزادسازی تدمر، پیکر ایشان پیدا شد و با بازگشت او، اندک تسلایی برای خانواده و دوستانش ایجاد شد.

در طول این روایت، نقش شهید شیردل در بسیاری از اتفاقات به طور خاص و محوری دیده می‌شود. این شهید زیستن که حاج قاسم از آن سخن گفته، در جای جای زندگی علی‌اصغر شیردل مشهود است. او برای همه وقت می‌گذاشت، به عنوان مثال زمانی‌که شاهد اختلافاتی بین پدر و مادر و خواهرانش بود، سریع ورود می‌کرد و با زرنگی و نرمی آن‌را حل می‌کرد، در زندگی مشترک همه تلاشش را برای آرامش همسر و فرزندش به کار می‌بست و به طور کل سعی می‌کرد در هر نقشی که قرار دارد، از فرزندی، برادری، همسری، پدری تا همکاری و از همه مهم‌تر به عنوان یک مسلمان انقلابی و مجاهد، بهترین خود باشد و همینطور هم بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها