پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۴
تخلص سنا به‌‌راستی زیبنده همایی بود

استاد جلال‌الدین همایی برای خود تخلص شعری سنا را برگزیده بود که به معنی روشنایی خورشید است و به‌راستی نیز هر غزل و قصیده وی راهنما و دلیلی به عرفان، دین و اخلاق انسانی محسوب می‌شود.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فرارسیدن سالروز درگذشت سیدجلال‌الدین همایی شیرازی اصفهانی  معروف به جلال‌الدین بهانه‌ای شد تا به مرور فعالیت‌های ادبی و سبک شعری وی بپردازیم.

همایی 13 دی 1287 در اصفهان به دنیا آمد. در پنج سالگی درس خواندن را آغاز کرد، خط نسخ و ثلث را نزد پدر فراگرفت و خواندن قرآن، گلستان و غزلیات حافظ را از مادرش آموخت. پس از فراگیری تعلیمات مقدماتی نزد پدر و مادر خود در هفت سالگی به مکتب رفت. هوش و استعداد او در تعلیم، چنان بود که همان روز اول، تحسین معلم خود را برانگیخت. همچنین وی در ۱۳۲۶ شمسی در مدرسه‌ حقایق و قدسیه توانست، ادبیات عرب، سطوح فقه و کلام، حساب و هندسه جدید را با اندکی از تاریخ و جغرافیا را فرا گیرد.

پس از پایان تحصیل در دوره مقدماتی به مدرسه «نیماورد» رفت و تا سال 1348 در آن مدرسه مشغول تحصیل علوم اسلامی شد. بعد از این دوره، همایی به دانشگاه تهران راه یافت و مشغول تدریس فقه و بعد دروس ادبی دوره فوق لیسانس و دکتری، مثل صناعات ادبی شد.

استاد همایی از برجسته‌ترین محققان و استادان زبان و ادبیات فارسی و علاقه‌مند به فعالیت‌‌های فرهنگی و علمی بود. وی سال ۱۳۴۵ از کار رسمی دانشگاهی کناره‌گیری کرد اما از آموختن، تحقیق و تالیف باز نایستاد و ده‌ها مقاله، کتاب و رساله تحقیقی پدید آورد.

از جمله شاخص‌ترین خدمات ادبی استاد همایی می‌توان به شرکت در انجمن‌های ادبی، حضور در کنگره فردوسی، همکاری در تدوین لغت‌نامه دهخدا، عضویت در فرهنگستان، شرکت در نخستین کنگره نویسندگان، حضور در کنگره ابن سینا وعضویت در انجمن تحقیق در ادبیات و زبان‌های خارجی اشاره کرد.

 همایی در شعر نیز شان و مرتبه‌ای بس عالی داشت، در شعر سنا تخلص می کرد که به معنای روشنایی خورشید است. هنر شعری همایی، بیشتر در غزل‌ نمایان می‌شود؛ در غزل، وی پیرو سبک عراقی بود و از مضامین عرفانی، بهره می‌برد اما در قصیده نیز چیره‌دست بود. وی در شعرهای خود خواننده را با عرفان، اخلاق و معارف والای فرهنگ انسانی آشنا می‌کرد و از جمله موضوع‌هایی که در شعرهای وی به آن پرداخته شده، می‌توان به پندنامه‌های اخلاقی، مدح‌ و ستایش اهل بیت(ع)، اندیشه‌های فلسفی و عرفانی، تجلیل از بزرگان علم و ادب و شکوه و شکایت از اوضاع نابسامان روزگار اشاره کرد.

 می‌میرم و مرگ باورم نیست
پایان شب سخن‌سرایی
می‌گفت و ز سوز دل همایی
مرگ آخته تیغ بر گلویم
من مست هوا و آرزویم
آزرده تنی فسرده جانی
در پوست کشیده استخوانی
نه طاقت رفتن و نه خفتن
نه حال شنیدن و نه گفتن
فریاد کزین رباط کهگل
جان می‌کنم و نمی‌کنم دل
مانده است دمی و آرزوساز
من وعده سال می‌دهم باز
در سینه به تنگ گشته انفاس
از فربهی‌ام نشانه آماس
جز وهم محال پرورم نیست
می‌میرم و مرگ باورم نیست

روحش شاد.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها