جمعه ۹ تیر ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۱
نگاهی به نمایشنامۀ «هراکلس» از تراژدی‌نویس بزرگ یونانی

نمایشنامه «هراکلس» از اوریپید برای نخستین بار پس از ۲۵ قرن با ترجمۀ غلامرضا شهبازی توسط نشر بیدگل منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)‌ «هراکلس» نهمین کتاب ترجمه‌شده از سری نمایشنامه‌های کلاسیک یونانی از نشر بیدگل است. این سری جذاب، مجموعه‌ای ویژه از نمایشنامه‌هایی است که یا تاکنون به فارسی ترجمه نشده‌اند و یا ترجمه‌ای دوباره‌ از آن‌ها ضروری قلمداد شده است. غلامرضا شهبازی که دکتری تاریخ هنر دارد و تاکنون نمایشنامه‌های زیادی را به زبان فارسی برگردانده، این بار نیز به یونان سفر کرده و یکی از نمایشنامه‌های باقی‌مانده از اوریپید را که از سردمداران هنر نمایشنامه‌نویسی در جهان است، ترجمه کرده است.
 
این مجموعه تاحدامکان کوشیده تأکید خود را به‌جای متن نمایشی بر ویژگی‌های اجرایی آن بگذارد و بدین ترتیب به نیازهای اجرایی متون نمایشی پاسخ دهد. در قسمتی از مقدمۀ این کتاب که توسط علی‌اکبر علیزاد، دبیر این مجموعه، نوشته شده می‌خوانیم: «معرفی جهان‌های متفاوت نمایشی از اهداف اصلی این مجموعه خواهد بود؛ جهان‌هایی که تابه‌حال برای خوانندگان فارسی ناگشوده مانده‌اند یا سیاست‌های فرهنگی خاص مانع از گشوده شدن آن‌ها شده است. برای درک بهتر خواننده از دنیای نویسنده و متن او، هر نمایشنامه با یک مقاله یا نقد همراه خواهد بود.»
 
تراژدی و هنر تئاتر ریشه در یونان باستان دارد. تراژدی در یونان اشاره به نبرد انسان با خدایانی دارد که تقدیر آدمی را رقم می‌زدند و حاصل این نبرد بر سر تقدیر به مرگ و شقاوت منتهی می‌شده است. تراژدی‌نویسان یونانی حکایات خود را از دل زندگانی اسطوره‌ها بیرون می‌کشیدند. یکی از این اسطوره‌ها هراکلس (هرکول) است که فرزند خدایان زئوس و آلکمنه و از محبوب‌ترین قهرمانان اسطوره‌ای یونانی است. از اوریپید چندین اثر شگفت‌انگیز باقی‌ مانده که «هراکلس» تنها یکی از از آن‌هاست.
 
این نمایشنامه راوی کشاکشی میان نبرد هراکلس و مشکلاتی است که در نبود او پیش روی خانواده‌اش قرار دارد. هنگامی که هراکلس در جهان زیرین در حال انجام مأموریت‌های مردافکن خویش است، لیکوس، غاصب تاج‌وتخت تِبای، پدر و همسر و فرزندان هراکلس را به مرگ محکوم می‌کند تا با کشتن آن‌ها ترس از محبوبیت و نفوذ آن‌ها را از بین ببرد. هراکلس به‌موقع برای نجات آنان از راه می‌رسد و این سرآغاز ماجرا و دردهای بی‌پایان این پهلوان یونانی است. قهرمان این نمایش در میانه‌ای ا‌ز داستان این‌چنین می‌گوید: «کاش هم‌اکنون همین‌جا بدل به صخره‌ای می‌شدم و تمامی مصائبم را از یاد می‌بردم...»
 
شخصیت‌های این نمایش عبارت‌اند از: هراکلس، آمفیتریون پدر میرای هراکلس، مگارا همسر هراکلس، لیکوس غاصب تاج‌وتخت تبای، تسیوس پادشاه آتن، آیریس خدمتگزار هِرا، لیسا الهۀ جنون، هم‌سرایان، دو نگهبان مسلح و سه پسر جوان هراکلس.
در قسمتی از این نمایشنامه می‌خوانیم:
«مگارا: آیا تو در پی مصیبت‌های بیشتر هستی یا زندگی را بسیار دوست می‌داری‌؟
آمفیتریون: آری زندگی را دوست می‌دارم... و امید را دوست می‌دارم!
مگارا: من نیز امید را دوست می‌دارم، اما نباید به چیزهایی که ما را ناامید می‌کنند امید بست!
آمفیتریون: عقب انداختن مصیبت خود درمان است.
مگارا: اما زمان پیش از آمدنش به جانمان نیش می‌زند!»
 
این تراژدی آتنی که نخستین بار در حدود سال ۴۱۶ پیش از میلاد روی صحنه رفته است، مصائب و دردهای بنیادین انسانی را در کشاکش نبردهای هراکلس، در قالبی زیبا و غم‌انگیز به مخاطب ارائه می‌دهد. این اثر پیوسته در میانۀ امید و شکست در نوسان است و مخاطب را به تأمل وا می‌دارد؛ چنان‌که او را با اشتیاق به استقبال وقایع اندوه‌بار آن می‌کشاند. در قسمتی از این نمایشنامه نوشته شده: «نیروی بادها هر آن دگرگون می‌شود و بادهای فلاکت آدمی نیز چنین‌اند. نیروی این بادها نیز سرانجام رو به کاستی می‌گذارد. چیزها از هم می‌پاشند و از این‌ رو به آن رو می‌شوند، پس دلیران به امید دلگرم‌اند. بزدلان نومید می‌گردند...»
 
نمایشنامۀ «هراکلس» با بهای ۷۵هزار تومان در سال ۱۴۰۲ در ۹۳ صفحه روانۀ بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها