روایتهای «چوگان خمینی» بر پایه خاطرات و تجربیات محمد شهرکی است که از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ در جهاد زرآباد مشغول به کار بود.
او که در اولین برخوردش با این منطقه از میزان دورافتادگی و حجم وسیع بی امکاناتی منطقه متعجب شده بود، میگوید: «هرچه نگاه میکردم بیابان جلوی چشمانم انتهایی نداشت. اصلا چطور توانسته بودند بفهمند که مردمی در اینجا زندگی میکنند، چه برسد به اینکه بتوانند دفتر جهاد سازندگی را در زرآباد تشکیل دهند.» در این خاطرات به خوبی ورود جهاد سازندگی زرآباد به کارهای مختلف عمرانی، کشاورزی، فرهنگی و ... بیان شده است. در ابتدا جلب کردن اعتماد مردم شاید سختتر از ساختن جاده و راهاندازی کارهای کشاورزی بود اما تلاشهای مخلصانه و بیمزد و منت بچههای جهاد سازندگی، کافی بود تا مردم جذب آنان شده و رفته رفته خودشان نیز در کارهای مختلف وارد شوند. از نکات خوب این اثر، بیان جزئیات در شروع و ادامه کارهای مختلف است که هرکدام میتوانند الگویی مناسب حتی برای راه اندازی کارهای گوناگون در امروز باشند. این نکته که در چنین منطقهای که در ظاهر هیچ امکانات و زیرساختی ندارد، بتوان کارهای مختلفی را به راه انداخت، قطعا میتواند امید بخش فعالان و دغدغهمندان در شهرها و روستاهای مختلف باشد. تلاش بیوقفه و به دور از ناامیدی و استفاده از تمام فرصتها توسط جهادگران از دیگر نکات جالب توجه این کتاب است. آنان هر امکانی را برای توسعه بررسی میکردند و با نگاه یک ظرفیت مغفول مانده، به انواع و اقسام امکانات موجود در منطقه مینگریستند و همین مسئله منجر به بروز اتفاقات و دستاوردهای بزرگی در این منطقه شد. امروز تقریبا هیچکس این جهادگران را نمیشناسند که اگر نبودند، شاید دیگر اثری از زندگی در منطقه زرآباد وجود نداشت و به جای قطب تولید موز، با بیابانی روبهرو بودیم و این مسئله ارزش کار این جهادگران گمنام را بیش از پیش مشخص میکند. چوکان حمینی بخشی از پازل تاریخ شفاهی دوران درخشان جهاد سازندگی است که امیدواریم آن روحیه و تلاشهای مخلصانه دوباره به صورت حداکثری در تمام مناطق کشور فعال شود تا ان شاءالله شاهد رفع محرومیتهای مختلف در سرتاسر کشور باشیم. مطالعه چنین آثاری جهت الگوبرداری در راهاندازی کارهای گوناگون در سطوح مختلف بسیار کارساز است و توجیهاتی مانند نبود امکانات را از بین میبرد.
نظر شما