یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۵۷
شهید عشریه تحول عظیمی در زندگی تجربه کرده بود/ معنویت شهید عشریه مرا وادار به انتخاب این شهید کرد

نویسنده کتاب «ابراهیم ساره» عنوان کرد: عمده مخاطب ما جوانان و نوجوانان هستند. دوست دارند مخاطبی که دارند شخصیت پویایی داشته باشد و شخصیت ایستا و یکنواختی نداشته باشد.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «ابراهیم ساره» روایتی از زندگی شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه است. این کتاب که توسط زینب سادات هاشمی به رشته تحریر درآمده است، داستان را از زبان همسر شهید ابراهیم عشریه روایت می‌کند. روایتی از زندگی شهیدی که همسر و فرزند او حتی تکه‌ای از لباس ابراهیم را برای در آغوش گرفتن نداشتند. مصاحبه زیر گفت‌وگوی ایبنا با نویسنده این کتاب و مراحل نگارش آن است که می‌خوانید.
 
چند خطی کتاب «ابراهیم ساره» را برای مخاطبان معرفی می‌کنید؟
 
حدود شش سال پیش نگارش این کتاب را شروع کردم. کتاب «ابراهیم ساره» در خصوص زندگی شهید مدافع حرم، ابراهیم عشریه است که همسر ایشان راوی کتاب هستند. با موانعی که در مسیر داشتم نگارش کار به طول انجامید و بین راه وقفه افتاد. نگارش کتاب طولانی و زمان‌بر نبود اما تهیه گزارشات وقت‌گیر بود. ممکن بود من کسالتی داشته باشم یا همسر شهید شرایطی داشته باشند که نتوانیم برای ادامه کار هماهنگ باشیم. اما همسر شهید همکاری کردند و در این شش سال هم با یکدیگر کامل آشنا بودیم.

همسر شهید و خواهر و برادر ایشان افرادی بودند که با آن‌ها گفت‌وگو داشتم. در قدم بعدی همکاران و همه افرادی که به نحوی با شهید در ارتباط بودند، از دیگر افرادی بودند که با آن‌ها مصاحبه کردم. کار با مطالعه سالنامه‌های شهید که شش هفت عدد بودند پیش می‌رفت. با مطالعه و نکته‌برداری از این سالنامه‌ها اطلاعاتم کامل شد و کار نگارش کتاب را آغاز کردم. بعد از اتمام نگارش کتاب هم دوستان برای چاپ آن اقدام کردند که آن هم با موانعی مواجه بود. گاهی به دلیل مشغله‌های خودم نتوانستم پیگیر چاپ کتاب باشم. به همین دلیل این میان سه سال را از دست دادیم. بعد از این سه سال کار را به انتشارات حماسه یاران تحویل دادم. با اصلاحات خیلی زیادی که روی کتاب صورت گرفت حجم کتاب از پانصد ششصد صفحه به سیصد و در نهایت در صد صفحه به دست مخاطب رسید.
 
دلیل حجم بالای حذفیات به خاطر اطلاعاتی بود که نباید درز پیدا می‌کرد؟
 
کار اولیه من دو پهلو بود. یکی فصل ابراهیم بود و یک فصل ساره. فصل ابراهیم با زاویه‌ سوم شخص روایت شده بود که داستان‌پردازی زیادی داشت. این بخش از همان قبل ازدواج شهید شروع شده بود و حالت رمانی و داستان‌نویسی داشت. اما در فصل ساره با زاویه اول شخص که همسر شهید بود روایت را ادامه دادم. این فصل را بیشتر با حالت مستند شهدایی، مستندروایی قلم زده بودم. اما وقتی که گفتند حجم کار زیاد است و اطلاعات فصل یک، فصل دو را هم پوشش می‌دهد، سعی کردم که یک مقدار از اطلاعات فصل یک را در فصل دو  ادغام کنم. نتیجه این شد که کار کلاً همسرمحور پیش رفت.

البته از همان ابتدا هم محور همسر شهید بود. به خاطر این که بحث زن وجریانات زنان در این برهه از سال اهمیت پیدا کرده بود، تاکید داشتم که درباره یک زن و همسری که صبوری کرده، کتابی داشته باشم. تاثیرگذارترین قسمت رمان را در فصل دوم قرار داده بودم اما با توجه به گرانی‌های موجود و حوصله‌ کم و اندک مخاطب مجبور شدم که حد زیادی از آن را کم و خلاصه کنم. در نهایت دوستان انتشارات زحمت چاپ کتاب را کشیدند.
 
دلیل اینکه زندگی‌نامه و همسر این شهید را برای نوشتن انتخاب کردید چه بود؟
 
واقعیتش من به جاهای مختلفی مراجعه کردم. بین دوستان سپاه تحقیق کردم که چه شهیدی را برای نوشتن انتخاب کنم. دلم می‌خواست شهیدی که انتخاب می‌کنم معنویت بالایی داشته باشد یا حداقل به همچین چیزی شهره باشد. چون همه شهدا به این موارد شهره هستند و این سطح از معنویت در رفتار آنان مشهود است اما سندی برای این ادعا وجود ندارد. اما از شهید ابراهیم عشریه دست‌نوشته‌ها و سالنامه‌هایی دیدم که با خدا و امام زمان مناجات می‌کردند. مثلا دفتری داشتند به اسم سلام خدا که در این دفتر با خدا صحبت می‌کردند.
 
 نکته دومی که بعد از این معنویت برای من مهم بود، این بود که با شهید پیوندهای تحولی بزرگی تجربه کرده باشند. این شهید این تحول را در زندگی داشتند. البته منظورم این نیست که شهید در زندگی خود معصیت‌های بزرگی مرتکب شده باشد، نه! اما مانند خیلی از افراد روزمرگی‌های خود را داشتند. مثلا خواهر و برادر شهید می‌گویند که ایشان یک تمپو داشتند که گاهی مشغول آن بودند و حین نوازندگی با آن خوانندگی هم می‌کردند. بعدها این عادات را کنار می‌گذارند و هرچه به سال‌های شهادت نزدیک‌تر می‌شوند، آن عرفان و سر به توبه بودن و روضه‌های خانگی را بیشتر پرورش می‌دهند. آن آواز خواندن به مداحی و روضه‌خوانی‌های تبدیل می‌شود که اشک همه را درمی‌آورد.

البته شوخ‌طبع بودن شهید هم برایم مهم بود. به هر حال عمده مخاطب ما جوانان و نوجوانان هستند. دوست دارند مخاطبی که دارند شخصیت پویایی داشته باشد و شخصیت ایستا و یکنواختی نداشته باشد تا بتوانند با او ارتباط برقرار کنند. این شهید هم فرد پرجنب‌وجوش و پویایی بودند که برای من جالب بود. از دیگر عوامل انتخاب این شهید هم حضور ایشان در زندگی خودم بود. مثلا تلویزیون را روشن می‌کردم و می‌دیدم که با فرزند این شهید مصاحبه می‌کنند. یا اینکه دیدار با خانواده شهدا قسمتم شد که خیلی اتفاقی سر از منزل این شهید درآوردیم. تمام این اتفاقات دست به دست هم دادند تا من این شهید بزرگوار را انتخاب کنم.
 
بیش از این موارد حضور شهید را در زندگی خود حس می‌کردید؟
بله کاملا حس می‌کردم. یکسری از جاها البته این حضور کم بود و من از خدا می‌خواستم که کمکی به من کند تا بتوانم اطلاعات بیشتری داشته باش. یک‌بار شهید به خوابم آمدند و گفتند که برو بپرس سالنامه جدیدی هم هست یا نه. چون من درگیر سالنامه‌های قدیمی بودم. این یکی از عنایات ویژه‌ای بود که خود شهید به من داشتند تا بتوانم اطلاعات کاملتری داشته باشم.
 
بین کتاب‌هایی که همسران شهدا روایتگر زندگی شهید هستند، موردی هست که خیلی نظرتان را جلب کرده باشد؟
 
بله حتما بوده. کتاب «خداحافظ سالار» را خیلی دوست داشتم. البته اسم خیلی زیاد است اما الان یادم نمی‌آید وگرنه کتاب‌هایی که در این موضوعات خواندم بسیار زیاد بوده است.
 
فکر می‌کنید در زمینه روایت خاطرات همسران شهدا چقدر جای کار و حرف نگفته وجود دارد؟
 
الحمدلله این روزها اکثر بچه‌های مذهبی دست به قلم شدند. می‌توان گفت که نسبت به قبل تقریبا یک سیر صعودی عجیبی صورت گرفته است. امروز همه ناشران مانند انتشارات جمکران که در حوزه‌های دیگر کار می‌کردند، در حوزه مقاومت مشغول به فعالیت شدند و رشد خوبی هم داشتند. کارهای بسیاری در خصوص همسران شهدا وارد بازار کتاب شده است که ممکن است رسانه معروفی برای تبلیغ آن‌ها وجود نداشته باشد اما کارهای خوبی هستند.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها