شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۱۱
حرف اول را شهامت می‌زند نه لابی

در جنگ بسیاری از امور توسط چهره‌های گمنامی انجام شد که نه تنها خاطرات بلکه تجارب آن‌ها نیز به دست نسل‌های بعدی نرسید و در غبار تاریخ پنهان شد. 

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نوید نوروزی بر کتاب «نفوذی»، روایت زندگی شهید عبدالمحمد سالمی که توسط انتشارات مرز و بوم منتشر شده است، یادداشتی نوشته است. در این یادداشت می‌خوانیم:

کسانی که در این کتاب روایت می‌شوند عموماً در لابه‌لای تاریخ دفاع مقدس پنهان بودند تا سال ۸۹ که پیکر یوسف هور (شهید علی هاشمی) در منطقه هور شناسایی شد و صحبت‌هایی از نقش قرارگاه نصرت در فضای عمومی جامعه و کتب خاطرات مطرح شد؛ اما عموماً نویسندگان از ماهیت فعالیت در هور غافل بودند. جدای از مسئله‌ی شیوه‌ی پرداختن به جنگ از سوی راویان و نویسندگان، که باعث گمنامی مجاهدان هور شد؛ هنرمندی هوریان از پنهان ماندن از دید همگان، نام آن‌ها را در کتب خاطرات کمرنگ کرد.

«نفوذی» روایتی مستند از زندگی شهید عبدالمحمد سالمی، به قلم بهنام باقری است. با تورق در این کتاب نکات جالبی جلب توجه می‌کند که به دلیل گستره‌ی فعالیت شهید نگاه تازه‌ای از جنگ را به ما ارائه می‌دهد. در این کتاب از نگاه شهید می‌بینیم که: همه‌ی کشور عراق درگیر جنگ است و فضای امنیتی و نظامی حتی در شهرهای دور از جبهه به خوبی مشهود است. جاسوسی عناصر دشمن در ایران به سادگی انجام می‌شد اما این کار در عراق به شدت سخت و پیچیده بود و عناصر نفوذی باید برای تمام لحظات و کلمات و ارتباطات برنامه‌ریزی می‌کردند تازه همه این‌ها فرع بر توسل و توکل آن‌ها بود و سختی کار نیروهای هور تا آنجا بود که شهید هاشمی اعتقاد داشت هر نیروی اطلاعاتی او معادل ۱٠٠ رزمنده، در جنگ موثر است.  

در جنگ بسیاری از امور توسط چهره‌های گمنامی انجام شد که نه تنها خاطرات بلکه تجارب آن‌ها نیز به دست نسل‌های بعدی نرسید و در غبار تاریخ پنهان شد. در حالی که نگاه بومی گریزی در برخی از عناصر مرکزنشین، در حال حذف نیروهای کارآمد بومی از عرصه‌های مختلف کشور و خصوصاً جنگ بود؛ فعالیتی کاملاً مخفیانه با اعتماد و اتکا به عناصر بومی سرنوشت جنگ را تغییر داد و نشان داد که شهامت حرف اول را می‌زند نه لابی! یکی از نکات جالب درباره کتاب این است که دکتر محسن رضایی بعد از عملیات

خیبر درباره بچه‌های اطلاعاتی هور می‌گوید: برای این بچه‌های امام حسین که مظلومانه در جزایر شهید شدند مقتل بنویسید تا جامعه ما این سرداران گمنام اسلام را بیشتر و بهتر بشناسند. زندگی‌نامه و حماسه‌هایشان را در مدارس به کودکان‌مان بیاموزید. چرا از این حماسه‌هایی که در بغل گوش‌شان آفریده می‌شود بی‌خبر باشند. اما بر خلاف سخن ایشان، چنین چیزی در تاریخ رقم نمی‌خورد و نشان می‌دهد در نشر خاطرات دفاع مقدس سلایق ارجح به واقعیت‌ها بوده است. 


آنچه از لابه‌لای خطوط جلب توجه می‌کند این است که نبرد اطلاعاتی ایران صرف کار نظامی نبود. ارتباط خوب با اهالی و مردم‌داری سرلوحه کار علی هاشمی و نیروهایش بود و آدم را به یاد این جمله از شهید بروجردی می‌اندازد که «تنها کسی می‌تواند در کردستان کار کند که عاشق مردم کُرد باشد» ماجرای کتاب بعد از مقدمه‌ای کوتاه درباره هجرت جمعی از مردم عراق از طریق مسیر خطرناک هور توسط عبدالمحمد آغاز می‌شود. هر چند می‌شد این التهاب را زیباتر به تصویر کشید اما تعهد نویسنده به روایت راویان، مانع از فضاسازی بیشتر شد اما در ادامه بخش‌هایی از نبرد را به زیبایی به تصویر می‌کشد. هر چند بهتر بود پس از ویراستاری، خوانشی از کتاب توسط فردی بومی انجام شود چرا که بسیاری از واژه‌ها برای نویسنده و ویراستار غریب بوده و در نهایت نیز به صورت اشتباه در کتاب آمده است. 

در کتاب برای اینکه مخاطب با ابعاد بیشتری از زندگی شهید آشنا شود به اتفاقات زمانه او نیز می‌پردازد. در جایی که کسی از شهید روایت نکرده اما به واسطه اطلاع نویسنده از تأثیر آن واقعه در نگاه مخاطب به فعالیت‌های شهید، به فضاسازی اتفاقات از زبان دیگران پرداخته است و اطلاعات خوبی از جامعه ‌ای که شهید در آن زیسته، ارائه کرده است. نویسنده تلاش کرده یک سیر تاریخی کامل را روایت کند چرا که بخشی از خاطرات اصلاً ارتباطی به عبدالمحمد ندارد اما در توصیف فضای تربیتی او و آشنایی با شهر اهواز کمک می‌کند. 

در این کتاب، مظلومیت در عین حال فعالیت موثر با کمترین امکانات به خوبی مشهود است اما پررنگ‌ترین جلوه کتاب اخلاص و حماسه است. به این جمله توجه کنید: «من کاری می‌کنم که همان‌گونه که بر روی زمین حرکت می‌کنید از هور عبور کنید» و این‌گونه شد و عبدالمحمد واقعاً فاتح خیبر بود. آفرین بر او و علی هاشمی به خاطر یافتن چنین گوهری.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها