ظاهر آرام، متین و موقر پروین، حکایت از آرامش درون و درک حقیقت آن شاعر دارد، ولی اشعارش نشان میدهد او دلی پرجوش و خروش، معترض و پرغلیانی دارد که مردانه شمشیر میکشد و ترس را به کناری مینهد و خود را آماده مبارزه میکند.
آرینپور که زادروز پروین را ۲۵ اسفند میداند، اینگونه از او یاد میکند: «یکی از بدیعترین و دلاویزترین شکوفههای ادب فارسی و یکی از منادیان محبت و مردمی و تقوی در عصر حاضر.»
پدر پروین، یوسف اعتصامالملک از روشنفکران اواخر دوره قاجار و مادرش، اختر اعتصامی، دختر معتمدالسلطان حاجی میرزا عبدالحسین خان شوری بخشایشی ملقب به قوامالعداله تبریزی منشی و شاعر دوره ناصرالدین شاه، بود.
در سال ۱۲۸۹ با انتخاب یوسف اعتصامی به نمایندگی دوره دوم مجلس شورای ملی، آنها به تهران مهاجرت کردند. پروین از هفت- هشت سالگی در جلساتی که پدرش با ادیبان و شاعران زمان داشته، شرکت میجسته و برای آنان از اشعار خود میخوانده است. در همین دورهی زمانی بود که او شعری را که پدرش از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرد بود، به سبک انوری به زبان فارسی منظوم ساخت. متأسفانه آثار دوران طفولیت پروین گردآوری نشده و تاکنون نیز نشر نیافتهاند.
با انتشار اشعار دلنشین و تقریبا همهفهم این شاعر فرهیخته در مجله بهار که پدرش مدیریت نشر آن را بر عهده داشت، برخی، با توجه به جامعه مردسالار آن روزگاران، پنداشته بودند که پروین مرد است و یا اینکه اشعار از سرودههای یوسف اعتصامی است.
پروین برای زدودن این غبار شبهه گفته:
از غبار فکر باطل پاک باید داشت دل
تا بداند دیو کاین آئینه جای گرد نیست
مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل فضل
این معما گفته نیکوتر که پروین مرد نیست
با این توصیف میتوان گفت که پروین مردانه شعر میگفته است؛ البته این تشبیه نه به معنای ترجیح اشعار مردانه بر زنانه که نشانه تسلط شاعره نابغه بر اشعار شعرای ایران زمین در طول تاریخ این سرزمین است؛ سرزمینی که اکثر شاعران آن مرد بودهاند و صاحبان آثار تأثیرگذار زنانه اندک.
ظاهر آرام، متین و موقر پروین، حکایت از آرامش درون و درک حقیقت آن شاعر دارد، ولی اشعارش نشان میدهد او دلی پرجوش و خروش، معترض و پرغلیانی دارد که مردانه شمشیر میکشد و ترس را به کناری مینهد و خود را آماده مبارزه میکند:
وقت سخن مترس و بگو آن چه گفتنی است
شمشیر روز معرکه زشت است در نیام
حضور در جمع اندیشمندان و روشنفکران و ادیبان که در منزل پدری تشکیل میشد، از همان کودکی پروین را با درد و رنج جامعه آشنا میکرد و او را وادار میکرد با آن سن کم درک و فهم خویش را در قالب گفتوگو و مناظره به رخ شنوندگان و مخاطبان بکشد.
او در سن حدود ۱۵ سالگی «اشک یتیم» را سرود و اوج درک خویش از وضعیت جامعه را بیان کرد و با شیوایی و در عین حال با کلمات عوام فهم اعلام کرد که آن گوهر تابناک بر تاج پادشاهان حاصل اشک پیران و آرزوهای بر باد رفته جوانان است.
او نبوغ شعری خویش را بار دیگر در ۱۸ سالگی و با سرودن قطعه «نهال آرزو» در هنگام فارغالتحصیلی نشان داد و اعلام کرد که پستی نسوان ایران از بیدانشی است و تنها تفاوت زن و مرد در میزان دانش آنهاست و در ادامه تاکید کرد که این دامن مادران آگاه است که میتواند انسانهای دانشور تحویل جامعه دهد.
همزمانی دوره زندگی پروین با جامعۀ عبور کرده از هرج و مرج اواخر دوره قاجار و شروع حکومت استبدادی پهلوی اول باعث شده بود او فقر و فلاکت جامعه را بهعینه لمس کند و برای آنها شعر بسراید؛ گاه از گیاهان یاری جوید و گاه از اشیا، گاه داستانی از پیامبران را شاهد گیرد و گاه به آیه از قرآن تمسک جوید. جنبه تعلیمی و اخلاقی اشعار پروین و ارائه الگوهای اخلاقی، نشان از دردهای نهفته جامعهای دارد که طی روزگاران توسط شاهان و منتسبان مستبد و خودخواه و ثروتاندوز، جامعه ایران را رنجانده است.
با انتشار اشعار پروین، اندیشمندان آن عصر که خود آثار درخور تحسینی داشتهاند و از رهبران عرصه ادبیات آن روزگاران به شمار میرفتند، اشعار پروین را نقد کرده و اغلب ستوده و متعجب گشتهاند.
ملک الشعرای بهار از احساس سرایش اشعار گفته و اینکه گویی تمام دیوان پروین در یک ساعت سروده شده است و نفیسی از تقلیدهای پروین گفته «او در مثنویات گاه از عطار و گاه از مولوی و گاه از نظامی و کمتر از وحشی بافقی تقلید کرده و در مقطعات هر چند رد پایی از انوری و سنایی دید، ولی ابتکار شاعر در این مورد از شاهکارهای اوست و در مناظرات گوشه چشمی به اسدی طوسی داشته است.» آرینپور نیز از زبان بهار به اقتباسهای پروین پرداخته است: «ملک الشعرای بهار عقیده دارد شعر پروین ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل و آن دو یکی شیوه شعرای خراسان است، خاصه استاد ناصر خسرو و دیگر شیوه شعرای عراق و فارس است، بهویژه شیخ مصلحالدین سعدی.»
البته میتوان به رگههایی از تقلیدهای پروین از سعد سلمان نیز پی برد. در تاریخ شعر فارسی، شعر پروین از تیرگی و محنت زدگی تنها با شعر مسعود سعد سلمان، شاعر زندانی قرن پنجم هجری پهلو میزند، اما در جایی که مسعود بیشتر به نفرین تمایل دارد پروین زهد و تسلیم را تبلیغ میکند. ندوشن شعر حکیم بانوی شعر ایران را به مکان و زمان و حوادث خاص محدود نمیکند و آن را بیان رنج و غم مردم بیپناه و محروم قلمداد میکند.
هرچند نفیسی ایرادهای ادبی چندی بر پروین گرفته ولی همه آنها وارد نیست و شاید ایشان در هنگام نگارش، دسترسی به لغت نامه دهخدا نداشته است. از جمله ایرادات نفیسی به پروین استفاده هریمن به جای اهریمن، گاهوار به جای گاهواره، جولابه جای جولاه است که طبق نظر ایشان هریمن مخفف اهریمن، گاهوار مخفف گاهواره و جولا مخفف جولاه نیست؛ در حالی که دهخدا تمام کلمات یاد شده را به سیاقی که پروین به کار گرفته، تایید میکند. نفیسی در ادامه به تعداد زیادی از عناوین و اصطلاحات اشعار پروین اشاره کرده و از آنها با عنوان شاهکار نام برده است. همچنین نفیسی این همه توجه به تهیدستان و فقرا را نمیپسندد و آن را گونهای تشویق به بیکاری و عطلت قلمداد میکند.
بنا به نوشته دستغیب، پروین در برخی قطعات از بزرگان ادب و اندیشه تقلید کرده و به زیبایی اشعاری سروده است. «بلبل و مور» به تقلید از «زنجره و مور» لامارتین، «اشک یتیم» را از قطعه «فی الحکمه» انوری و الحکایه و التمثیل مصیبت نامه عطار سروده است. همچنین قطعه «شکایت پیرزن» از شعر نظامی با این مقطع اخذ شده پیرزنی را ستمی برگرفت.....دست زد و دامن سنجر گرفت.
باید گفت علی رغم محتوای معنایی ولی اوزان اشعار با هم متفاوت هستند. برخی از اشعار عرفانی پروین نشان از تمایل شاعر به جبر از نوع عطار و حافظ دارد ولی در برخی ابیات او انسان را دست و پا بسته به قضا و قدر نمیسپارد بلکه تلاش و آگاهی را راه نجات پیشنهاد میکند.
در واقع دید عرفانی پروین به زندگی دنیوی باعث نمیشود که او مخاطب را به گوشهنشینی و عدم تلاش دعوت نماید بلکه او نتیجه را به خواست خدا مرتبط میسازد و قضا و قدر را پس از خواست خدا بهترین راه حل میداند:
اگرچه در ره هستی هزار دشواریست
چو پرکاه پریدن زجا سبکساریست
بپرس راه زعلم، این نه جای گمراهیست
بخواه چاره ز عقل، این نه روز ناچاریست
. دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست
از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست
پروین علی رغم موفقیت در زندگی ادبی خویش، در زندگی اجتماعی با مشکلات طاقتفرسا مواجه میشد و شاید ملاقات با برخی از هممسلکان خویش از بار گران این تلخیها میکاست. او در تابستان 1307 با خانم مهکامه (سرور) محصص، شاعر، خوشنویس و فعال در عرصه زنان آشنا شد و تا سال 1317 نامههایی بین این دو رد و بدل میشد.
مهکامه هنگام دیدار این شعر را فیالبداهه سرود:
ای زاده اعتصام فخر ایران
ای مایه افتخار نوع انسان
سرور به نثار مقدم آورده نثار
گلهای محبت از گلستان روان
و پروین بعد بازگشت این گونه از آن سفر یاد کرد:
بردیم محبت تو در مخزن دل
کشتیم گل مهر تو در گلشن دل
پروین بود آبیار این کشته پاک
تا خون بودش به چشمه روشن دل
پروین در سال ۱۳۱۹ با سیمین بهبهانی نیز دیداری داشته و در سال ۱۳۱۵ موفق به دریافت نشان درجه سه فرهنگ شده بود ولی با این همه موفقیت، ازدواج ناموفق پروین به سال ۱۳۱۳ و از دست دادن پدر به سال ۱۳۱۶ طاقت از دست بشد و پروین بیش از پیش گوشه عزلت برگزید.
مهکامه محصص، دوست نزدیک پروین در مصاحبهای گفته: در بهار سال ۱۳۱۷ پروین بهشدت بیمار شده بود، در بستر بیماری بود که به سراغش رفتم، چشمانش را بهسختی گشود و لبخند زد. دستم را در پیشانیاش گذاشتم. دیدم از تب میسوزد. با زبان نگاهش فهماند که نباید مادرش بفهمد وضع او وخیم است. پروین حالش خوب شد، اما دیگر آن پروین سابق نبود.
صفحه روی ز انظار نهان میدارم که
در این صفحه نخوانند پریشانی من
بعد از این حادثه، آنچه پروین میسرود از رنجی خاص سرشار بود. شعرهایش مثل یک ملودی غمانگیزی بود که امکان نداشت انسان بعد از شنیدن آن بتواند حرفی بزند.
افسوس که خاک سیه، در نیمه فروردین ۱۳۲۰، اختر چرخ ادب، این گل شکفته گلستان ادب، را به بالین کشید.
نظر شما