کمتر کسی شکست اسرائیل در حمله به لبنان را پیشبینی میکرد و حتی در بسیاری از محافل سیاسی و رسانهای از جنگی کوتاه و آسان صحبت میشد. اما ماجرا بر اساس پیشبینیها جلو نرفت و صهیونیستها در جنگی که کمی بیشتر از یک ماه طول کشید، شکست خوردند.
به روایت یکی از نیروهای حزبالله که در آن جنگ حضور داشت – و نامش محفوظ ماند - «گستردگی عملیاتهای اسرائیل تنها موردی بود که از سوی مقاومت پیشبینی نشده بود، اما مقاومت را به وحشت نینداخت. مقاومت بر تاکتیک رویاروییهای محدود تکیه داشت و این نیازمند تحرکات لجستیکی گسترده نبود. ما جوانان رزمندهای داشتیم که برای سختتر و بزرگتر از اینها آماده بودند. بسیاری از آنها کمبود آب و غذا را با روزهداری جبران کردند. آنچه برایشان مهم بود، ذخایر نظامی بود، گروههای کوچک ۵ نفره سرتاسر میدان را پر کردند. دشمن وارد جایی نمیشد، مگر آنکه مقاومت را در انتظار خود ببیند؛ از هر طرف متحمل ضربه میشد. اسرائیلیها وارد خاک ما شدند و ما با شناخت دقیق جغرافیایی از مناطق در نقاطی مستقر شدیم و کمین گرفتیم که آنان تصورش را نمیکردند.»
اگر برتری تسلیحاتی و تجهیزاتی اسرائیلیها را کنار بگذاریم، آنان با همه ادعاهایشان نه نقشه درستی برای جنگ داشتند و نه مهیای مواجهه با مقاومت سرسختانه حزبالله بودند. ضعفهای بیشمار آنان، از هفته دوم درگیریها آشکار شد و در مواجهه با تدابیر دفاعی مقاومت لبنان به تنگنا افتادند. راوی میافزاید: «دشمن ما بدون فرمانده بود. از همان روز اول سردرگم نشان میداد. اداره میدان و جنگش مضحک و احمقانه بود. ده روز آخر جنگ دشمن برای آتشبس به التماس افتاده بود؛ قطعنامه ۱۷۰۱ به دادش رسید. بدون اینکه حتی یک وجب از خاک لبنان را گرفته باشد، به جایی که باید عقبنشینی کرد. اما تاکتیک رزمندگان ما برای جنگ بسیار ساده بود: تا جان در نفس داریم، میجنگیم و مقاومت میکنیم.»
جنگ سیوسه روز طول کشید و به همین دلیل، اکنون بسیاری از آن به جنگ سیوسه روزه یاد میکنند. جنگی که با مداخله شورای امنیت و صدور قطعنامه ۱۷۰۱و مطالبه آتشبس از طرفهای درگیر به پایان رسید. آتش این جنگ، در بیستوسومین روز از مرداد ماه ۱۳۸۵در حالی فرونشست که صهیونیستها عملاً به هیچکدام از اهداف تعیینشده خود نرسیده و بعد از چند هفته نبرد، مجبور به عقبنشینی و تخلیه جنوب لبنان شده بودند. به همین اعتبار، از دو سال بعد، یعنی سال ۱۳۸۷روز ۲۳ مرداد ماه با پیشنهاد شورای فرهنگ عمومی و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی روز مقاومت اسلامی نامیده شد.
این کتاب بسیار خواندنی است
علی حسن خلیل از سیاستمداران لبنانی و نزدیکان نبیه بری، در کتاب «ناگفتههای جنگ ۳۳ روزه» از آنچه در آن تابستان داغ و تاریخی گذشت مینویسد و ضمن بررسی مباحث سیاسی جنگ، بر مسائلی مثل نحوه سازماندهی نیروهای مقاومت، شیوههای انتقال پیام میان آنان و سازوکار رهبری سید حسن نصرالله تأمل میکند. این کتاب با ترجمه صفاءالدین تبرائیان از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. در مقدمه میخوانیم: «صهیونیستها در خلال جنگ ۳۳روزه حدود سیصد برج را که قریب به اتفاق آنها مسکونی نیز بود در ضاحیه تخریب کردند. در این برهه ناگاه پیام امام مقاومت از تهران به آنان رسید که نگران نباشید و پیروزی حتمی از آن شما است و حزبالله سرافراز و پرافتخار از این جنگ بیرون خواهد آمد و به یک قدرت بزرگ و شکستناپذیر منطقهای تبدیل خواهید شد. تردیدی وجود ندارد که چنانچه حزبالله نابود میشد، هدف بعدی استکبار و صهیونیستها تهران و دمشق بود تا طبق طرحریزی کاندولیزا رایس، وزیر خارجه ایالات متحده، شاهد زایمان خاورمیانه نوین باشیم. اما فتحالفتح با عنایت پروردگار متعال محقق شد و سی هزار نظامی صهیونیست در برابر سه هزار رزمنده دلاور، شجاع و مومن، شکست مفتضحانه خوردند و خاورمیانه مقاومت بر خاورمیانه بوش و همپالگیهایش پیروز شد.»
از این کتاب، ترجمه دیگری هم به زبان فارسی وجود دارد. این ترجمه کاری از وحید خضاب، و انتشار آن را نشر شهید کاظمی انجام داده است و عنوان آن کمی با ترجمه دیگر تفاوت دارد: «پشت صحنه سیاسی جنگ 33 روزه». این کتاب، کتاب مهم و روشنگری است و میکوشد وجوه ناپیدای آن جنگ را آشکار کند. در پایگاه اینترنتی انتشارات شهید کاظمی، در بخش معرفی این کتاب میخوانیم: نویسنده این روایت - یا به عبارت بهتر، این «خاطرات» - معاون سیاسی جنبش امل است. چون در طول جنگ و به دلیل وحشیگری صهیونیستها و قصد جدیشان برای ترور سیدحسن نصرالله، امکان اینکه دبیرکل حزبالله شخصاً مذاکرات و بحثهای سیاسی را (آنهم با آن حجم سنگین و مذاکرات متعدد و طولانی با طرفهای مختلف) دنبال کند از دست رفته بود. در این فضا، بهصورت طبیعی وظیفه مذاکرات به دوش نبیه بری (رئیس جنبش امل و رئیس مجلس لبنان) افتاد که نزدیکترین همپیمان حزبالله به شمار میرفت.
معرفی کتاب، با این جملات تکمیل میشود: پس از مدت کوتاهی، چنان عرصه بر سران مقاومت تنگ و دسترسی به آنها سخت شد و از طرف دیگر، نبیه بری چنان هنر و صلابتی در مذاکرات به نفع مقاومت نشان داد که سیدحسن نصرالله کلیه اختیارات مذاکراتی و تصمیمگیری از سوی حزبالله را به نبیه بری تفویض کرد و از آن لحظه بهبعد، در سراسر روزهای جنگ، هم در سخنرانیهای عمومی و هم در پیامهای پشتصحنه، تمامی افراد را برای مذاکره به نبیه بری ارجاع میداد و حرف و تصمیم او را، حرف و تصمیم حزبالله میخواند. راوی باتوجه به سمتش، که معاون سیاسی بری بوده، ارتباط تقریباً هر روزه با معاون سیاسی سیدحسن نصرالله (حاجحسین خلیل) داشته - که به نوبه خود، رابط سید با نبیه بری محسوب میشده - و طبعاً در جریان جزئیات اتفاقات پشتصحنه سیاسی جنگ قرار داشته است. او حالا آنچه را که در آن عرصه رخ داده بود و روایتی کاملاً بکر از صحنه سیاسی جنگ ۳۳روزه محسوب میشود، در این کتاب عرضه کرده است.
نظر شما