مرداد ماه سال ۱۳۶۷به پایان نرسیده بود که آتشبس رسمی میان ایران و عراق، با نظارت سازمان ملل متحد برقرار شد. صدام کوشیده بود شرایطش را به مذاکرات صلح تحمیل کند و برخی قدرتهای جهانی نیز بدشان نمیآمد که مذاکرات ایران و عراق، بدون نتیجه، مدتها طول بکشد.
نکته مهم این بود که هرچند عراق در جنگی که حکومتش آن را شروع کرده بود، آسیبهای زیادی دید، اما در آن مقطع (تابستان ۱۳۶۷) نسبت به زمان شروع جنگ، مجهزتر و مسلحتر شده بود. وفیق سامرایی در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» مینویسد: «شاید به ندرت اتفاق افتاده باشد که کشوری وارد جنگی شود و پس از پایان جنگ تعداد هواپیماهایش دو برابر شده باشد. اما چنین اتفاقی در عراق رخ داد. هنگامی که جنگ با ایران به پایان رسید و جنگ دوم، یعنی جنگ کویت آغاز شد، ما بیشتر از ششصد هواپیمای جنگنده در اختیار داشتیم که صدها فروند آنها را هواپیماهای مدرن ساخت شوروی و فرانسه تشکیل میدادند. البته اگر مقابله عمومی برابر گرایش جدید ایران نبود و کمکهای مالی فراوانی به عراق نمیدادند چنین چیزی ممکن نبود.» آنان حتی در ساخت تسلیحات شیمیایی و میکروبی به خودکفایی رسیده بودند و سابقهشان نیز نشان میداد که در بهکارگیری این سلاح، هیچ خط قرمزی نمیشناسند.
حتی گلولهای به طرف آنها شلیک نکنید
اما در این سوی ماجرا، تحمل شرارتهای بعثیها و گلولهباران مناطق مرزی برای آسان نبود، آنهم در شرایطی که تا پیش از تابستان و اعلام آمادگی ایران برای پذیرش آتشبس، عراقیها ما را متهم میکردند که به جنگ اصرار داریم و با آتشبس موافق نیستیم. از آنجا که سیل نیروهای داوطلب به سوی جبهه جاری شده بود و هزاران نفر برای حضور در میدان جنگ اعلام آمادگی کرده بودند، به ذهن برخی فرماندهان و سیاسیون ما رسید که شرارتهای اخیر بعثیها را با حملهای تمامعیار به آن سوی مرز تلافی کنیم. برای این واکنش از امام خمینی(ره) اجازه خواستند و بهواسطه احمدآقا، نظر ایشان را پرسیدند. امام(ره) مخالف عملیات تازه بود و نظرشان را از طریق احمدآقا اعلام کردند: «بههیچوجه به خاک عراق حمله نکنید. حتی گلولهای به طرف آنها شلیک نکنید. در صورتی که بمباران کردند، شما هم اگر صلاح دانستید دستور بمباران بدهید. شما نیروی مهیا داشته باشید، در صورتی که آنان حمله کردند و زمینی را تصرف کردند شما به آنها حمله کنید. من اعلام کردهام که قبول قطعنامه تاکتیکی نیست. حمله نقض آن است.»
خلاصه اینکه ما به آتشبس پایبند ماندیم و بعثیها چند بار آن را نقض کردند. اما درنهایت آتش جنگ، در همان روزهای میانی تابستان ۱۳۶۷ فرونشست. صدام میگفت شرطش برای پذیرش قطعی آتشبس، مذاکره مستقیم با مقامات ایران است و تا مدتی بر اجرایی شدن این شرط اصرار داشت. اما مقامات آن روز کشور ما میگفتند روند کار باید در چارچوب قطعنامه سازمان ملل پیش برود و مذاکرات پس از آتشبس انجام میشود. نظر دبیر کل سازمان ملل نیز همین بود. صدام که انتخاب دیگری نداشت، از شرطی که گذاشته بود عقب نشست و اواسط مرداد ماه ۱۳۶۷پذیرش آتشبس از سوی عراق را اعلام کرد. خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل سازمان ملل نیز که مسئول اجرای قطعنامه ۵۹۸ بود بیستم ماه اوت را زمان برقراری آتشبس رسمی تعیین کرد که به تاریخ ما بیستونهم مرداد ماه میشد.
پرز دکوئیار در کتاب «به سوی صلح» مینویسد: «گفتوگوهای مستقیم میان ایران و عراق تحت نظارت من در ۲۴ اوت ۱۹۸۸در ژنو آغاز شد. اجلاس با دست در دست یکدیگر گذاشتن نمایندگان دو کشور، ولایتی و طارق عزیز، وزرای خارجه ایران و عراق، که طی بیش از هشت سال با یکدیگر جنگیده بودند آغاز شد و این وضع درامی دیدنی و انتظاراتی فراوان ایجاد کرده بود.»
مذاکرات پرفرازونشیب صلح، کوششهای دبیر کل سازمان ملل
اما گفتوگوها در مسیر منطقی و سرراستی پیش نمیرفت و طرف عراقی خواستههایی مثل حاکمیت کامل بر اروندرود را مطرح میکرد که برای ما پذیرفتنی نبود. به روایت مرحوم حسین شیخالاسلام، در کتاب «جنگ و صلح، روایتی از سالهای قبل و بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸» روش مذاکره عراقیها – نه فقط در این ماجرا، که تقریباً همیشه - با هیچ معیار و اصولی همخوانی نداشت. «مذاکرات متأثر بود از آنچه در میدان میگذشت. وقتی صدام امیدوار میشد به قولهای خارجی، یا وقتی یک اسلحه جدید پیدا میکرد، موضعش در مذاکره تغییر میکرد. آقای (جلال) طالبانی میگفت که من در قضیه کردستان با صدام یک توافقی کردم و از او پرسیدم این توافق را تا کی قبول داری؟ گفت وقتی که زور من از تو بیشتر شود زیر این توافق میزنم، کاری که با ما در سال ۱۹۷۵کرد. بالا و پایینشدن مذاکرات (بعد از آتشبس) به خاطر تفکرات صدام بود. او یک آدم توسعهطلب روانی بود و نوع حکومتش هم نشان میداد این یک آدم عادی نیست.»
دبیر کل سازمان ملل به این در و آن در میزد تا به تنشها پایان دهد و صلحی پایدار میان ایران و عراق برقرار کند، اما شورای امنیت آنچنان که او میخواست از این تلاشها حمایت نمیکرد. اینجا به نکته مهم و قابلاعتنایی درباره نگاه قدرتهای جهانی به مذاکرات صلح میان ایران و عراق میرسیم. اینکه بیشتر اعضای ثابت شورای امنیت، شرایط حاکم بر روابط ایران و عراق را بسیار مطلوب میدیدند و به قول شیرین هانتر، تحلیلگر سرشناس روابط بینالملل «اصرار اعضای دائم شورای امنیت، بهویژه دولتهای غربی، بر اینکه ایران باید این قطعنامه غیرمشروط را بپذیرد، در مرحله اجرای این قطعنامه ادامه نیافت، زیرا لازمه این کار آن بود که بر عراق هم فشار آورده شود. واقعیت این است که دبیر کل هم نمیتوانست بدون کمک واقعی شورای امنیت، کار زیادی در راستای تقویت صلح انجام دهد... غالب کشورهای جامعه بینالملل به این نتیجه رسیده بودند که حالت نه جنگ و نه صلح بهترین چیز قابل حصول خواهد بود.»
نظر شما