گفتوگو با مصطفی لعل شاطری، پژوهشگر؛
مجموعه اسناد در زمینه مرمتِ آثار مطمئنترین و معتبرترین گزارههای اطلاعاتی است/ خوانش اسنادی از دوره صفویه و قاجاریه
مصطفی لعلشاطری، پژوهشگر تاریخ گفت: این نکته حائز اهمیت است که در هیچیک از ابنیه تاریخی ایران، مجموعهای از اسناد در زمینه مرمتهای صورت پذیرفته از دوره صفویه تا قاجاریه به گستره آستان قدس رضوی در دسترس نیست و این ظرفیت، پژوهش در زمینه هویتیابی هنرمندان این مجموعه را تسهیل و امکانپذیر ساخته است.
لطفا در ابتدا برای شناخت بیشتر کتاب «اسنادی از نقاشان ابنیه آستان قدس رضوی» (صفویه تا قاجاریه) در ابتدا کمی درباره کتاب و فصلبندی آن توضیح بدهید.
این پژوهش با تکیهبر روش توصیفی-تحلیلی در پنج فصل تدوین شده است. در فصل نخست، مقدمتاً به پیشینه نقاشی در آرامگاههای مذهبی و بقاع متبرکۀ ایران و با تأکید به پیشینه نقاشی ابنیه در حرم مطهر رضوی پرداخته شده است. فصل دوم به جایگاه و کارکرد نقاشان و نقاشباشیان آستانه و فصل دوم، سوم و چهارم به شناسایی این هنرمندان در دوره صفویه، افشاریه و قاجاریه اختصاص دارد. شایانذکر است که در فصول اخیر، در هر بخش، به بازخوانی تعدادی از اسناد مربوط به حضور نقاشان در مجموعه حرم مطهر رضوی در بازه زمانی موردبررسی، پرداخته شده است. در بازخوانی اسناد سعی شد تا اصل سند حفظ شود. در قسمتهایی که سند ناخوانا بود از علامت [...] استفاده شد، واژگانی که با تردید خوانده شده داخل کروشه گذاشته شد. املای نادرست برخی کلمات در متن اصلاح و در پاورقی توضیحات داده شده و املای برخی کلمات مانند واژه ختایی به دلیل قرابت با متن، به همان صورت سند نوشته شد.
در کتاب اسنادی از نقاشان ابنیه آستان قدس رضوی (صفویه تا قاجاریه) در پی بررسی چه موضوعی بودهاید؟ آیا صرفا معرفی اسناد است یا هنرمندان؟
آنچه بررسی حاضر در پی آن است، شناسایی و معرفی نقاشانِ خالق و مرمتگر در مجموعه آستان قدس رضوی از دوره صفویه تا پایان دوره قاجار است و متعاقباً واکاوی موضوعاتی همچون تکنیکهای مورد استفاده و شناسایی ویژگیهای هنری این هنرمندان -بهواسطه عدم وجود نمونه آثار- در کانون توجه پژوهش حاضر قرار ندارد. شایانذکر است که غالب بخشهای نقاشی و مرمتشده بهوسیله این نقاشان، از پایان دوره قاجار تاکنون، بارها موردترمیم، بازسازی و یا با تخریب و تجدید بنا همراه بوده و متعاقباً تکنیکهای رنگآمیزی آنان، نحوه ایجاد زیباییهای بصری همچون تغییر و تلفیق در نوع رنگ، بخشبندی و توزیع رنگ در سطوح و نیز ایجاد فرمهای تجریدی و نقوش اسلیمی و ختایی و غیره، عملاً قابلشناسایی نیست، چنانکه در اسناد مورد واکاوی نیز به این موضوعات پرداخته نشده است و عملاً شکاف اطلاعاتی نسبتاً عمیقی بر این بخش از فعالیتِ نقاشان موردمطالعه، حاکم است.
در این پژوهش، منظور از نقاشان، هنرمندان برخوردار از تعامل ثابت و مقطعی با مجموعه آستان قدس رضوی از دوره صفوی تا پایان دوره قاجار است که غالباً در زمینه خلقِ نقوشِ تزیینی و رنگآمیزی بخشهای گوناگون ابنیه آستانه فعالیت داشتهاند و با عنوان نقاش و نقاشباشی در اسناد نشانههای هویتی از آنان و دوره فعالیتشان قابل حصول است. این هنرمندان عهدهدار انجام وظایفی همچون رنگآمیزیِ سطوح گوناگون بهصورت ساده و تکرنگ همچون دیوارها، سقفها، درها، پنجرهها، طاقها و غیره و رنگآمیزی ترکیبی (چندرنگ) همچون زیباسازی بصری بر روی نقوش گچبریها، حجاریها و غیره و یا ایجاد ترکیبهای هندسی با بهرهگیری از رنگ در بخشهای گوناگون بودند. از اینرو، تعریف واژه نقاش و کارکرد نقاشان در مجموعه آستان قدس رضوی، از دوره صفوی تا پایان قاجار با معنای رایج آن دارای تفاوت است و شاید بتوان آن را زیرمجموعهای از نقاشی دیواری به دور از خلق شمایل انسانی و پیکرههای حیوانی و با تمرکز بر نقوش اسلیمی و ختایی و موارد مشابه قلمداد کرد. بر اساس آنچه ذکر شد، این با رویکردی علمی-پژوهشی و با تکیهبر اسناد، به شناسایی نقاشانِ فعال در مجموعه آستان قدس رضوی از دوره صفویه تا پایان دوره قاجار پرداخته است. در مجموع میتوان بیان داشت که موضوع پژوهش حاضر، تاکنون بر اساس مطالعه موردی در هیچیک از حرمهای ائمه اطهار(ع) و با رویکرد مستقیم بر حرم امام رضا(ع) موردبررسی قرار نگرفته و میتوان آن را نخستین اقدام متمرکز، علمی و مستند در راستای رفع شکاف اطلاعاتی در این حوزه برشمرد.
اسنادِ هنری به معنای عام و اسناد مربوط به فعالیت نقاشان ابنیه از چه جایگاهی در هنر اسلامی برخوردار هستند؟
هنر اسلامی با تأکید بر قلمرو ایران، از جمله حوزههای تمدنی محسوب میشود که تاکنون بهصورت جدی مورد بررسی قرار نگرفته است. هرچند در دو دهه اخیر پژوهشهایی از سوی پژوهشگران اروپایی انجام شده است، اما غالباً با رویکرد کلانگارانه، بر محور کانونهای فعالیتی برجسته (همچون دربار حکمرانان و پایتختهای هنری) و یا هنرمندان شاخص و مکاتب هنری است. پژوهشهای مذکور را میتوان برخوردار از دو ضعف مشهود دانست. نخست عدم دسترسی به کلیه منابع و عدم مشاهده تمامی آثار و نمونههای برجایمانده و سپس غیربومی بودن این پژوهشگران که منتج به ارائه تحلیلهایی مبنی بر استقرای ناقص شده است. در این بین، موضوعات استوار بر مطالعات اسنادی در زمینه مطالعات هنر اسلامی، با کمتوجهیِ خواسته یا ناخواسته مشهودی همراه بوده است. این جریان را میتوان بهواسطه روند فرسایشی و صرف زمان بیشتر -نسبت به سایر گونههای مطالعاتی- در زمینه بررسی و دستیابی به اسنادِ موجود در آرشیوهای متعدد دانست. از سویی دیگر، عدم تخصص پژوهشگران داخلی و خارجی در زمینه خوانش اسناد، موضوعی قابلتأمل است.
در این بین، نقاشی از قدیمیترین تکنیکهای هنری بشر، برای ایجاد زیبایی بصری در نمای داخلی و خارجی ابنیه محسوب میشود. با توجه به ایجاد چنین سنتی در هنر اسلامی، ابنیه مذهبی مکانهایی برای بازتاب این جریان از سوی هنرمندانی بود که غالباً هویت آنان در هالهای از ابهام قرار دارد. از جمله ابنیه مذهبی که از دوره تیموری تاکنون، نمونهها و اطلاعاتی از نقاشان فعال در آن برجایمانده، آستان قدس رضوی است. این مجموعه در ادوار گوناگون، همواره از هنرمندانِ برخوردار از سطوح مختلف تکنیکی برای رفع نیازهای درون مجموعهای و گاه برونمجموعه بهره برده است. بر اساس اسناد، در حرم مطهر از دوره صفوی و به احتمال فراوان پیش از آن، ضمن بهرهگیری توأمان از سایر گونههای تزیینی همچون آجرکاری، کاشیکاری، گچبری، حجاری و غیره، از نقاشی نیز بهعنوان رکنی ثابت استفاده شده است. بهرهگیری از رنگ و ایجاد نقوش برای تزیین در حرم مطهر تا پایان دوره قاجار از جمله موضوعات ثابت بود، اما از آغاز دوره پهلوی، سایر گونههای تزیینی، بهویژه آیینهکاری، جایگزین و عملاً حوزه فعالیت نقاشان نیز با محدودیتهایی همراه و نمونه آثار آنان محو شد.
همانطور که گفتید، اصلیترین منبع مطالعاتی شما اسناد بوده است. گزینش این اسناد به چه شکل، چه تعداد و برخوردار از چه ویژگیهایی هستند؟
منبع اصلی این پژوهش را اسناد تشکیل میدهند؛ گزارههای اطلاعاتی ارزشمندی که تاکنون موردتوجه جدی پژوهشگران حوزه تاریخ هنر ایران قرار نگرفته است. هرچند دسترسی به اسناد طی دو دهه اخیر با ایجاد آرشیوهای مطالعاتی تسهیل شده است، اما تخصص در زمینه خوانش اسناد، موضوعی است که پژوهشگران این حوزه را با چالش روبرو میسازد. این چالش خودداری از بررسی اسناد و ثمره آن ارائه نتایجی توأم با نواقصی مشهود است. در این راستا، برای نخستینبار، پژوهش حاضر با بهرهگیری مستقیم و متمرکز از اسنادِ مرتبط با قلمرو پژوهش -محفوظ در آرشیو کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی- به شناسایی نقاشان، بهمثابه افرادی فعال در تزیینات ابنیه حرم مطهر، پرداخته است. این اسناد که غالباً در دو حوزه مرمت بخشهای گوناگون حرم مطهر و پرداخت مواجب به افراد حاضر در این مرمتها تقسیمبندی میگردد، از دوره صفویه آغاز و بر اساس محدوده زمانی پژوهش تا دوره قاجار موردبررسی قرار گرفته است. این نکته حائز اهمیت است که در هیچیک از ابنیه تاریخی ایران، مجموعهای از اسناد در زمینه مرمتهای صورت پذیرفته از دوره صفویه تا قاجاریه به گستره آستان قدس رضوی در دسترس نیست و این ظرفیت، پژوهش در زمینه هویتیابی هنرمندان این مجموعه را تسهیل و امکانپذیر ساخته است. این اسناد را میتوان در حکم مطمئنترین و معتبرترین گزارههای اطلاعاتی دانست که در زمینه شناخت تاریخ تشکیلات هنری آستان قدس رضوی از دوره صفوی تا پایان قاجاریه در دسترس قرار دارد.
در این بین، کلیه سندهای موجودِ نمایهسازی شده در آرشیو اداره اسناد آستان قدس رضوی، تا حد ممکن و نیاز پژوهش، بررسی و مورد استفاده قرار گرفته است؛ اسنادی که غالباً به خط دشوار سیاق و اطلاعات مستخرج از آنها در منابع و مآخذ دیگر یافت نمیشود و برای اولینبار در این اثر منتشر شده است. بر اساس بررسی صورت پذیرفته، در مرکز اسناد آستان قدس رضوی در دوره صفویه (1148-907ق) 37 شماره اموالی، دوره افشاریه (1211-1149ق) 99 شماره اموالی و قاجاریه (1344-1212ق) 690 شماره اموالی دربردارنده اسنادی با کلیدواژه نقاش، نقاشی، نقاشان و موارد مشابه است که پس از بررسی اسناد مزبور، از دوره صفوی 12 شماره اموالی، افشاریه 45 شماره اموالی، قاجاریه 188 شماره اموالی، انتخاب اولیه شد. گزینش این اسناد به علت وجود و ذکر اطلاعات هویتی صریح و در مواردی نحوه فعالیت نقاشانِ سه دوره مذکور و پرهیز از ذکرِ اسنادِ برخوردار از اطلاعات مشابه و گاه فاقد نکتهای خاص بوده است. این اسناد نخست بر اساس سالشماری در سه دوره مذکور تقسیمبندی و پس از آن در هر دوره بهواسطه اطلاعات وجود در اسناد، هنرمندانِ فعال موردشناسایی قرار گرفتند. متعاقباً برای توضیحات تکمیلی از سایر اسنادِ نقاشی استفاده شد که فاقدِ نام هنرمندی خاص بود و صرفاً به ارائه توضیحاتی در زمینه نقاشی بخشهای گوناگون حرم مطهر رضوی پرداختهاند. بر این اساس، اسناد موجود در اداره اسناد آستان قدس رضوی تا زمان نگارش این پژوهش، مورد استفاده قرار گرفته است و از شیوه گزینشیِ محتوای، موضوعی، زمانبندیشده و غیره خودداری شد تا اطلاعات از جامعیت برخوردار باشد.
اسناد مورد استفاده، عمدتاً اسناد مالی شامل، دفاتر اوارجه، روزنامچه، توجیهات، جمع و خرج، برات، قبض وصول و استیفانامچه است که به پرداختهای حقوقی نقاشان و نام ایشان اشاره شده است. در استیفانامچهها ازآنجاییکه جزئیات فعالیت نقاشان درج می شده، میتوان اطلاعات بیشتری از نوع و عملکرد ایشان به دست آورد، ولی عمده همان، پرداخت مواجب است. برخی اسناد اواخر قاجار، مکاتبات اداری از سوی نقاشان با کارگزاران آستان قدس رضوی در خصوص وضعیت کاری و حقوقی است که وضعیت اقتصادی آنها را نشان میدهد.
در پایان اگر نکتهای تکمیل مدنظر دارید، بفرمایید.
بسیار ممنون هستم از صبر و حوصله شما. آنچه مسلم است، پژوهش در حوزه مطالعات میانرشتهای، نیازمند مشارکت جمعی و بهرهمندی از تخصصهای گوناگون است تا اطلاعات ارائهشده از وثوق و صحت برخوردار باشد. در این راستا، نگارندگان (الهه محبوب فریمانی با توجه به تخصص در حوزه خوانش اسناد و اینجانب با توجه به تخصص در زمینه تاریخِ هنرهای اسلامی)، به تلاش برای رفع خلأ اطلاعاتی در زمینه پرسشهای حوزه شناسایی نقاشان ابینه در یکی از ابنیه مذهبی و تاریخی پرداختهایم، به امید آنکه موردنظر پژوهشگران حوزه اسناد و تاریخ هنر ایران قرار گیرد.
کتاب «اسنادی از نقاشان ابنیه آستان قدس رضوی» (صفویه تا قاجاریه) از سوی انتشارات سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی در قطع وزیری در 224 صفحه منتشر و در اختیار علاقهمندان و پژوهشگران حوزه تاریخ اسنادی و تاریخ هنر قرار گرفته است.
نظر شما