در قسمتی از مقدمه کتاب «آهید» میخوانیم: «دوستی از دوستان عزیز مرا سوال کرد که مرغان زبان یکدگر دانند؟ گفتم: بلی دانند. گفت: تو را از کجا معلوم گشت؟ گفتم: در ابتدائ حالت، چون مصورِ به حقیقت خواست کِی نیستِ مرا پدید کند مرا در صورت بازی آفرید و در آن ولایت که من بودم دیگر بازان بودند. ما با یکدیگر سخن گفتیم و شنیدیم و سخن یکدیگر فهم میکردیم.»
در شعری با عنوان«رنج» که یکی از ۴۱ غزل کتاب آهید است، میخوانیم:
از من گرفت روز و شبم را و پس نداد
رنجی که عشق داد به من هیچ کس نداد
آن آسیب سرخ بر سرِ دستانِ رود رفت
من خواستم، زمانه ولی دسترس نداد
نفرین به سرنوشت که ما را پرنده کرد
اما نصیبِ پر زدن از این قفس نداد
فریاد من به کوه رسید و اثر نکرد
جز کوه، روزگارم فرياد رس نداد
من در سکوت با کلماتم یکی شدم
میخواستم بگویم و عشقم نفس نداد...
«مرثیهای برای تولد» یکی از نوسرودههای این کتاب را میخوانید:
در آینه
پرسید از من با نهیبی تلخ؛
ای مرد روزان و شبان خستگینشناس
غیر از شکوه عمر بی حاصل
از این همه بود و نبود چهلواندی سال
آیا دلی آرام و شادت هست؟!
گفتم خطا گفتی!
میخواهیام بیهوده بودن را به یاد آوری
از من بپرس: آیا
از خوابهای کودکی
چیزی به یادت هست؟!..
انتشارات سوره مهر کتاب «آهید» شامل ۴۱ غزل، چهار مثنوی و ۱۱ نوسروده را با قیمت 90 هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما