آراز بارسقیان، نویسنده گفت: یکی از خصوصیاتی که میتوان برای ادبیات شهر در نظر گرفت، ادبیات شرّمحور است.
وی با اشاره به تفاوت رابطه شهر و روستا، اظهار کرد: اصلیترین تفاوت این دو روابط، دادوستد آن است. ما در اینجا یک میانجی بزرگ به نام پول داریم که روابط شهری انسانهای غریب را میسازد. در شهر اجتماعی وجود ندارد و اگر هم در آن وجود داشته باشد، اجتماعهای کوچکی هستند که به چشم نمیآیند. در این اجتماعات بزهکاری، نقطه مثبت، نقطۀ منفی و غیره وجود دارد که روابط شهری را میسازد و کتابی که درباره این موارد صحبت کند، روابط شهری است.
این نویسنده درباره نگاه دینی و معنوی به شهر، گفت: این نگاه بسیار سادهای است و متمایز از دین نیست. قابیل که قاتل برادر خود است در کتاب مقدس بنیانگذار شهر است. یک قاتل شهری را بنیان میگذارد که فی نفسه شهر جای شرّ و روستا جای خیر است. به همین دلیل است که بیشتر داستانهای پلیسی را در شهر داریم و وظیفه کارگاه در داستان شهری آن شرّی است که به لحاظ معنوی و دینی به آن میاندیشد. شهرها اصولاً مکانهای بستهای هستند و هر خانهای برای خود دیوار و امنیتی پنهان دارد و یکی از خصوصیاتی که میتوان برای ادبیات شهر در نظر گرفت، ادبیات شرمحور است.
وی با اشاره به نفی و رد شهر، بیان کرد: ما در ادبیات فارسی خود شهر را نفی وآن را جدی نگرفتیم. همه شهر رابطۀ روح و شهر نیست و زمانهایی پیش میآید که در شهر با جنگ شهری روبهرو هستیم و ترجمه آن طاعون است که رابطهاش با شهر یکسان و شهر تنها مکانی است که طاعون در آن خود را نشان میدهد.
بارسقیان در پایان، گفت: ما رمانی که طاعونوار و بخشی از ذهنیت ادبیات شهری باشد، نداریم. به همین دلیل ما شرّ در شهر را تجربه نکردهایم و گویی اصلاً شرّی در شهر وجود ندارد، در حالیکه شهر پر از شرّ و آشوب است. شهر متغیرتر از روح انسان که امری تغییرپذیر و رو به توسعه است و روحیۀ انسان به تبع آن تغییر میکند.
نظر شما