علی اصغر عزتیپاک، نویسنده گفت: رمان از زمانی وارد ایران شد که دوره قهرمان و قهرمانبازی تمام شده است.
وی با بیان اینکه نویسندگان دنبال قهرمان نبودند و فکر میکردند رمان قالبی است که در آن میتوان برای مخاطب تصمیم گرفت، افزود: بسیاری از این نویسندگان گویا هنوز انسان ایرانی را کشف نکردهاند و آثاری را که در زبان فارسی خواندهاند را بازتولید میکنند و همۀ دغدغهشان این است که نشان دهند رمان را میشناسند و اما از دغدغه و ایجاد گفتمان باز میمانند و بیشتر غرق هیجان هستند.
این نویسنده درباره قهرمانپروری و قهرمانسازی در ادبیات داستانی، گفت: رمان از زمانی وارد ایران شد که دوره قهرمان و قهرمانبازی تمام شده است. به نظرم ضربه مهلک را از همان ابتدایی که ادبیات تازه داشت متولد میشد در ایران زدند. من آن را یک فکر استعماری میدانم که شما دیگر به فکر قهرمان نباشید و قهرمان دیگر وجود ندارد. این مشکل تا به امروز ادامه دارد و به ما میگویند که قهرمانپروری و شخصیت متعالی را که میتواند الگویی برای مخاطبان و پرورش این روحیه در آنها باشند، کنار بگذارند. ادبیات داستانی ایران و رمان ایرانی، قهرمان تحویل مردم نداده است زیرا روشنفکر ایرانی و ادبی از همان ابتدا در برابر گفتمانهای وارداتی کاملاً منفعل و در قبال این قالب کمرش خم بوده است.
وی با اشاره به دور بودن روشنفکران ایرانی از مردم خودشان، عنوان کرد: روشنفکر کسی است که به دغدغهها فکر میکند و راه جدیدی در برابر مشکلات کشورش و برونرفت از آنها پیدا میکند. شما به خودتان فکر نکردید و همیشه نگاه به بیرون داشتید که آنها از چه چیزی خوششان میآید و همیشه موضع منفعلانه داشتید، درحالیکه آنها اصلاً به ما توجه ندارند. در مجموع روشنفکرانی که به فرنگ رفتهاند استبداد زده هستند و میبینند که با جامعه خودشان بسیار فاصله دارند.
عزتیپاک با اشاره به اینکه داستان انقلاب باید ذیل انقلاب داستان دیده شود، بیان کرد: در دهۀ 60 دربارۀ انقلاب خودآگاهی نداریم و انقلاب اسلامی باید انقلابی ذیل داستاننویسی ما پدید آورد که محصول آن بازگشت به خویشتن و نوشتن از خویشتن ایرانی باشد و فکر کردن به هویت ایرانی اسلامی که این انقلاب بر پایۀ آن شکل گرفته است. در اواخر دهههای70 و80 و در دوران کنونی اتفاقات بهتری افتاد و کمکم جمهوری اسلامی ایران توانست نویسندگان خود را بیابد.
وی در پایان، گفت: آسیبی که ادبیات داستانی ما با آن مواجه است، دغدغه استیلای بر قالب است و تا زمانی که نتوانند فکر کنند بر آن غلبه پیدا نمیکنند. ما صد سال است که میخواهیم بر رمان غالب شویم و هنوز نتوانستهایم رمان بنویسیم. این انفعال در برابر فرم است و همیشه درگیر هستیم که بر این قالب مسلط شویم.
نظر شما