پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۴
روایت یک نویسنده از راننده‌ای که «سایه‌‌های شکارشده» را معرفی کرد

حمید بیگدلی، نویسنده و پژوهشگر ادبی، در یادداشتی در قالب خاطره به معرفی کتاب گزیده مقالات «سایه‌های شکارشده» نوشته بهمن سرکاراتی پرداخته است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- حمید بیگدلی، نویسنده و پژوهشگر ادبی: همین که نفر پنجم نشست، راننده بدون زدن راه‌نما، راه افتاد اما کسی چیزی نگفت. کمی جلوتر، راننده‌ای دیگر بدون اینکه راهنما بزند، راه او را بست و راننده ما چند سخنِ ناشایست به او انداخت. به همین بهانه یکی از مسافران گفت: نمی‌دانم چند سال می‌کشد تا ما فرهنگ رانندگی را یاد بگیریم؟ دومی گفت: یعنی فرهنگِ چیزهای دیگر را یادگرفته ایم؟ یکباره نفر سوم گفت: با آمدنِ اسلام به ایران، فرهنگِ ایران جهش‌های بسیاری چشمگیری کرد.

راننده برای اینکه از یک بگومگوی بزرگ جلوگیری کند گفت: ببخشید آیا اگر ما گفته‌های که تلویزیون، ماهواره،تلگرام را کناربگذاریم، درباره فرهنگ و گذشته خود چیزی داریم که بگوییم؟ یعنی گفته‌هامان که میوه کتاب‌خواندن‌ها و اندیشه‌های خودمان باشد؟ چرا کتاب؟ چون که کتاب و کتابخوانی یکی از بزرگ‌ترین نشانه‌ها و راه‌های پیشرفت فرهنگ است. هیچ کس هیچ چیز نگفت. کلاج را فشارداد و به نرمی یک دنده بالاتر رفت و گفت: چند روزی است که کتاب سایه‌های شکارشده، نوشته بهمن سرکاراتی را می‌خوانم.

همین که نام گیرای کتاب را شنیدم گوشی را روشن کردم و نام کتاب را نوشتم چون پیش‌تر کتابی را به نام اسطوره‌های بازگشت نوشتهمیرچا الیاده با ترجمه همین نویسنده خوانده بودم.

راننده گفت: این کتاب از چندمقاله درست شده که درباره فرهنگ گذشته ما سخنان خواندنی دارد. برای نمونه، سرکاراتی می‌گوید: پَری که در فرهنگِ امروز ما  جایگاه ویژه و ستودنی دارد پیش از دین‌آوری زردشت، یکی از ایزدبانوان بود که ستایش می‌شد(ص 2) که با گسترشِ آیینِ مزدیسنا وادبیاتِ زردشتی، نمادِ پلیدی و از یارانِ اهریمن شد و با چیرگی ادبیات اسلامی،  نماد زیبایی شده است.(ص 1)

یکی از نوشته‌های بسیارِ خوب ِ سایه‌های شکارشده، بررسیِ دیدگاه‌هایی است که می‌پندارند رستم همان گرشاسب است.( ص 28) یکی شگفت‌زده پرسید: همین رستمِ دستان که اسطوره شاهنامه است؟ راننده گفت: بله. به نوشته سرکاراتی این «حماسه ملی ایران آمیزه‌ای است از اسطوره و تاریخ. به گونه‌ای آمیخته‌ای از تاریخ روزگار گذشته‌های دور و کارنامه شاهان است».(ص 71-72)

 مسافری گفت خب؟ راننده گفت: خودتان باید کتاب را بخوانید. سایه‌های شکارشده می‌گوید در انجیل آورده‌اند: هنگامی که عیسای پیام‌آور زاده شد، چند مُغِ ایرانی نیز آنجا بودند و سرکاراتی بر این گمان است که سفرِ مغ‌ها به اورشلیم، ریشه ایرانی دارد.(ص 34). من در فراخورِ رشته خودم از او پرسیدم که آیا در زمینه کتاب مقدس و ادبیات فارسی، چیز دیگری نیز نوشته است؟ راننده گفت: بله. در یکی از بخش‌های کتاب آورده که چه بسا این  بیتِ پُرآوازه ناصرخسرو:
من آنم که درپای خوکان نریزم                مَر این قیمتی دُرّ لفظِ دَری را

برگرفته از این سخنِ انجیل متی(6:7) باشد:«آنچه مقدس است به سگان ندهید و مرواریدهای خود را پیشِ خوکان مَریزید»(ص 51) اما سرانجام به اینجا می‌رسد که گویا نخستین ریشه این ضرب‌المثل در ایرانی و پارتی است.(ص 69)   

او همچنان از بخش های گوناگون و خواندنی کتاب سایه‌های شکارشده می‌گفت و همه ما سراپا گوش شده بودیم. کمی مانده بود برسیم، همراهِ دادن کرایه، آرام از او پرسیدم ببخشید، می‌توانم بپرسم که شما که مسافرکِشی می‌کنید چرا چنین کتاب هایی را می‌خوانید؟ گفت: من دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات ام و برای این بتوانم هزینه دانشگاه را درآورم مسافرکِشی نیز می‌کنم...
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها