سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یکی از راه های محبوب و مشهور شدن در دنیای امروز، درخشش در صحنههای ورزشی در سطح داخلی و بینالمللی است و مسلماً راه رسیدن به این هدف، انتخاب رشته ورزشی متناسب با استعداد خود از دوران کودکی و نوجوانی و تمرین و ممارست در این زمینه میباشد.
در این بین و در تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس؛ بودند نوجوانان و جوانانی که علیرغم مستعد بودن برای پیشرفت و ترقی و مشهور شدن در رشتههای مختلف ورزشی اما با وقوع جنگ تحمیلی، فرصت دفاع از میهن اسلامی و استقلال و آرمان دینی خویش را بر همه علایق و آمال ورزشی و غیر ورزشی خود ترجیح داده و با حضور در جبهههای حق علیه باطل، توان و استعداد و تخصص ورزشی خود را برای عزت و عظمت و سربلندی ایران اسلامی هزینه کردند.
ایبنا با همکاری مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مصمم است به مناسبت هفته تربیتبدنی و ورزش، گوشههایی از زندگینامه برخی از شهدای ورزشکار نوجوان و جوان که میتوانند الگوهایی برای نسلهای جوان و آینده دار میهن اسلامیمان باشند منتشر کند:
شهید سعید طوقانی؛ دارنده بازوبند پهلوانی کشور
سعید طوقانی در ۱۲ فروردینماه سال ۱۳۴۸ در تهران در یک خانواده ورزشکار به دنیا آمد و با تشویق پدرش مرحوم حاج علیاکبر علی طوقانی که از ورزشکاران باستانی مشهور تهران بود، از کودکی وارد زورخانه شد و سال ۱۳۵۶ دریک مراسم مذهبی رکورد جدیدی به نام خود ثبت کرد و با اجرای حرکات جالب ورزشی، بازوبند پهلوانی کشور را در رده کودکان به خود اختصاص داد و در سطح کشور مشهور شد.
سعید میتوانست از این معروفیت به نفع خویش استفاده کند و از مزایای مادی فراوانی بهرهمند شود اما در اوج شهرت و زمانی که تنها ۹ سال سن بیشتر نداشت، بدون ترس و واهمه از ساواک شاهنشاهی، نامهای به رهبر انقلاب نوشت و به دلیل علاقه به امام از ورزش باستانی کناره گرفت و به همراه پدر و برادر به جرگه نیروهای انقلابی پیوست تا علیه ظلم و ستم شاهنشاهی مبارزه کند.
سعید پس از پیروزی انقلاب خدمت امام خمینی رسید و از نزدیک با ایشان آشنا شد و از همان زمان چنان به امام دلبسته شد که با اولین ندای ایشان برای رفتن به جبهههای نبرد، عزم خود را جزم کرد تا به خیل رزمندگان جبههها بپیوندد. اما سن و سال و جثه ریزنقش او مانع از آن بود تا بهعنوان یک رزمنده در جبههها حضور پیدا کند و با دشمن بعثی بجنگد تا اینکه بالاخره موفق شد با دستکاری در شناسنامه و بالا بردن سن به همراه دیگر رزمندگان تهرانی به پادگان دوکوهه برود و خود را برای نبرد با مهاجمان به وطن آماده نماید.
در نهایت نیز سعید با شرکت در عملیات بدر در جزیره مجنون در ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ براثر اصابت گلوله تیربار دوشکا به شکم در خون خود غلتید و به عهدی که با امام خویش بسته بود، وفادار ماند. جنازه او نیز بعد از گذشت ۱۰ سال در عملیات تفحص کشف و به خاک وطن بازگردانده شد.
ویژگیهای فردی و اخلاقی
سعید به معنای واقعی یک پهلوان و قهرمان بود زیرا از نام و نشانی که به دست آورد در راه میهن و دفاع از آرمانهای انقلاب استفاده کرد. ادب و معرفت او چه زمانی که در زورخانه، مسجد و پایگاه مقاومت بود و چه زمانی که به جبهه رفت، زبانزد عام و خاص بود و رزمندگان گردان میثم از لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)، علاقه ویژهای به او داشتند. ارادت ویژه او به امام زمان (عج) نیز در لابهلای سطور وصیتنامهاش برجسته و هویدا است و از اینکه افتخار پیداکرده تا در کنار یاوران او به جهاد با دشمنان بپردازد، به خود میبالد.
پهلوان ریزنقش جبههها
سعید به محض ورود به جبهه، به کمک یکی از دوستانش به نام شهید عباس دائم الحضور توانست رزمندگان را به ورزش باستانی جذب کند و با کمترین امکانات، زورخانهای را در اردوگاه برپا کند. این اقدام حسنه بعد از شهادت او نیز استمرار پیدا کرد و ورزش باستانی در جبههها از جایگاه ویژهای برخوردار بود.
شهید سید علی سعادت میر قدیم
سید علی سعادت میر قدیم در هفتم اردیبهشت سال ۱۳۴۴ در روستای ساداتمحله از توابع شهرستان لاهیجان استان گیلان در یک خانواده مذهبی پا به عرضه وجود نهاد و بعد از دوره کودکی به مدرسه رفت و علم و معرفت آموخت. هنگامیکه سید علی در دبیرستان سهروردی مشغول به تحصیل در سال اول رشته تجربی بود، متجاوزان بعثی به سرزمین ایران حمله کردند و او نیز مانند هر نوجوان با غیرت ایرانی برای دفاع از دین و ناموس عزم جهاد کرد. او که از فروردین ۱۳۵۸ عضو بسیج شهرستان لاهیجان شده بود، خیلی زود با فنون نظامی آشنا گردید و ابتدا در ۱۵ مهر ۱۳۶۰ به جبهه غرب کشور رفت و بعد از چند ماه به مرخصی آمد سپس بار دوم به منطقه عمومی نوسود پاوه اعزام شد و در حین عقبنشینی و بازگرداندن همرزمان مجروح خود در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ آماج ترکش خمپاره قرارگرفته و به ملکوت اعلی پیوست.
ویژگیهای فردی و اخلاقی
سید علی در خانوادهای روحانی که موردتوجه و الگوی مردم بودند، رشد و نمو پیدا کرد و در سایه معنویت مرحوم پدر، به مبانی دینی و شرعی پایبندی کامل داشت. از نظر اخلاقی نیز روحیه شاد و چهرهای بشاش داشت و علاوه بر احترام خاص به والدین و معلمان، نسبت به محرومان و فقیران دلسوز بود و تا آنجا که میتوانست به آنان کمک میکرد اما هرچقدر با مستضعفان مهربان بود، با گروهکهای معاند و منحرف، کمونیستها، فدائیان خلق و افراد حزب توده بهشدت دشمن بود و چندین بار با آنان درگیر شده بود. به تاریخ اسلام و بهویژه تاریخ و فرهنگ عاشورا نیز علاقه ویژهای داشت. این نکته در دو وصیتنامه که از سید علی باقیمانده، منعکسشده است.
ورزشکار آرپیجی زن
سید علی دارای قدرت بدنی و جسمانی خوبی بود و با طی کردن دورههای سخت ورزش کاراته موفق به اخذ کمربند مشکی شده بود. وقتی به جبهه آمد این قدرت بدنی را در خدمت به رزمندگان و همرزمانش در لشکر ۲۵ کربلا صرف کرد و ابتدا بهعنوان امدادگر و سپس آرپیجی زن درراه دفاع از دین و میهن جانفشانی نمود و در این راه جان خویش را فدا کرد.
شهید اکبر برکت
اکبر برکت در سال ۱۳۴۶ در خانوادهای معتقد و مستضعف در شهرستان نورآباد استان لرستان به دنیا آمد و بعد از دوره کودکی به دیستان رفت و با طی کردن مقطع ابتدایی به مدرسه راهنمایی قدم گذاشت. اکبر خود را آماده میکرد تا با تلاش و کوشش بیشتر هم خوب درس بخواند و هم به خانوادهاش کمک کند. اما یکباره شاهد بروز جنگی شد که مرزهای کشور در معرض تهاجم دشمنان قرار گرفت و او نیز مانند بسیاری از هم سن و سالان خویش احساس تکلیف کرد تا به جبهه برود و به ندای رهبرش لبیک بگوید. سرانجام این حضور نیز شهادت در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۶۴ در منطقه موسیان بود.
ویژگیهای فردی و اخلاقی
بر اساس نقل و قولهایی که از دوستان و اطرافیان در مورد اکبر وجود دارد، وی نوجوانی ساکت و آرام بود که به فرایض دینی اهمیت میداد و علاوه بر نمازخواندن سروقت، به گرفتن روزه نیز اهتمام ویژه داشت و گاه علاوه بر ماه رمضان، در بیشتر روزهای ماه رجب و شعبان نیز روزه میگرفت.
بسیجی گمنام باروحیه پهلوانی
اکبر اوقات فراغت خود را در رشته فوتبال میگذراند و در این رشته و در مسابقات مختلف دارای چندین مدال بود اما به روایت دوستانش این افتخارات هیچگاه سبب غرور وی نشده و روحیه پهلوانی و منش قهرمانی خود را حفظ کرد و بارها بدون هیاهو به جبهههای نبرد شتافت و در جبههها خدمت کرد تا اینکه به شهادت رسید. حتی وقتی به شهادت رسید، همسایگان و اطرافیان فکر نمیکردند که اکبر به جبهه میرفته است.
منبع:
کتاب «محصلان مدرسه عشق؛ دانشآموزان در دفاع مقدس».
نظر شما