به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ فرشته پایدار نوبخت؛ کریستین متز سینما را هنری توصیف میکند که اساس آن بر زمانبندی و توالی رخداد است. از نظر او، سینما قصهگو است و عمدۀ این قصهها برآمده از ادبیات هستند. فیلمسازان اولیۀ سینمای ایران، همچون اسماعیل کوشان و عبدالحسین سپنتا نخستین آثار سینمایی خود را بر اساس متون کهن و ادبیات کلاسیک فارسی، هفت پیکر نظامی و شاهنامه ساختند.
به این دلیل روشن، سینما این نیاز را دارد که از قصهها به عنوان منبع داستانگویی استفاده کند و در برابر، ادبیات نیز این قابلیت را دارد که منابع لازم را در اختیار سینما قرار دهد. برای دانشجویان فیلمنامهنویسی، درک چنین روابطی میان سینما و ادبیات، به مثابه دست یافتن به ثروتی بیپایان است. که شرط دست یافتن به آن، رسیدن به شناختی از مفهوم اقتباس سینمایی است و حوزهای وسیع و متنوع را در برمیگیرد. به این منظور در ادامه، با بیان خالصۀ چند نکته، میکوشیم به تعریفی جامع از اقتباس سینمایی برسیم.
یک: اقتباس در یک تعریف سرراست، متناسب سازی یک رسانه برای رسانهای دیگر است. این اصطلاح بیشتر در سینما هنگامی به کار میرود که از متون نوشتاری، کلامی و ادبی برای ساختن تصویر استفاده شود. به بیان روشنتر، اقتباس نوعی بینامتنیت یا روابط بین یک یا چند متن است که صرفاً به فرمهای بصری محدود نمیشود بلکه شیوههایی را شامل میشود که با آنها با متن اصلی روبه رو میشویم و آن را به شکل متن دوم آمادهسازی میکنیم.
دو: اقتباس، متناسبسازی یک متن بر اساس متنی دیگر است. در اقتباس با بیشتر از یک متن درگیر هستیم. متنی که اقتباس از آن صورت میگیرد، متن اقتباس شونده و متن دوم، متن اقتباس شده است. با این حال متن دوم، متنی درجه دو نیست و ما نبایستی متن دوم را در سایۀ متن اول قرار دهیم. زیرا متن اقتباس شده، اصالت خودش را دارد. در واقع متن اقتباس شده، ابداع و نوآوری است که نویسنده بر اساس متن یا متنهای دیگر انجام داده است. پس اصالت متن اقتباسی، از خالقیت و اندیشۀ نویسندهای است که اقدام به اقتباس میکند و خود متنی مستقل و تازه است.
سه: باید در نظر داشت که اقتباس یک فرایند خالقانه، جدی، دشوار و نظاممند است که در شکلگیری آن علوم دیگر نقش دارند. این علوم در دو دستۀ نظری و عملی قرار میگیرند و شامل نشانهشناسی، زبانشناسی، نمادشناسی، معناشناسی، روایتشناسی، شکلشناسی و همچنین فلسفه، جامعهشناسی و تاریخ است. بسته به نوع اقتباس هر یک از این دانشها و شناخت آنها میتواند به فیلمنامهنویس کمک کند. به عنوان مثال، در انتقال یک داستان همانند هیپولیت یا سیاوش از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر، فرایندی همانند بومیسازی اتفاق میافتد که در آن تاریخ و فرهنگ سرزمینها، اسطورهها، افسانهها و باورهای مردم دخیل هستند که معناها و تاثیر داستان بر مخاطب را دچار تغییر میکنند.
چهار: اقتباس به دو شکل وفادارانه و آزاد صورت میگیرد. در نوع وفادارانه، هدف صرفاً تبدیل داستان یا متن اصلی به تصویر است. شوهرآهوخانم ساخته داود مالپور نمونهای از یک اقتباس وفادارانه است. اما در نوع آزاد، پای تفسیر و تاویل در میان است و خالقیت فیلمنامهنویس و برداشتهای او از داستان اصلی در متن اقتباس شده وارد میشود. در نوع آزاد معمولاً داستان اصلی به عنوان یک مادۀ خام، با سروشکلی نو و تازه، بهروز میشود. مثل کاری که فریدون رهنما با داستان «سیاوش» در شاهنامه میکند. فیلم سیاوش در تخت جمشیددر واقع بازآفرینی اسطوره در دنیای امروز است. نمونۀ دیگر فیلم «شب قوزی» ساخته فرخ غفاری است که با رویکردی مدرن و معاصر، فضای «هزارو یک شب» را به فضای تهران در دهه چهل منتقل کرده است. به عنوان موخره: سینما، هنری داستانگو است و ادبیات منبعی بیپایان برای سینما به شمار میرود. این منبع صرفاً جهت بازگویی و یا تبدیل کلمه به تصویر نیست. زیرا چنین کاری غالباً ممکن نمیشود. در نتیجه، برای فیلمنامهنویس آشنایی با ادبیات و خواندن داستانها و حکایتها و همچنین شناخت عمیق عناصر فرهنگی آنها، یکی از ضرورتها است.
نظر شما