به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سیدمسعود علویتبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی در ویژه برنامه ادبی «شاعر شهید غزه» به یاد بانوی شهید هبه ابوندا که شامگاه گذشته، ۱۵ آبان به صورت مجازی و با میزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد، عنوان کرد: هبة کمال ابو ندا در سال ۱۹۹۱ در مکه معظمه به دنیا آمد و در سن ۳۲ سالگی در بمباران باریکه غزه در شهر خان یونس به شهادت رسید. زادگاه پدران هبة روستای بیت جِرجا در ۱۵ کیلومتری شمال شرقی نوار غزه در فلسطین بود که در سال ۱۹۴۸ توسط رژیم جعلی اسرائیل در طرحی از پیش آماده برای پاکسازی نژادی سرزمین فلسطین این روستا تخریب و کلیه ساکنان آن آواره شدند. در این روستا ۳۲ خانواده زندگی میکنند، مثل خانوادههای ابو مطر، ابوعجرم، ابوحسنین و خاندان «ابو ندا» که هبه از این خانواده بود.
علویتبار در ادامه در بیان تألیفات این شهید و تشریح رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» گفت: از جمله تألیفات هبة ابو ندا میتوان به رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» اشاره کرد؛ همچنین وی در سه مجموعه شعر به نامهای «العصف المأکول»، «شاعر غزه» و «ابجدیة القید الأخیر» مشارکت داشته است. هبة ابو ندا درباره شخصیت محوری رمان «اکسیژن برای مردگان نیست»، با نام آدم گفته بود که به گونهای با این شخصیت آمیخته شده که تفکیک شخصیت خودش از او امکان ندارد. طلیعه این رمان جنایی و پلیسی است. معاون و دو وزیر ترور میشوند و شخصیت آدم برای پیدا کردن قاتلی ژلاتینی وارد میشود و بعد از آن داستان حالت سیاسی به خود میگیرد. نویسنده در این اثر خلاقانه که نوشتن آن سه سال به طول انجامیده است با زبان تمثیل و خلق شخصیتهایی مانند آدم و قاتل ژلاتینی فلسطین تحت اشغال را با همه رنجهایش روایت کرده و نژادپرستی اشغالگران و جنایات آنان را به تصویر کشیده است. هبة تمام مفاهیم مورد نظر خود را به وسیله شخصیت محوری داستان با نام آدم پیش میبرد.
وی افزود: مقدمات ترجمه رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» که در زمره کتابهای ادبیات مقاومت جای میگیرد فراهم شده است. هبة ابو ندا تنها یک روز قبل از شهادتش در رثای دوستش مریم سمیر که در بمباران غزه شهید شده بود، نوشت «مریم از خستگی آسوده شد، برای همیشه آرام شد، متاسفم مریم، برای هر باری که با هم اختلاف داشتیم، خیلی متاسفم» و در آخرین پیام خود ساعتی قبل از شهادت به خدا سوگند یاد میکند «همگی یا شهید میشویم و یا شاهد آزادی خود خواهیم بود» بیتردید اگر ما بخواهیم معنای مقاومت اسلامی برای آزادی فلسطین را در یک جمله خلاصه کنیم همین جمله واپسین شهید هبة ابو نداست و راه سوم و یا میانهای وجود ندارد.
علویتبار در بخش دیگری از سخنان خود به معرفی شهید دیگری از شهدای هنرمند اخیر غزه پرداخت و ادامه داد: از دیگر شهدای هنرمند و جوان غزه در روزهای اخیر شهید هبة زقوت نقاش ۳۹ ساله را میتوان نام برد که جمعه ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳ به همراه پسرش در غزه به شهادت رسید. در نقاشیهای شهید هبة زقوت استفاده از رنگآمیزیهای فراوان را شاهدیم و در این نقاشیها فلسطین به عنوان یک شخص، یک هویت و به عنوان یک ماحرا نشان داده شده است. هبة در نمایشگاههای خارجی و داخلی بسیاری شرکت کرد و نمایشگاه انفرادی او با عنوان «فرزندان من در قرنطینه» در سال ۲۰۲۱ برگزار شد. در نقاشیهای وی وطن و فلسطین اجزای اصلی را تشکیل میدهند و در این آثار ترس، رنج، غم و مبارزه به موازات شادی، آفتاب و امید ترسیم شدهاند.
وی تاکید کرد: شدت بمبارانهای هولناک و بیرحمانه اخیر رژیم صهیونیستی به گونهای است که از تمام طیفها و گروهها میتوان قربانیان متعددی را ذکر کرد. به عنوان مثال در جرگه هنرمندان علاوه بر شاعر شهید هبة ابو ندو نقاش شهید هبة زقوت، تعداد بسیار دیگری از هنرمندان جوان فلسطین نیز به شهادت رسیدهاند و این کشتار همچنان ادامه دارد.
در این برنامه شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، محمدعلی یوسفی، سیدمسعود علویتبار، مسعود ربانی، سیدحکیم بینش، سیدمهدی بنیهاشمی لنگرودی، نغمه مستشارنظامی، فاطمه عارفنژاد، فاطمه ناظری، خدیجه دیلمی، زهرا آراستهنیا، مریم فروزانکیا، مهسا ایمانی، سارا عبداللهیفر، زیبا فلاحی و صبا فیروزی حضور داشتند که برخی از اشعار خوانده شده در این محفل را با هم مرور میکنیم.
شعر علیرضا قزوه
تو یا شهید میشوی و یا شهید میشوی
و هیچکس شهادت تو را «وتو» نمیکند
و هیچکس میان این همه شهید
توجهی به تو نمیکند
و حجلهای برای تو نمیزنند
چرا که کوچهای برای حجلهای نمانده است
و حجلهها همین توئیتها و شعرهاست
و حجلهها همین صدای ابرهاست
که داد میزنند یکصدا:
هبة ابو ندا
تو یا شهید میشوی و یا شهید میشوی
و جشن مردگان رسیده است
و شادمانی غریب کودکان
و مردهها در آسمان
به اشک بستهاند حجله تو را
هبة ابو ندا
جهان نگاه میکند به تو
چقدر چشمهایت آشناست، آشنا
و من چقدر فکر روزهای رفتهام
و غرق گریه بود هفت روز هفتهام
و تو هنوز بیصدا
نگاه میکنی به ما
هبة ابو ندا!
شعر رضا اسماعیلی
تو کلمات را
با سنگهایی در مُشت
به خط مقدم فرستادی
انتفاضه
شعرهای تو بود
و «غزه»
با شعرهایت میجنگید
که ظلم را منفجر میکرد و
مظلوم را بیدار.
***
دختر فلسطین: «هبة ابو ندا»!
هم سنگرانت
«محمود درویش»
و «سمیح القاسم» منتظرند
شعر جدیدت را به جبهه بفرست.
به خدا قسم
یکی از همین روزها
پیروزی
از دروازه شعرهایت وارد می شود
و «غزه»، آزاد
شعر سیدمسعود علویتبار
از غزه نیوش این صدا را
پیغام «هبة ابو ندا» را
با گریه در ابتدای قصه
دیدیم تمام انتها را
هستیم شهید یا در آخر
بینیم سپیده رها را
جز درد ز عشق ما نخواهیم
بشکن همه شیشه ی دوا را
این طایفه در نظر نگیرند
در عمر به بک نظر خدا را
این گونه ستم ز کس نیاید
جز پردهدران بیحیا را
نشنیده کسی به شهر غزه
فریاد خدا خدا خدا را
بینید در آتشی فروزان
نالیدن طفل بینوا را
بینید به زیر تلِّ آوار
آوازه تلِ کشته ها را
از مرگ دگر نمی هراسیم
صد مرتبه کشتهاند ما را
آنک به سر ستم چکانید
از جانب غزه ماشهها را
درعطر نسیم صبح بینید
رقصیدن طره رها را
در پای تحقق آرزوئی است
بوئیدن خاک آشنا را
شعر فاطمه عارفنژاد
به یاد هبه زقوت، بانوی نقاش فلسطینی که به همراه فرزندانش در غزه به شهادت رسید:
سراپا ایدهام، از رنگهای تازه سرشارم
هزاران طرح نو پیچیده در طومار افکارم
دوباره مینشینم روبروی بوم با لبخند
که از قول قلمموها بگویم دوستت دارم…
پی کشف نشاط سابقم در شهر زیتونها
به دنبال صدای خندهها در کوچهبازارم
تمام روز وقف گنبد و گلدستهات بودم
و حالا زیر نور شمع، سرگرم چمنزارم
سپید و سرخ و زرد و سبز، نقاشی به نقاشی
تویی روح تمام قابهای پرطرفدارم
تو میدانی که من _این با سکوت و خلوت آغشته_
چقدر از نعرههای وحشی رگبار بیزارم
قلم را میفشارم چون سلاحی سرد در دستم
برایت ای وطن! در سنگرم مشغول پیکارم
به دیوار هزاران خانه ویرانه در غزه
هزاران تابلو از صبح پیروزی بدهکارم
بگو زیباترین سرخی که دیدی تابه حال این نیست؟!
ببین! دارم به خون در دشتهایت لاله میکارم
کنار بوم آخر… پیش چشم مسجدالاقصی
شهادت میدهم نصر تو را با آخرین کارم
شعر سیدحکیم بینش
گفتی: «شب بخیر غزه!»
اما غزه تا صبح بمبها را شمرد و شهدا را
کاش اتم فسفر نبود
کاش شعر میتوانست جلو جنگ را بگیرد
راستی آخرین شعر را که مینوشتی به چه واژههایی فکر میکردی؟
در میان آتش و خون چه واژههایی به سراغ شاعر میآید؟
چه اندوهی در شب بخیر گفتنت بود
انگار میدانستی که قرار است آمار شهدا بیشتر
شعر شهادت است
و کلمه زنان غزهاند هبه ابو ندا
کلمه کودکان غزهاند
کلمه صدای الله و اکبر گردان عزالدین قسام است
کلمه مردم غزه است که شهید میشوند.
شعر وحید ضیائی
هر ورقی که از کتاب گشودهات
پلکی میزند به سوی ستارگان خدا
فصل تازه تولدیست
هر تکه از پیراهنت رمان نیمه تمامی بود
سوخته
از همان آغاز که زاده شدی
ما
خواهران بسیاری را بدرقه کردیم
به آبها که بیتن بودند
به صخرهها که بیکفن
و به دشتها که قطعه قطعه
ما
خواهران بسیاری را به خاک سپردیم
که هنوز لبخند میزدند
هنوز چال گونههاشان رنگ میداد
هنوز انگشتهاشان
از لاک مادر سرخ بود
ما
خواهران بسیاری را گریستیم
که از ایشان غباری مانده بود و نامی بی جغرافیا
شاید
تو را دیده بودم
در جمع مغموم شاعرانی معصوم
از کرانه اندوه
شاید
تو را شنیده بودم
در الفبای نزار بیکسی رودخانه ای شرقی
شاید
با تو قدم زده بودیم
در سواحل خونی شعر
ما خواهران بسیاری را به شعر بخشیدیم
و شعر شکل کبوترهای حرم بود
درد میکشد دقیقه
که زنی
درد میکشد ثانیه
که شاعری
درد میکشد سال
در نقشهای گم شده غصب شده سوخته
درد میکشد این مادری که تو را دوباره میآورد
تو را
که کلمهای از زنان عربی
و تنهاتر از ایشان در گریستن کلمات
با تو قدم خواهم زد در معبر موعود
تو برایم از رمان تازهات میگویی
من از تاریخ گله میکنم
و زخم زمین
خوب میشود خواهر … خوب میشود
آسوده بخواب خواهر
شعر زهرا میریان کرمی
آتش بمبها و بمبافکنها
تورا خاموش نکرده است
کلامت شعلهور است
در تمام جهان
میسوزد و میسوزاند
تو تا همیشه
امید وآزادی را
چونان هوایی پاک
فریاد زدهای
آری چه زیبا
که
اکسیژن برای مردگان نیست
هبه ابوندا!
دختر غزه!
دختر امید و آزادی!
ما چون تو
یقین داریم
که
فلسطین آزاد خواهدشد.
شعر زهرا آراستهنیا
گفتند مجرم نیست هرکس که هنر دارد
حالا سکوت تلخشان رنگی ز شر دارد
تو شاعری کردی و عمری قصهها گفتی
خونت چکیده پس یکیشان بانگ بردارد!
اهل هنر بودی ولیکن اهلی شر نه
در سمت حق بودن عزیزم دردسر دارد
هر خانه در غزه برایت بیت شعری شد
خانه برای شاعران قدری دگر دارد
با خون نوشتی آخرین ابیات شعرت را
انسانیت در این زمان خون جگر دارد
غصه نخور که قصه گو پایان خوبی را
قطعاً برای قصهتان در زیر سر دارد
شعر خدیجه دیلمی
هبه ابو ندای فلسطین است
آری زنی فدای فلسطین است
دیگر برای مرده هوایی نیست
وقتی زنی صدای فلسطین است
شعر سیدمهدی بنیهاشمی لنگرودی
از غم خاک و خانه و میهن قلب شاعر دوباره صدچاک است
حیف اما به جای محفل شعر زیر انبوهی از غم و خاک است
شعرهایی که رفت و گفته نشد چه غزلها نخوانده مدفون شد
آخرین شعر او شهادت بود قافیههای این غزل خون شد
موشکی خورده بین ابیاتش وزن اشعار او شده درهم
میچکد از ترانههایش خون میچکد از ترانههایش غم
حرفهایی که خاک و مدفون شد در میان زمین اجدادی
میشود بیت بیت شعر او شعر آهنگ روز آزادی
در میان سکوت این دنیا چه نفسها که میشود خاموش
سازمان ملل ولی خواب است سازمان ملل ولی بیهوش
مثل برگ درخت میریزند جسمها در هوای این پاییز
سازمان حمایت از زنها یک مترسک میان این جالیز
آه از داغ مردم غزه آه از خانهای که شد ویران
آه از ظلم و ظالم و تبعیض آه از فرق غزه با اوکراین
آه از سانسورِ شدید خبر آه از حیلههای این دشمن
تو کجا ماندهای در این میدان؟ سمت حق یا که سمت اهریمن؟
شعر سارا عبداللهیفر
در تاریکی شهر
چه غریبانه
صدای فریاد سنگ
و شمیم واژههای شعرت
بر تنهای بیسر
چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد
پیچید.
شعر محمدعلی یوسفی
تو گفتهای به قاتلان کودکان
که دستشان به خونشان شده عیان
که چنگ خون چکانتان ز جسم ما
درآورید جانیان بیحیا
رها کنید بال ما رها کنید
به اشک کودکانه اعتنا کنید
برای زندگان هوا پر از دم است
برای مردگان ولی هوا کم است
ابو ندا تو شعر فتح خواندهای
برای مرگ منتظر نماندهای
قسم به تو قسم به شعر ناب تو
به راه تو به شعر انقلاب تو
به خون تو به پارههای شعر تو
به سرخی شرارههای شعر تو
تو شعر غزهای هبه ابو ندا
تو شیر شرزهای هبه ابو ندا
تو رفتهای به اوج آسمان هبه
نوشتهای دوباره داستان هبه
تو رفتهای ولی به یاری خدا
نجات میدهیم قدس و غزه را
شعر زیبا فلاحی
هنر رزم تو
خواهرم
شلیک خلاقیت
واقعیت زندگی فلسطین
آرایش تاکتیکی کلمات آثارت:
شهادت؛ امنیت
شعر صبا فیروزی
فرقی نمیکند
شمال باشی یا جنوب غزه
اینجا هوا عالی ست
درختان سبز و سر به فلک کشیده
و کودکان شاد و خندانند
من یکی یکی آنها را در آغوش میگیرم
برایشان شعر میخوانم
قصه میگویم
و هنوز هر روز
بازی عرب یهود میکنیم
آبنباتهای رنگی میخوریم
میخندیم، میدویم
و مرگ اسرائیل را جشن میگیریم
اینجا همه چیز عالیست
نظر شما