یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۶
بازخوانی نقد دیدگاه‌های شرق‌شناسانه هنر اسلامی از نو

علیرضا بلیغ عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در نشست نقدو بررسی کتاب «جامعه‌شناسی هنر اسلامی» عنوان کرد: نویسنده قصد داشته از حیثیت و شخصیت هنر اسلامی دفاع کند و از جهاتی هم در این کار موفق بوده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نشست علمی نقد و بررسی کتاب «جامعه‌شناسی هنر اسلامی» با حضور علیرضا بلیغ، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و محمدرضا مریدی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر در حوزه هنری استان تهران برگزار شد.

علیرضا بلیغ عنوان کرد: با توجه به ملیت دورگه فرانسوی لبنانی نویسنده، نکته‌ای که حائز اهمیت است، انگیزه نویسنده این کتاب برای نوشتن این اثر است. چرا که با توجه به فضای زیسته خود یا به عبارت بهتر دیدگاه لائیک و آن نگاه ضداسلامی که در فرانسه بوده است تا حدی مطالعه و بینش واقعی‌تر به هنر اسلامی ممکن نبوده است. نویسنده قصد داشته از حیثیت و شخصیت هنر اسلامی دفاع کند و از جهاتی هم در این کار موفق بوده است. به نظر می‌آید محتوای کتاب تلاش می‌کند در نقد دیدگاه‌های شرق شناسانه، هنر اسلامی را از نو بازخوانی کند و بر مؤلفه‌هایی دست بگذارد که اتفاقاً در بینش‌های شرق شناسانه دیده نمی‌شوند و به وجه تمایز هنر اسلامی و هنرهای دینی دیگر از جمله معیارهای هنر دوره مدرن پرداخته شده است.

وی ادامه داد: نویسنده تلاش می‌کند از این معیارها عبور کند. کتاب هم با توجه به این دیدگاه ارزشمند است چون ما یا کاری با هنر اسلامی نداریم یا اگر داریم ذیل همان دیدگاه‌های شرق‌شناسانه به هنر اسلامی نگاه کردند. از این جهت تلاش نویسنده برای اینکه بتواند رویکردی بیرون از این فضا نسبت به هنر اسلامی عرضه کند؛ تلاش شایسته‌ای است. اگر چه کار در این نقطه به تمامیت خودش نرسیده است. مطالعات هنر در دنیا از جمله هنر اسلامی با شرق‌شناسی آغاز شده است اما مسئله اصلی این است که مطالعات، ما را نسبت به خودمان آگاه می‌کند یا ما را ذیل نگاهی که شرق‌شناسان به هنر اسلامی داشتند آگاه می‌کند. در شرق‌شناسی درباره تمام حوزه‌های معرفتی ما از فلسفه تا هنرهای مختلف مثل شعر کتاب نوشته شده است. برداشتن چنین گامی از سوی این نویسنده به نوعی گذر از این نگاه شرق شناسانه است و درک متفاوتی از هنر اسلامی را در این کتاب مشاهده می‌کنیم و هنوز هم ظرفیت‌های بسیاری برای پرداختن به هنر اسلامی بیرون از نگاه شرق شناسانه وجود دارد.

عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی تصریح کرد: اگر عنوان کتاب را موشکافانه و فنی مورد بررسی قرار دهیم باید گفت با توجه به بعضی از مفادی که نویسنده در کتاب به آن اشاره دارد این عنوان، دقیق نیست. وقتی می‌گوییم جامعه شناسی هنر اسلامی، درواقع مطالعه جامعه شناختی راجع‌به یک موضوع، دلالت‌ها و ضرورت‌هایی دارد که به ما اجازه نمی‌دهد از این عنوان به راحتی استفاده کنیم. اگر به بنیان‌های جامعه‌شناسی رجوع کنیم تلاش می‌کند موضوعات مختلفی از علم، دین، هنر و.. را بر اساس بنیان‌های اجتماعی توضیح دهد. شاید اگر می‌خواستیم بر اساس مضامینی که در کتاب آمده یک عنوان را پیشنهاد دهیم «تاریخ اجتماعی هنر اسلامی» یا با عنایت به فصل آخر «هنر اسلامی در نسبت با دین هنر و جامعه» عنوان مناسبی بود.

علیرضا بلیغ در تفاوت هنر اسلامی و هنر مسلمانان گفت: کتاب، هنر اسلامی را هنر جامعه اسلامی می‌داند؛ اگرچه هم اسلام و هم این هنر را به یک بنیان قدسی برمی‌گرداند. از این جهت نباید این هنر را ذیل عنوان هنر مسلمانان دسته بندی کرد.

محمدرضا مریدی عضو هیئت علمی دانشگاه هنر با ابراز خرسندی از اینکه در این کتاب به جامعه‌شناسی هنر پرداخته شده، گفت: ما در حوزه رویکرد جامعه‌شناسانه در هنر منابع محدودی داریم نه فقط در ایران در همه جای دنیا مواجهه جامعه شناسانه با هنر اسلامی اندک است. عنوان کتاب بسیار اشتها برانگیز است. من به عنوان خواننده نکات تازه‌ای در کتاب یافتم اما کتاب نتوانسته از عهده عنوان خود برآید. جامعه‌شناسی هنر اسلامی عنوان وسیعی است که مؤلف به سهم خود در این زمینه تلاش کرده است.

مریدی با نقد و بررسی فصل به فصل کتاب، عنوان کرد: کتاب در فصل اول شرح می‌دهد چطور پژوهشگران غربی اصالت هنر اسلامی را انکار می‌کنند یا به پرسش می‌گیرند. ابتدا مسئله جعل را مثال می‌زند و «معمار سنان» که نابغه‌ای در هنر اسلامی است را انکار می‌کند. بعد به سراغ منقول بودن هنر اسلامی می‌رود. در این بحث می‌گوید؛ برخی پژوهشگران غربی بر این تأکید دارند که هنر اسلامی وام‌دار هنرهای غربی و اساساً ریشه‌های غیر اسلامی است و در واقع می‌گوید وام‌دار هنر مسیحیت و دیگر هنرهاست.

وی ادامه داد: هنر اسلامی از دید غربی‌ها همان ادامه هنرهای مدیترانه‌ای و آسیایی است. به این ترتیب با وارد کردن دیگر مؤلفه‌های غیر اسلامی غربی‌ها در تلاش هستند این گونه تاریخ را تحریف کنند که هنر اسلامی اصالتی ندارد. وقتی از هنر اصیل صحبت می‌کنیم مگر از هنری صحبت می‌کنیم که متأثر از دیگر میراث‌ها نیست؟ این نوع استدلال‌ها در توضیح اصیل بودن یا نبودن هنر اسلامی دلالتی ندارد. در بخش چهارم به دوگانگی مقوله‌ها اشاره می‌کند و تأثیر نفوذ اسلام را سریع می‌داند. باید بررسی کرد که این سرعت نفوذ چرا مورد توجه پژوهشگران قرار نمی‌گیرد؛ اینکه از معماری‌های سمرقنمد تا شرقی‌ترین تا غربی‌ترین قلمرو اسلام شبیه هم می‌شود. نویسنده این را دلیل بر اصالت هنر اسلامی می‌داند. البته به نظر من سرعت نفوذ شاهدی بر اصالت هنر نیست و می‌توان گفت این حاصل قدرت پادشاهان آن زمان بوده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها