به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این کتاب خاطرات تلخ و شیرین مدافعان سلامت در نبرد با کرونا به قلم مهدی عجم میباشد که بخشی از این اثر در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات سوره مهر با عنوان آب پرتقال کربلای ۵، شامل ۱۳۵ خرده روایت کرونایی از خاطرات پزشکان و پرستاران عزیز، تقدیم خوانندگان گرامی شد. در این اثر، با افزودن خاطراتی از سایر کادر شریف درمان، کتاب در شش فصل، علاوه بر بخشی از گلچین آن خاطرات، روایتهایی خواندنی از تکنسینهای شریف عرصة تشخیص، مانند آزمایشگاه ویروس شناسی و بخش تصویربرداری پزشکی و همچنین عزیزان خدماتی و انتظامات بیمارستان، از روزهای اوج کرونا، تقدیمتان شده است.
اثر جدید مهدی عجم با ۳۰۲ صفحه و تیراژ ۱۰۰۰ نسخه توسط انتشارات ۲۷ بعثت چاپ و روانه بازار نشر شد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
ایام اربعین سال ۱۳۹۹ دلهای مشتاقان اباعبداللّه (ع) در آتش فراق میسوخت. من که دو سال پیاپی بهرغم تلاش و پیگیریهای بسیار، بنا به دلایلی موفق به زیارت اربعین نشده بودم و خودم را آماده میکردم که پس از سه سال به زیارت ارباب مشرّف شوم، بهناگاه با هجوم این ویروس منحوس، تمام رؤیاهایم را نقش بر آب دیدم؛ اما در دل هنوز امید داشتم و مقدمات کار را فراهم میکردم تا بهسمت مرز مهران حرکت کنم. قصدم این بود که در مرز منتظر بمانم و هرطور شده، خودم را به پیادهروی اربعین برسانم.
در همین ایام، یکی از روزهای تعطیل، در بخش تصویربرداری مشغول خدمت بودم که حوالی ظهر، یک بیمار بهشدت بدحال به پذیرش مراجعه کرد. بهسرعت کارهایش را انجام دادیم و بیمار روی تخت سیتیاسکن خوابید. در گیرودار پذیرش و سؤال و جوابهای مرسوم، متوجه شدم که بیمار، یکی مثل خودم است. او هم به قصد پیادهروی اربعین، به مرز مهران مراجعه کرده و در آنجا بست نشسته بوده تا هرطور شده، از مرز عبور کند. وقتی وضعیت بیمار را دیدم، آب سردی بر پیکرم ریخته شد. ریهاش بهشدت درگیر بود و کرونای پیشرفتهای داشت. بهدلیل بیخبری از بیماریاش مشخص نبود در مسیر مهران، چند نفر را درگیر کرده است. بسیار منقلب شدم و به اشتباه خودم پی بردم. قرار نیست با نیت خیر، کار اشتباهی انجام دهیم. قصد زیارت داریم و دلها تنگ و مشتاق است؛ اما اگر بهخاطر اصرار من برای زیارت، خدایناکرده یک نفر بیمار شود، آن دنیا جواب آقا و مولایم را چه خواهم داد؟
اینچنین شد که از تصمیم برای حرکت بهسمت مهران و شرکت در پیادهروی اربعین منصرف شدم و امور را مثل همیشه به صاحبالامر سپردم و در دل، خدا را شکر گفتم که تصمیمم را عملی نکردم.
نظر شما