فاطمه نیروی آغمیونی، در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به مناسبت روز بزرگداشت رودکی عنوان کرد: ابوعبدالله جعفربن محمدبن حکیمبن عبدالرحمانبن آدم یکی از شاعران نامدار و پدر شعرفارسی است. وی در ده رودک از روستای سمرقند پا به جهان گشود. نام وی را جعفر نهادند. در برخی منابع آمده است که رودکی اَکمَه یعنی کور مادرزاد بود و در برخی منابع نیز اشاره به این دارد که رودکی از مادری نابینا متولد شده است. وی در هشت سالگی به تمامت قرآن را حفظ و سرودن شعر را آغاز کرد. تخلص وی «رودکی» منسوب به «رودک» سمرقند است. علاوه بر این تخلص در اشعار خود از عناوینی چون «استاد سمرقند»، «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» نیز یاد شده است. رودکی بعدها از هرات به بخارا سفر کرد و به دربار سامانیان راه یافت و مورد محبت و احترام پادشاه و درباریان قرار گرفت، چنانکه در دربار سامانی با بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی وزیر و ابوطیب مصعبی، صاحب دیوان رسالت پیوستگی یافت و با فرهیختگان زمان خود چون شهید بلخی شاعر و ابوالحسن مرادی شاعر و دیگران مصاحبت داشت. عوفی یکی از قدیمیترین مؤلفان همعصر زندگی رودکی آورده است «وی در کودکی بسیار تیزهوش و با حافظه بوده، چنانکه در هشت سالگی قرآن را به تماماً حفظ کرده است. همچنین وی صورتی زیبا، آوازی خوش داشته و به سمت خوانندگی کشیده شده و نواختن بربط را آموخته و در این هنر استاد شده است.» وی پس از برکناری امیرنصربن سامانی از حکومت، دربار و بخارا را ترک کرد و به زادگاه اصلی خود رودک بازگشت و مورد بیمهری قرار گرفت و سالهای پایانی عمر خود را در رنج و سختی به سربرد. رودکی در سال ۳۲۹ هجری به دیار باقس شتافت و در زادگاه خود در پشت بوستان بُنَج رودک به خاک سپرده شد.
این پژوهشگر و نویسنده تعداد ابیات سرودهشده توسط رودکی را یکمیلیون و۳۰۰ هزار بیت عنوان کرد و افزود: رودکی هم از نظر کیفیّت و هم از لحاظ کمیّت اشعار، استاد و پیشرو پیشآهنگان شعر فارسی بوده است. با آنکه در زمان رودکی شعر فارسی تازه رونق و رواج یافته بود و هنوز به تا نقطه اوج فاصله بسیار داشته به لحاظ کیفیّت، اشعار او بیش از هر شاعر دیگری موجب اعتلای شعر فارسی شد. مضامین اشعار او مجموعهای متنوع از دانش و اخلاق، پند و معرفت و نیز تغزل و عشق و شور و امید به زندگی است «زندگانی چه کوته و چه دراز / نه به آخر بمرد باید باز؟» و در جایی دیگر «شاد زی با سیاه چشمان شاد / که جهان نیست جز فسانه و باد» که عشق به زندگی در این جهان را تأکید میکند.
وی با اشاره به اینکه دوره سامانی درخشانترین ادوار شعر و ادب پارسی و مؤثرترین دوران در ترقی و پیشرفت آن است، گفت: در این دوره احیاکنندگان زبان شیوای پارسی و سرایندگان بزرگی چون رودکی، شهید بلخی، کسایی و ابوشکور میزیستند. رودکی شاعر و استاد سمرقندی نامش بر تارک ادوار شعر فارسی میدرخشد و هر زمان سخن از نخستین شاعر بزرگ تاریخ ادب فارسی دری به میان میآید مسلماً نام رودکی قبل از هر نامی در خاطرهها جلوهگری میکند.
تخیّل و خیالانگیزی رودکی
نیروی آغمیونی با بیان اینکه رودکی در تغزلهای خود به عالم طبیعت و محسوسات توجهی خاص داشته، عنوان کرد: از جمله در شعر «ریگ آموی و درشتی راه او / زیر پایم پرنیان آید همی» به اجزای بیجان طبیعت، جان بخشیده است. موضوع بسیار مهمی که در مورد تخیل رودکی است مسئله کور مادرزاد بودن وی است و محمدرضا شفیعی کدکنی اشاره کرده «تصویرهایی که از طبیعت ارائه میدهد جز از رهگذر چشمی بینا که تجربه حسّی دارد قابل قبول نیست و یا اینکه او مانند شاعران دورههای بعد اجزای خیال خود را از شعر دیگران گرفته و فقط در ذهن خود آنها را با تخیّل شاعرانه خویش قرار داده و از خیالهای دیگران، خیالهای تازه ای را ابداع کرده است؛ مثل تصویری که از خال و زلف با یکدیگر کرده است:
زلف تو را جیم که کرد آنکه او / خال تو را نقطه آن جیم کرد»
وی با اشاره به اینکه ابیاتی هم در قالبهای قطعه، رباعی، مثنوی و ابیات پراکندهای در متون کهن فارسی از رودکی نقل شده است، گفت: مثنوی «کلیله و دمنه» او ظاهراً بالغ بر چندین هزار بیت بوده و نخستین نظم کتاب مشهور «کلیلهودمنه» در شعر فارسی محسوب میشود. رودکی از شاعران سبک خراسانی است و در دوران سامانیان میزیسته و دیگر آثار وی «سندبادنامه» و «آفتابنامه» است.
مدح در اشعار رودکی
این نویسنده با بیان اینکه مدح در شعر با مسائل اجتماعی هر دوره رابطه مستقیم و قوی دارد، افزود: در واقع مدح در این دوره خیلی رشد پیدا کرد که آن را تنها به تمرکز یافتن نیروهای ادبی در دربار مربوط دانستن کافی نیست. استقلال سیاسی دولت سامانیان ضرورت تقویت دو جانبه این دولت و وحدت مردم کشور را تقاضا میکرد. اتحاد دولت و مردم و تشویق و ترغیب این مسائل از عوامل اساسی رواج مدح در آن دوران بودند و مدیحه همان شاعران وسیلهای بود که مردم را با سیاست و هدفهای دولت و خصلتهای حمیده دولتمردان آشنا میکرد و در همین زمان آرزو و آمال مردم را به ممدوحان میرساند. نمونه برجسته چنین مدیحههای عهد سامانی قصیده «مادر می» رودکی است که در مدح حاکم سیستان ابوجعفر احمدابن محمد سروده شده است. در این قصیده رودکی قبل از همه خردمندی و حکیمی، اخلاق پاک و نیکو خصالی ممدوح را ستایش کرده، سپس خصلتهای جنگاوری و دلیری او را مدح کرده و نهایت دادگستری و عادلی، سخاوتپیشگی و کریمی وی را به طور مبالغهآمیز وصف کرده است «باز به هنگام داد و عدل بر خلق / نیست به گیتی چون او نبیل و مسلمان / داد بباید ضعیف همچو قوی زوی / جور نبینی به نزد او و نه عدوان / نعمت او گستریده بر همه گیتی / آنچه کس از نعمتش نبینی عریان»
وی همچنین گفت: رودکی قسمت عمده عمرش را در دربار امیران سامانی سپری و مهارت بلند شاعری خود را به آفریدن مدیحهها صرف کرد. استاد بودن رودکی را در سرودن اشعار مدحی شاعران قرنهای گوناگون، امثال دقیقی، فرخی سیستانی، منوچهری، غزایری رازی، ناصر خسرو، خاقانی، ادیب صابر ترمذی، امیر معزّی و عبدالرحمان جامی اعتراف کردهاند. از جمله ناصر خسرو مدیحههای رودکی را همتای قصاید شاعر بزرگ عرب، حسّان دانسته است.
حسبِ حال در اشعار رودکی
نیروی آغمیونی با بیان اینکه موضوع حسب حال در آثار اکثر شاعران عصرهای مختلف جای دارد، عنوان کرد: شاعران در اشعار حسب حال معمولاً از روزگار گذشته خود حکایت میکنند. از سختیهای دیده و رنجهای کشیده شکایت میکنند و یا روزهای خوش دوران جوانی را به یاد میآورند و نمونهای برجسته از این نوع شعر در آثار قافله سالار استاد ابوعبدالله رودکی دیده میشود. قصیده «شکایت از پیری» شاعر در واقع از بزرگترین و معروفترین شعرهای حسبحالی در زبان فارسی است. شاعر در این قصیده در اوان پیری یادی از ایام بیغم جوانی میکند و زندگی خوش و مفرح دربار سامانیان را به خاطر میآورد «مرا بسود و فروریخت هرچه دندان بود / نبود دندان، لا، بل چراغ تابان بود / شد آن زمانه که او شاد بود و خرم بود / نشاط او به فزون بود وغم بهنقصان بود…»
وی با اشاره به اینکه رودکی برخلاف شاعران دیگر از زمانه شوم و چرخ کجرفتار شکایت نکرده است، افزود: شاعر به عمق حوادث روزگار، با ماهیت عالم و آدم عمیق نگریسته و نتیجههای فلسفی به دست آورده «نه نحس کیوان بود و نه روزگار دراز / چه بود؟ منْت بگویم قضای یزدان بود / جهان همیشه چو چشمی است، گِردْ گرداناست / همیشه تا بود آیین، گرد گردان بود / همان که درمان باشد به جای درد شود / و باز درد همان کز نخست درمان بود» رودکی در این قصیده روزگار سخت دوره پیریاش را به تفصیل شرح داده، از کسی شکوه نکرده، کسی را گنهکار ندانسته و همه را چون نسخه قانون زندگی قلمداد کرده است. شاعر با همه سختیها و مشکلات یأس و نومیدی را تلقین نکرده و با تأکیدی بر گِرد گردان بودن جهان، شعله امید را در دل انسان فروزان میدارد.
این پژوهشگر با تاکید بر اینکه تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی نیز نکتهای است که نمیتوان از آن چشم پوشید چراکه در آثار شاعران گذشته نیز به طور محسوس دیده میشود، گفت: این تأثیر شگفت نه تنها در متون نظم ادب فارسی، بلکه در متون نثر نیز نمایان بوده و نقطه قوّتی برای این گونه آثار است «قضا گر داد من نستاند از تو / ز سوز دل بسوزانم قضا را» در این بیت رودکی ذهنیتی از قضا و قدر و دادخواهی و دلسوختگی ایجاد کرده که میتوان آن را الهام گرفته از آیه «اذا قَضی أمْراً فانّما یقولُ لهُ کُنْ فیکون» و حدیث «اِنَّ اللهَ اذا قَضی عَلی عَبْدٍ قضاءً لَمْ یکُنْ لِقَضائه مَرَدٌّ» دانست.
نظرات