دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۸
می‌خواستم از دید نویسنده ایرانی راوی فلسطین باشم

مریم مقانی، نویسنده کتاب «چشم هایم در اورشلیم» گفت: موضوع فلسطین دغدغه من بود و تعجب می‌کردم چرا نویسندگان در این موضوع نمی‌نویسند. راه قدس از کربلا می‌گذرد و موضوع فلسطین مسئله ما است. ولی انگار ما در ایران نیستیم و گویی در کشوری زندگی می‌کنیم که به موضوع فلسطین بی‌اعتناست!

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مریم مقانی در هفتمین نشست نقد و بررسی تُم استوری با محوریت کتاب «چشم‌هایم در اورشلیم» عنوان کرد: آغاز نوشتار کتاب «چشم هایم در اورشلیم» به حدود ۱۵ سال قبل برمی‌گردد و در آن زمان جنایاتی که رخ می‌داد برای مخاطبان و حتی خود من تعجب برانگیز بود و امروز بعد از گذشت سالها شاید این گونه اتفاقات برای همه اقشار قابل پذیرش شده است، به همین دلیل شاید شگفتی و هیجانی که موردنظر منتقد است را نداشته باشد.

وی در ادامه به تشریح کتاب خود پرداخت و گفت: در گذشته علاقه‌مند به آثار علمی و تخیلی بوده‌ام و در نظر داشتم داستانی که نزدیک به واقعیت است را بنویسم بنابراین کتاب «چشم‌هایم در اورشلیم» را به رشته تحریر درآوردم، البته باتوجه به اینکه سال‌ها خود به عنوان داور و منتقد آثار هنری بودم تمامی نقدها به این کتاب را می‌پذیرم.

مقانی با بیان اینکه دغدغه اصلی من همواره و در بخش اعظمی از آثارم مسئله فلسطین است، توضیح داد: در آن زمان غالباً آثاری که در مورد فلسطین نوشته می‌شد کوتاه بود و به گفته یکی از نویسندگان خارجی در نظر داشتم که داستان‌هایی را بنویسیم که از دید یک ایرانی به مسئله فلسطین نگاه می‌کند. جمهوری اسلامی ایرانی که از ابتدای انقلاب اسلامی موضوع مسجد الاقصی و فسلطین جز اهم مسائل کشوری‌اش به حساب می‌آمد. به همین دلیل ما امروز باید داستان‌هایی را بنویسیم که نگاه مردم جهان را به موضوع فلسطین نشان دهد و بین المللی باشد که دیدگاه من هم نسبت به کتاب «چشم‌هایم در اورشلیم» این گونه بود البته باید گفت که در زمان چاپ مورد استقبال مخاطبانی هم قرار گرفت.

می‌خواستم از دید نویسنده ایرانی راوی فلسطین باشم

این نویسنده افزود: وقتی حضرت آقا فرمودند اسرائیل ۲۵ سال آینده را نمی‌بیند، من با خودم حساب و کتابی کردم که از این صحبت ایشان جلوتر نیفتاده باشم و بعد متوجه شدم که هنوز آن ۲۵ سال تمام نشده و جا دارد یک کتاب دیگر بنویسم. ما در بخش فیلم‌نامه کاری انیمیشنی در مورد فلسطین انجام می‌دهیم و با توجه به طوفان الاقصی به دوستان می‌گفتم زودتر انجامش بدهیم تا اسرائیل از بین نرفته که تاریخ مصرف کار از بین نرود.

نویسنده در پاسخ به این سوال که چرا این مسیر سخت را به عنوان سوژه انتخاب کرده است گفت: این داستان و داستان پیش از این، اولین آثار من هستند. من با داستان «عشق آبی» وارد دنیای ادبیات شدم. خواننده داستان‌های علمی و تخیلی و معمایی بودم. در دوران نوجوانی داستان‌های آگاتا کریستی را دوست داشتم. وقتی شروع کردم دوست داشتم داستانی بنویسم که تم معمایی و پی‌رنگ جنایی داشته باشد و دغدغه‌ام یعنی فلسطین در داستان مطرح شده باشد. موضوع فلسطین دغدغه من بود و تعجب می‌کردم چرا نویسندگان در این موضوع نمی‌نویسند. انقلاب با نگاه امام و این بیان که راه قدس از کربلا می‌گذرد و موضوع فلسطین مسئله ماست گره خورده است. ولی انگار ما در ایران نیستیم و گویی در کشوری زندگی می‌کنیم که به موضوع فلسطین بی‌اعتنا است!

این کتاب علمی و تخیلی نرم است

مسعود آذرباد، منتقد ادبی و ویراستار داستانی با اشاره به اینکه این کتاب را در بخش ادبیات ژانر می‌گذرد گفت: بیشتر وقت‌ها وقتی نقد را می‌خوانیم و یا در برابر منتقد هستیم ولی چهارچوب فکری و استدلالی که پشت گفته‌های منتقد است برای ما روشن نیست. من در ابتدا در مقام منتقد باید بگویم که ایده‌های من این ویژگی‌ها را دارد و بعد مقایسه می‌کنم که این چهارچوب‌ها و ایده‌ها در کتاب چقدر عملی شده و چقدر مغفول مانده است. این کتاب را در بخش ادبیات ژانر می‌گذارند، چون موضوعش امنیتی است و در فضایی به سر می‌برد که جاسوسی و نفوذ دارد و چون در آینده می‌گذرد علمی و تخیلی هم به حساب می‌آید. پس این کار از نظر من یک کار ژانر است. در ایران ما از لفظ امنیتی استفاده می‌کنیم ولی در فضای ژانر از عبارت «رمان تریلر» استفاده می‌شود. اینجا تریلر به معنایی هیجانی است.

آذرباد ادامه داد: در مورد علمی تخیلی‌ها این کارها به صورت کلی دو دسته هستند یا نرم هستند یا سخت و این از نظر من سخت نیست زیرا شما هیچ جزئیات فنی و علمی زیادی که مبنای کتاب روی آن استوار باشد را ندارید. به شما جزئیات علمی نمی‌دهد و فقط در مورد اثرش با شما صحبت می‌کند. نرم حساب می‌شود چون در قاعده‌ای که در مورد ادبیات ژانر علمی و تخیلی نرم داریم می‌گوییم ادبیات علمی و تخیلی نرم بر تاثیری که تکنولوژی و فناوری بر انسان می‌گذارد بحث می‌کند. در مورد ویژگی‌های تریلر یک بخش پوشش دادن مناسبات جنایی در مقیاس ملی و بین المللی است. هیجان خیلی زیادی دارد و پر از داده‌های دقیق و مبتنی بر خورد داستان است. حال ببینیم این کتاب چقدر علمی و تخیلی است؟ ما داستان را می‌خوانیم و می‌بینیم نویسنده در جایی می‌گوید سال ۲۰۳۵ است. اگر این سال ۲۰۳۵ را از داستان حذف کنم آیا باز هم احساس علمی تخیلی بودن می‌کنیم؟! کتاب ۲۰ سال پیش نوشته شده است، اما باید احساس در آینده بودن را داشته باشیم اگر عدد سال ۲۰۳۵ نبود من این حس را نداشتم. آنچه که ما در این کتاب در باب علمی و تخیلی بودن داریم به اندازه جایگاه علمی و تخیلی کتاب نیست.

تأثیر شهادت حاج قاسم بر بازنویسی کتاب

آذرباد ادامه داد: با توجه به آنچه خوانده‌ایم و اتفاقات چند سال گذشته، طبیعی است که نویسنده در بازنویسی به دو نکته بسیار توجه داشته؛ یکی سخنرانی رهبر انقلاب در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۵) که گفتند اسرائیل ۲۵ سال آینده را نمی‌بیند. اگر ۲۵ را بعلاوه ۲۰۱۴ کنیم می‌شود ۲۰۳۹ و طبیعتاً سال ۲۰۳۵ اثری دارد و این هوشمندی نویسنده را می‌رساند. نکته بعد این است که بازنویسی کتاب از دی‌ماه ۹۸ به بعد بوده، چون شهادت حاج قاسم در این تاریخ بود و کتاب در سال ۱۴۰۰ چاپ شده است. در اینجا نویسنده تجربه کافی نداشته و نشر معارف هم این دغدغه را نداشته که به طور ریز به ماجرا دقت کند تا تاریخ مصرف کتاب پایین نیاید. رمان امنیتی مدت‌ها است که در میان مخاطب ایران جا باز کرده است. اگر ۲۰ سال پیش کسی رمان امنیتی می‌نوشت شاید برای ما آن قدر جذابیت نداشت که بخوانیم ولی در دنیا ژانری قدیمی است و حدود ۶۰ سالی از کارهای جدی این حوزه در جهان می‌گذرد. اکثر امنیتی‌نویس‌های خارجی، کارمندان سازمان‌های جاسوسی هستند.

این منتقد گفت: کارهای تریلر دو شاخصه بسیار مهم دارد؛ یکی خشونت است. هیجانش مثل رالی داکار است و ممکن است بین راه ماشین چپ شود و سرنشین‌ها بمیرند! ما این حجم از خشونت را در تمامی این کارها می‌بینیم. مسأله دوم روابط جنسی و زناشویی است. در داستان «چشم‌هایم در اورشلیم» خشونت به اندازه کافی نیست. قهرمان داستان تیر می‌خورد. چه تصویری از آن تیر خوردن دارید؟ خون می‌آید! وقتی گلوله وارد بدن می‌شود و پوست را می‌شکافد آنجا چه اتفاقی می‌افتد؟ انگار شما با گلوله وارد بدن می‌شوید و با ریز جزئیات توضیح می‌دهید. این حجم از اطلاعات در این کتاب هست ولی این‌ها به عمق نرفته است. شما می‌توانید به راحتی از روی این اطلاعات بپرید بدون اینکه به اصل داستان آسیب بزند. من دو سه صفحه را نخواندم و جلو رفتم تا ببینم ارتباط داستان از هم می‌پاشد یا نه. اطلاعات در تار و پود متن نیست و در رمان حضور ارگانیک ندارد.

وی ادامه داد: وقتی حجم عظیمی از هیجان دارید باید مرتباً اطلاعات بدهید تا مخاطب با شما همراه شود و با خود بگوید من این را نمی‌دانستم. در این موارد که مبتنی بر واقع گرایی بالایی می‌نویسید باید برای همه چیز دلیلی داشته باشید. در سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتیِ اسلامی و جنبش آزادی قدس، افراد مسلمان هستند و قاعده و اصولی وجود دارد. ما در داستان قانع نمی‌شویم چرا باید یک مأمور زن وارد چنین فضایی شود. بچه مسلمان در زمان عملیات تفاوتی با یک یهودی و آمریکایی دارد. آن‌ها با افتخار از جاسوس زنی که حکام عرب را اغوا می‌کند حرف می‌زنند آیا این موضوع در ساختار فکری ما مورد قبول است؟!

می‌خواستم از دید نویسنده ایرانی راوی فلسطین باشم

آذرباد در ادامه گفت: فضای ادبیات ژانر ایران به فراخور رمان ادبی رشد داشته است. من فکر می‌کنم بوف کور مربوط به همین ژانر است. بعد از انقلاب یکی از معروف‌ترین این کارها در سال ۱۳۷۱ چاپ شده است. فکر می‌کنم اسم کار «جهش خاطرات روز بعد» اثر محمد قصاع است. وی مترجم علمی تخیلی است. یک کار انقلابی خیلی خوب هم در سال ۷۶ در اوایل دولت اصلاحات منتشر شد و کاری کاملاً ضد آمریکایی است. نام اثر «برزخ زمین» از هاشم افتخار و از نشر مدرسه است. اسم نویسنده مستعار است و ما نمی‌دانیم نویسنده این کتاب کیست. در دهه ۷۰ کارهایی داریم که خنثی هستند مثل کار معروفی به نام «تن تن و سندباد» که فضای ابر قهرمانی دارد و نمی‌توان گفت علمی و تخیلی صرف است. اما در دهه ۹۰ این کارها جدی شد و معروف‌ترین آن‌ها کتاب «زایو» است که برای اولین بار پرچم را بلند کرد و حجم عظیمی از مخاطب را درگیر کرد. من فکر می‌کنم متاسفانه کتاب «چشمهایم در اورشلیم» تحت الشعاع آن قرار گرفت.

آذرباد با بیان اینکه اسرائیل شر مطلق است گفت: نویسنده در شرایطی نبود که اطلاعات به او برسد و نمی‌توانیم نویسنده را بابت این کارسرزنش کنیم. آنچه در این کتاب برای من مهم است نبرد نهایی بود که این نبرد نهایی، آن نبرد نهایی نبود و ما مبارزه‌ای را که لازم بود، ندیدیم. مسأله بعدی این است که وقتی چیزی می‌نویسیم که بومی ما نیست بهتر است با ذهن و زبان ایرانی نوشته شود. ذهن ایرانی در این داستان کم است. می‌شد این داستان را ترجمه کرد و برایش نام نویسنده‌ای خارجی انتخاب کرد. مخاطب احساس نخواهد کرد که نویسنده‌ای ایرانی این کار را نوشته است. تفکر ایرانی در این کار نیست.اسرائیل بد و به قول امام موسی صدر، شر مطلق است. بد بودن باید دراماتیک باشد. ما روی کدام بدی‌هایش سرمایه گذاری می‌کنیم و چه بدی‌هایی را برای مخاطب پررنگ می‌کنیم؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها