چاپ اول كتاب «خواصالاشياء» نگاشته حكيم ابوعلي (به زبان يوناني) ترجمه شده به زبان فارسي، اثر محمدبن زكرياي رازي، به كوشش يوسف بيگ باباپور و كاوه عباسي از سوي مجمع ذخائر اسلامي قم منتشر و روانه بازار نشر شد.\
بر اساس مطالب کتاب، نسخههاي خطي نشانگر هويت و اعتبار يك ملت است. اين آثار گرانسنگ كه كارنامه اسلاف ماست، حاوي انديشههايي شگرف و بن مايه تفكرات گوناگون بشري است كه همواره حاميان و پاسداران سنگرهاي علم و دانش آن را در خلل جان پيچيدهاند و در صندوقچه ديده دل نگاه داشتهاند تا از تطاول گذر ايام، غبار پوسيدگي و گرد تعرض بيگانه بر آن ننشيند، اما باز، بسا گنجينههاي ايراني و اسلامي كه در موزههاي بيگانگان خفتهاند و دستيابي بدان بر طالبان علم، مدلول «ولو بالصين» است.
تاريخ پزشكي يوناني با نام ابقراط (هيپوكراتس) شروع ميشود كه به سال 257 قبل از ميلاد (و به روايتي 370 قبل از ميلاد) از دنيا رفت و كتاب كلمات قصار يا فصول (Aphorismoi) او پيوسته كتاب راهنماي كساني بوده است كه حرفه طبابت داشتهاند. اين مجموعه از جمله نخستين آثار طبي است كه توسط حنينبن اسحاق كه زبان يوناني ميدانست، به زبان عربي ترجمه شد. ترجمه ديگر سرياني نيز از اين كتاب در دست است كه نام مترجم آن و نيز تاريخ ترجمه معلوم نيست، و به سال 1903 ميلادي در لايپزيگ توسط پونيون انتشار يافت.
مولفان مهم ديگر در طب يوناني عبارتاند از: اوريباسيوس(متولد حدود 325 ميلادي) است كه از تاليفات طبي او سه كتاب بر جاي مانده، كه يكي از آنها «موجز» (Synopsis) است مشتمل بر هشت كتاب كه آن را به پسر خود ائوستاثيوس اهدا كرده بود. اين كتاب را حنينبن اسحاق به عربي ترجمه كرد، و علي عباس [= عليبن عباس مجوسي] از آن با خبر بود. پل آيگينايي [paul of Aegina] فقراتي از آن نقل كرده است.
آيتيوس كه در اواخر قرن پنجم ميزيست، پزشكي بود كه در قسطنطنيه طبابت ميكرد. وي سرياني و از مردم «آمد» بود. مجموعه طبي در شانزده كتاب نوشت كه اكنون آنها را به چهار دسته تقسيم ميكنند. در نوشتههاي او چيزهاي ابتكاري فراواني وجود ندارد؛ ولي محتويات آنها را خوب انتخاب كرده است. وي نخستين پزشك يوناني است كه به سحر و تعويذ توجه فراوان داشته است.
پلآيگينايي احتمالا در اواخر قرن هفتم ميزيسته است. از حيات او چيزي نميدانيم. سوييداس وي را مولف چند كتاب طبي ميداند. از اين كتابها تنها يكي بر جاي مانده است به نام «هفت كتاب پزشكي». اين كتاب توسط حنينبن اسحاق ترجمه شده و در ميان اعراب شهرت فراوان داشت؛ مخصوصا از لحاظ فن قابلگي بيشتر به آن رجوع ميكردند و به همين جهت وي را «القوابل» لقب داده بودند.
اهرن يا هارون [Aaron] كاهن و پزشك اسكندراني نيز يكي ديگر از كساني است كه اطلاعي از زندگي وي در دست نيست. وي مولف مجموعهاي است كه ميگويند توسط شخصي به نام گوسيوس [Gosius] به سرياني ترجمه شده بود. اين گوسيوس را با گوسيوس پتايوس [G.petaeus] كه در روزگار امپراطور زنو ميزيسته يكي شمردهاند.
نويسنده متاخرتر سرياني، ابنالعبري [Bar Hebraeus] نوشته است كه هارون سي كتاب تاليف كرده بود كه سرجيوس راسعيني آنها را ترجمه كرد و دو كتاب از خود بر آنها افزود، ولي شتاينشنايدر [Steinschneider] بر آنست كه اين ملحقات تاليف مترجم عربي كتاب است كه يهودي - ايراني بوده و ماسرجويه [Mesirgoyah] نام داشته است. كتابهاي هارون در ميان اعراب رواج كامل داشته، و طب عربي سخت از آن متاثر شده است.
در ميان ايرانيان نيز معدود افرادي بودند كه كتابهاي خود را به زبان يوناني مينوشتند تا هم تفاخر علمي نمايند و هم انتقال علوم به عالم غير اسلام بود. شايد مولف اين كتاب نيز از جمله همين افراد بوده؛ چه همچنان كه از نام وي در مقدمه كتاب بر ميآيد، ظاهرا ايراني مسلمان بوده كه كتابي در طب به يوناني نوشته است، و بعد از وي توسط زكرياي رازي ـهرچند جاي ترديد داردـ به فارسي ترجمه شده است.
دكتر زيگريد هونكه، در كتاب ارزشمند «فرهنگ اسلام در اروپا» درباره رازي مينويسد: «ششصد سال قبل، كتابخانه دانشگاه طب پاريس، كوچكترين كتابخانه دنيا بود. اين كتابخانه فقط داراي يك كتاب بود، و اين كتاب نوشته يكي از دانشمندان اسلام بود. اين كتاب آن قدر برايشان ارجمند بود كه حتي لودويگ يازدهم، كه پادشاهي با ايمان و مسيحي بود و ميخواست اين كتاب را به امانت بگيرد، ميبايست صد سكه طلا و دوازده سكه نقره به وديعه بگذارد. او اين كتاب را كرايه كرد تا اينكه پزشكان خصوصي وي از آن رونويسي كنند و چه در موارد بيماري و چه در دوران سلامتي، به مثابه يك فرهنگ امراض و دستورات طبي از آن استفاده نمايند.»
اين كتاب گرچه تمام موجودي اين كتابخانه بود، ولي در حقيقت شامل مجموع علوم طب، از دوران يونان قديم تا سال 925 بعد از ميلاد مسيح بود، و چون مدت 400 صد سال بعد از اين نيز در اروپاي فرانكي تقريبا هيچ فعاليت علمي وجود نداشت، ارزش اين كتاب مهم و با عظمت و مترقي، به قلم يكي از فرزندان تمدن اسلامي، هزار بار بيش از مجموع نوشتههاي كم بها و خرافاتي مذهبي تمام كتابخانههاي مابعد اروپا بود.
اهالي پاريس براي اين گنجينه طبي اهميت زيادي قايل بودند، به اين دليل كه مجسمه نويسنده آن كتاب را به عنوان يادگار در سالن بزرگ تدريس مدرسه عالي پزشكي، برپا داشتهاند. در حال حاضر هرگاه محصلين مدرسه عالي [Mdecin Ecole de] واقع در بولوار سن ژرمن دوپرس در سالن بزرگ تدريس اجتماع ميكنند، اين مجسمه و مجسمه دانشمند اسلامي ديگري را نيز ملاحظه ميكنند. نام او در اروپا به «رازس» معروف است. اعراب او را «الرازي» مينامند و اسم واقعياش ابوبكر محمدبن زكرياست.
رازي داراي معلومات عميقي بود، به طوري كه از زمان جالينوس به بعد، پزشكي نظير او نميشناسيم. او به طور خستگيناپذير بر وسعت معلوماتش ميافزود، و نه تنها بر بالين بيماران، بلكه موقعي هم كه بيمارانش به خواب ميرفتند، با خواندن كتابها هنگام شب و پرداختن به آزمايشهاي شيميايي و مسافرتهاي علمي دور و دراز به اين كار ادامه ميداد. او با دانشمندان طراز اول همزمانش رابطه داشت و برخي از ايشان را ملاقات نيز ميكرد. او ارزش اخلاقي شغل پزشكي را نزد شاگردانش بالا برد و عليه شارلاتان بازيهاي غير علمي، كتبا و شفاها مبارزه كرد.
از جوانكي كه با موسيقي و صرافي انس گرفته بود، پزشك بشر دوستي ساخته شد كه مورد احترام امرا و محبوب ملت و پناهگاه فقرا گرديد. او اضافه بر اين، بيبضاعتها را معالجه ميكرد، با پول خودش نيز به آنان كمك ميكرد، در حالي كه خودش بيتجمل و حتي فقيرانه زندگي را ميگذراند.
رازي در 925 ميلادي در نهايت فقر درگذشت؛ سخاوت بينهايتش او را به تهيدستي محض كشاند. همكارانش كه قلبشان مملو از حسادت بود، و به اندازه كافي بهانههاي مذهبي و سياسي عليه آن فيلسوف آزاد فكر در دست داشتند، از او انتقام گرفته، توانستند او را به آساني، هم در بغداد و هم بعدها در شهر ري، از همه مشاغل بركنار كنند. خواهرش خديجه، برادر بيبضاعت و كاملا محتاج شده خود را به خانه خويش برد. بهرغم آنكه در اواسط عمرش، در رفاه ميزيست؛ اواخر عمر زندگي او اسفناك به نظر ميرسيد. رازي كه درد هزاران بيمار را درمان كرده بود، نابينا شد. حاكم خشمگين و بيرحم خراسان (المنصور ابن اسحق) با تازيانهاش، آنچنان بر سر آن دانشمند زده بود كه بعدها به كوري وي منتهي شد. بهانه اين عمل اين بود كه يك آزمايش شيمياي رازي كه در حضور المنصور انجام داد، ظاهرا موفقيتآميز نبوده است.
مولفات و مصنفات رازي بسيار زياد و شماره آنها از 200 متجاوز است. وي در زمان خود از دانشمنداني بوده كه صيت شهرت مولفاتش دنياي آن زمان را فراگرفته است. محمد زكريا در طب و فلسفه و كيميا و حكمت و نجوم و هيئت و علوم، مولفات و مصنفات دارد، ولي آنچه كه بيشتر از همه در عالم به آن معروف است، طب و شيمي ميباشد.
ابنالنديم در كتاب «الفهرست»، عده مولفات رازي را بالغ بر 167 كتاب و مقاله و رساله نوشته است. ابن ابياصيبعه صاحب «عيونالانباء»، عده مولفات و مصنفات وي را 238 عدد ميداند. ابوريحان بيروني در رسالهاي كه فهرست كتب وي را ذكر ميكند، عده آنها را 184 ميگويد. و بالاخره بعضي از مورخين، مولفات وي را بالغ بر 200 جلد ميدانند كه در ميان جمع مولفين جهان، شايد كسي تاكنون بدين پايه نبوده و از اينرو، يعني كثرت مولفات مفيده وي، جودت فكر و علو مقام اين دانشمند را ميرساند.
در ميان آثار محمد زكرياي رازي، از كتابي با عنوان «كتابالخواص» نام بردهاند. ابن ابياصيبعه از اين كتاب به عنوان «در خواص اشياء» ياد كرده است. اين كتاب مورد استفاده بسياري از دانشمندان اسلامي قرار گرفته و ميشود. چنانكه از قراين بر ميآيد، كتاب الخواص مذكور، تاليف خود رازي است و ترجمه از زبان يوناني نيست. اما آقاي دكتر محمود نجمآبادي در تكمله كتاب مولفات و مصنفات رازي، از كتابي ديگر به نام «خواصالاشياء» نام ميبرد و مينويسد: «اين كتاب در حقيقت بايد ضمن كتب طبي يا طبيعي رازي بيايد.» و اين احتمال هم به نظر ميرسد كه «محمدبن زكريا» نامي غير از زكرياي رازي بوده كه اين كتاب را از يوناني به فارسي ترجمه كرده است.
از آن چه گفته شد، چنين بر ميآيد كه رازي به احتمال، دو كتاب با عنوان «خواصالاشياء» دارد كه يكي تاليف اوست كه با عنوان معروف «كتابالخواص» شناخته شده و در فهارس مسطور است؛ و ديگري كتابي است كه گويا حكيم ابوعلي نامي آن را به زبان يوناني نگاشته و محمدبن زكريا آن را به فارسي برگردانده است. در صحت انتساب ترجمه اين كتاب به رازي شك هست و در هيچ يك از فهارس كتب رازي و ديگر فهارس كتب خطي، صراحتا به چنين اثري از وي اشاره نشده است.
اين كتاب در 21 باب تنظيم شده است: شرابها و ربها، لعقوات، مربيات، جوارشات، معاجين و ترياقات، اطريفلات، مفرحات، اقراص، در حبوبات، سفوفات، ايارجات، شيافات، سعوطات و نطولات، داروهاي متفرقه، غرغره و داروي قي، داروهاي چشم، مطبوخات، حقنهها، در روغنها، مرهمها، اسامي و مركبات.
چاپ اول كتاب «خواصالاشياء» در شمارگان 1000 نسخه و 128 صفحه راهي بازار نشر شد.
نظر شما