امیر مسعود رادی-کارشناس ادبیات نمایشی و استاد دانشگاه، طی یادداشتی به مناسبت هفتادمین سالروز تولد اکبر رادی- نویسنده ای که ادبیات نمایشی را متحول کرد؛ به نقد ساختارگرایانه آثار این نویسنده پرداخته است._
«ساده ماندن کار دشواری است. در برج بولینگن در سکوت به سر می برم، اندیشه هایی پیدا می شود که به اعماق قرن ها می رود و آینده های دور را نظاره می کند. در اینجا، آفریدن رنج آور نیست. آفریدن و بازی کردن به هم نزدیک می شوند. در برج بولینگن، انسان در جوّ قرون گذشته به سر می برد. در آنجا چیز هایی که عصر امروز را به یاد می آور، بسیاراندک است. اگر یک انسان قرن شانزدهم وارد شود، جز چراغ نفتی و کبریت چیز جدیدی نمی بیند. نه برق است، نه تلفن. در اینجا به آرامی با ارواح اجدادم زندگی می کنم. در اینجا اعضای یک خانواده که در قرن ها گسترده هستند، با هم به سر می برند.»
کارل گوستاو یونگ، ترجمه محمد علی امیری، روانشناسی ضمیر ناخود آگاه، اندیشه های عصر نو1372 تهران
«هر کس ماشین را به کار گیرد، همه کارهایش را ماشین وار انجام می دهد، و هر کس کارهایش را ماشین وار انجام دهد، قلبش مثل ماشین می شود. و هر کس قلبش مثل ماشین شود، ظرافت و معصومیتش را از دست می دهد و هر کس معصومیتش را از دست دهد، اندیشه اش متزلزل می گردد، تزلزل اندیشه با مفهوم حقیقت مناسبت نخواهد داشت. به همین دلیل است که پیر مرد با دست و بدون استفاده از ماشین زمین را آبیاری و شخم می زند.»
ورنر هیزنبرگ، طبیعت از دیدگاه علم فیزیک، عصر ما
براساس بررسی های کتابخانه ای روی آثار مکتوب اکبر رادی، نویسنده نمایشنامه هایی نظیر : خانمچه و مهتابی، لبخند با شکوه آقای گیل، هاملت با سالاد فصل، تانگوی تخم مرغ داغ ( ارثیه ایرانی )، مرگ در پاییز، از پشت شیشه ها، افول، صیادان، در مه بخوان، شب بخیر جناب کنت، کاکتوس، آهسته با گل سرخ، منجی در صبح نمناک و روزنه آبی، و همچنین تامل و بررسی های میدانی از نمای نزدیک بر روی نوع زندگی این نویسنده پر آوازه، متدولوژی آثار اکبر رادی را بر دو رکن بنیادین استوار می بینم :
ضابطه مندی ادبی؛ که برگرفته از 30 سال تدریس در درس ادبیات فارسی در دبیرستان های تهران است.
رابطه مندی اجتماعی؛ که برگرفته از مطالعه کلاسیک دروس علوم اجتماعی در دانشگاه است.
خاستگاه ضابطه مندی ادبی او برگرفته از زبانشناسی ویژه این نویسنده است که در تعابیر و مفاهیم نهفته در قالب های دیالوگ ها ی نمایشی، ازجنس کلام مبتنی بر ادبیات فاخر با ظرفیت های بالای موسیقایی رویا گونه و دلنشن و دلربا الهام گرفته شده است، مانند:
« ... سینا با گیتار بیرون می آید. بی توجه به رفتن ساناز پایش را روی صندلی مستعمل می گذارد و با زخمه های عصبی شروع به زدن گرانادا می کند. سیامک و ساناز و شمس الملوک رفته اند.
جلال: خیلی خوب می زنی.
سینا: ( آهسته می کند.) من شبی رو دوست دارم که مهتاب باشه و من، تو یه متل دریائی جلوی پنجره بنشینم و با گیتار گرانادا بزنم. تو چی؟
جلال: من؟
سینا: بگو، خجالت نکش!
جلال: من دوست دارم تو یه جنگل وحشی، درست سر پیچ یه رودخونه، کلبه ای از کنده های درخت داشته باشم.
سینا: من دوست دارم یه صبح آفتابی، با یه پولیور لیموئی، روی برف های آبعلی مارپیچ بزنم. تو چی؟...»
آهسته با گل سرخ، انتشارات نمایش، چاپ اول 1368
یا از سوی دیگر تصویر نشانه شناسانه نویسنده در خوانش بیانیِ گویش ها، لهجه ها، آواها و اصوات فولکلور گیلکی، تهرونی و... تا عربده های ششدانگ لاتی، طیبی و لوطی منشی، که در جای جای نمایشنامه های او هویداست. به عنوان مثال در نمایشنامه
« صیادان».
از بعد رابطه مندی اجتماعی - مبتنی بر پژوهش های جامعه شناسانه در آثار او - می توان پی برد، صحنه های به تصویر در آمده در این متون نمایشی اقتباسی هنرمندانه از بازسازی لحظات زندگی نویسنده، یا اجتماع در معرض رصدش است؛ البته با همان تصورات، برداشت ها و در نهایت کارگردانی های ذهنی مورد نظرش. برهمین اساس بسیاری از شخصیت ها، زمان ها، مکان ها و حتی موضوعات مد نظر نویسنده بطور مستقیم و یا غیر مستقیم، نمونه ای از شخصیت ها و قواعد سه گانه ی ارسطویی است که در بالا به آن اشاره شده است .
به عنوان مثال، شخصیت «محمود شایگان » در نمایشنامه «منجی در صبح نمناک»، نمونه ای اقتباسی از شخصیت واقعی «خود» نویسنده است. به همین ترتیب شخصیت هایی مانند « شمس الملوک »، «سینا»، «سیامک»، «ساسان» ( بطور غیابی) که در نمایشنامه « آهسته با گل سرخ » حضور دارند، عینا در زندگی او دیده می شود. البته با عینکی کاملا پلاریزه و قطبی شده ، با همان تاویل ها، تفسیرها و پالایش ها شخصی و شخصیتی.
در همین راستا، نویسنده به منظور افزایش بار دراماتیکی نمایشنامه خود در قسمت هایی که عموما ساختار نمایشی اجازه می دهد بطور استادانه ای با بازگشایی عقده های روانی شخصیت ها بطور اخص ریشه های ناهنجاری های اجتماعی را بی پرده به نمایش می گذارد.
شخصیت های متنوع در آثار رادی، انسان پیچیده درون اجتماع امروز است، که در موقعیت های خاص، رفتارهای متفاوتی را از خود بروز می دهد. انسانی لایه لایه با رویکردهای متفاوتِ حضور در ابعاد مختلف زمان. همانطور که در نمایشنامه « آهسته با گل سرخ »، «جلال» شخصیت آگاه اجتماع، «سینا» شخصیت آوانگارد اجتماع و «ساناز» شخصیت پاکی و نجابت اجتماع را بطور کامل نشان می دهند.
----------------------------------------------------------------
«اكبر رادي» در 10 مهرماه 1318 در شهر رشت به دنيا آمد. وي فرزند سوم در بين شش برادر و خواهر بود. در سال 1340 دوره يك ساله تربيت معلم را گذراند و از سال 41 با حكم رسمي وزارتخانه معلم شد؛ طي سي و دو سال تدريس در رشته ادبيات سال چهارم دبيرستان، ادبيات نمايشي انستيتو مربيان امور هنري، نمايشنامهنويسيِ مقطع كارشناسي دانشگاه تهران و نمايشنامهنويسي پيشرفته كارشناسي ارشد دانشگاه هنر ادامه داد و در سال 1373 به پايان تدريس رسيد و بازنشسته شد.
«رادی» فعالیت خود را در عرصه نمایشنامهنویسی با نگارش «از دست رفته» در سال ۱۳۳۷ آغاز کرد، اثری که به چاپ نرسید. او پس از آن مدتی به فعالیت در زمینه داستاننویسی پرداخت و دومین نمایشنامه خود را با عنوان «مسافران و مرگ در پاییز» در سال ۱3۴۴ در مجله پیام نوین به چاپ رساند.
نخستین نمایشنامه اجرا شده این نویسنده «روزنه آبی» بود که شاهین سرکیسیان سال ۱۳۴۵ آن را به صحنه برد. «مرگ در پاییز» نیز در سال ۱۳۴۶ به کارگردانی عباس جوانمرد در تلویزیون ملی ایران به صورت تله تئاتر زنده اجرا شد. «از پشت شیشهها» در همان سال به چاپ رسید که رکنالدین خسروی آن را در سال ۱۳۴۸ در تالار سنگلج به صحنه برد.
رادی در سال ۱۳۴۷ نمایشنامه «ارثیه ایرانی» را با همکاری انتشارات امیرکبیر به چاپ رساند که در سال ۱۳۴۹ به کارگردانی خلیل موحد دیلمقانی در تالار سنگلج اجرا شد. علی نصیریان نیز نمایشنامه «افول» رادی را در سال ۱۳۴۹ به صحنه تالار سنگلج برد. نمایشنامه «صیادان» که در سال ۱۳۴۸ منتشر شد، چهار سال بعد به کارگردانی فرامرز طالبی در تالار فردوسی دانشگاه تهران به صحنه رفت.
نمایشنامه «لبخند باشکوه آقای گیل» در سال ۱۳۵۲ منتشر شد و یک سال بعد رکنالدین خسروی آن را در تالار سنگلج به اجرا درآورد. رادی دو سال بعد نمایشنامه «در مه بخوان» را نوشت که انتشارات زمان آن را به چاپ رساند. رادی پس از آن مدتی در زمینه نمایشنامهنویسی کمتر فعال بود که این اتفاق تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
دوستی میان هادی مرزبان و رادی باعث فعالیت مشترک تئاتری بين اين دو شد. نخستین همکاری آنها پس از انقلاب در نمایشنامه «پلکان» بود که مرزبان آن را در سال ۱۳۶۳ در تالار اصلی تئاتر شهر به صحنه برد. این کارگردان سه سال بعد نمایش «آهسته با گل سرخ» را در همین تالار اجرا کرد. نمایشنامه «منجی در صبح نمناک» نیز در سال ۱۳۶۸ به کارگردانی منصور حیدری در تالار تربیت شهرستان تبریز به صحنه رفت.
مرزبان در سال ۱۳۶۹ نمایشنامه «هاملت با سالاد فصل» رادی را در تالار چهارسو تئاترشهر به اجرا در آورد. پس از چند سال وقفه، در سال ۱۳۷۶ نمایشنامه «آمیز قلمدون» به کارگردانی مرزبان در تالار چهارسو تئاتر شهر به اجرا درآمد. او یک سال بعد نمایشنامه «شب روی سنگفرش خیس» رادی را در تالار اصلی تئاترشهر به صحنه برد و در سال ۱۳۸۰نیز نمایش «باغ شبنمای ما» در تئاترشهر اجرا شد.
نمایشنامه «خانمچه و مهتابی» رادی را انتشارات آگرا در سال ۱۳۸۲ به چاپ رساند. نمایشنامه «ملودی شهر بارانی» نیز در همان سال منتشر شد که مرزبان آن را در سال ۸۴ در تالار اصلی تئاترشهر به صحنه برد. نمایشنامه «تانگوی تخم مرغ داغ» هم همان سال به کارگردانی علی فتوحی به صحنه رفت.
میکائیل شهرستانی نمایشنامه «شب به خیر جناب کنت» را در سال ۱۳۸۵ در تالار قشقایی تئاتر شهر اجرا کرد. نمایشنامه «کاکتوس» نیز همان سال به کارگردانی مژده ساعی در تالار مولوی اجرا شد و مرزبان هم نمایشنامه «پایین گذر سقاخانه» را در تالار اصلی تئاترشهر به صحنه برد.
آخرین اثری که از اکبر رادی به اجرا درآمد نمایشنامه «خانمچه و مهتابی» بود که به کارگردانی مریم جعفری حصارلو در چهارمین جشنواره تئاتر شهر روي صحنه رفت. رادی به غیر از آثار نمایشی در زمینه داستاننویسی نیز فعال بود. «افسانه دریا»، «مسخره»، «باران»، «جاده»، «سوء تفاهم»، «کوچه»، مجموعه داستان «جاده» که بین سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۹ نوشته شدند، از جمله آثار او در این حوزهاند.
اکبر رادی صبح چهارشنبه پنج دی ۱۳۸۶ در سن ۶۸ سالگی به دلیل سکته قلبی در بیمارستان پارس تهران درگذشت.
نظر شما